سخنران آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعینجنگ خطی آقا را مطالعه میکردم، رضوان خدا بر ایشان، چقدر مطالب ارزشمندی، چه اشعار ارزشمندی نقل فرمودند، اشعاری که منبّه انسان است به سوی خدا و انسان را میبرد در همان افقی که آنها سیر میکردند، البته در حال و هوای آن افق و گر نه دست ما از افق آنها کوتاه است.
آب و هوای میکده از بس که سالمست | در پای هر خمیش می میگسارها[۱] |
تن پرور از کجا و تمنای وصل دوست | دردی ندارد او که طبیبش دوا کند | |
به کدام روسپیدی طمع بهشت بندی | تو که در جریده چندین ورق سیاه داری[۲] |
چو روی خوب تو در برج حسن ماهی نیست | در این سخن به کسی جای اشتباهی نیست | |
به هر طرف که نگه میکنم تو در نظری | چرا که بهر تو جز دیده جایگاهی نیست | |
یک چشم به هم زدن غافل از آن ماه نباشید | شاید که نگاهی کند آگاه نباشید |
آقا اشعار راقی را ذکر فرمودند که حب عاشق به معشوق را میرساند.
مجنون عاشق لیلی بود و حب لیلی مثل خونی که در رگها جاری است، در قلب و شراشر وجودش سریان داشت و جاری بود.
در ملاقاتی که با لیلی داشت، آنقدر از عشق لیلی پر بود که به او نظر نمیکرد. عشق خدا هم باید اینطور باشد آنقدر دل را پر کند که برای اغیار جا نباشد، حتی وجود خودش را هم باید فراموش کند، یعنی خودی نبیند همه اش خدا باشد.
همیشه میفرمودند که مجنون را آوردند فصد کنند، اجازه نداد رگش را بزنند و گفت اگر رگ مرا بزنید رگ لیلی زده میشود، اینقدر اتحاد بین لیلی و مجنون بوده است.
اینها هم برای ما درس است، باید به خدا بچسبیم، باید سفت به خدا بچسبیم، از تفرقه بازآئیم، جمعیت خاطر تحصیل کنیم، تا کی این طرق کج و معوج را میخواهیم ادامه دهیم؟ اینطور به خدا نمیرسیم. این صد دل را باید یک دله کرد.
آقای حداد -رضوان الله تعالی علیه-این شعر باباطاهر را زیاد میخواندند:
ته که ناخوانده ای علم سماوات | ته که نابردهای پی به خرابات | |
ته که سود و زیان خود ندونی | به یاران کی رسی هیهات هیهات |
فکر غیر خدا انسان را بیچاره میکند، هر چه باشد، کائنا ما کان، انسان را بیچاره میکند و خسران نصیب انسان میشود.
دل را باید به خدا داد، توجه را باید به خدا داد، خدا را باید گرفت، اگر این حرفها را برای آقایان بگوئیم حکم تکفیر صادر میکنند، میگویند مگر خدا جسم است که او را بگیریم؟
خدا را باید در گوشه قلب کوچک خویش بیاوریم، دل مؤمن عرش الرحمن میشود، وسع کرسیه السموات و الارض میشود.
اگر این کار را کرد، خدا این دل کوچک را بزرگ میکند، برای خدا که کاری ندارد.
مادامی که غیر خدا در دل است، دل کوچک است، اگر غیر خدا را طرد کرد، دل وسعت مییابد.
سپهدار بلا مجنون غمناک | که بودش دامن از لوث هوس پاک | |
چو با لیلی به خلوتگاه بنشست | شنیدم پرده بر چشم خود بست | |
به نازش گفت لیلی کای یگانه | ز عشقم گشته در عالم فسانه | |
چرا از دیدنم فارغ نشستی | ز دیدار نکویم دیده بستی | |
تو را صد چشم دیگر باید امروز | که تا بینی بدان روی دل افروز | |
جوابش داد مجنون از سر درد | که ای در نیکویی از نیکوان فرد | |
سراپا خویش را دیدم من اکنون | ز لیلی بود پر، خالی ز مجنون | |
به چشم خود تو خود را کن تماشا | که مجنون در میانه نیست پیدا | |
من کی ام لیلی و لیلی کیست من | ما یکی بودیم اندر دو بدن |
منی نیست که پیدا شود و تو را تماشا کند، تو که میگویی تماشا کن یعنی دوئیت قائلی، اینجا فقط یکی هست فقط تو هستی.
هر کجا نظر کنی خداست، رسول خدا میبیند که هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ[۳].
آقای حداد -رضوان الله تعالی علیه- این شعر باباطاهر را زیاد میخواندند:
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم | به دریا بنگرم دریا ته وینم | |
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت | نشان روی زیبای ته وینم |
آقا -رضوان الله تعالی علیه-میفرمودند: این راه، راه عبودیت است، راه خضوع و خشوع است، راه بیچارگی و اظهار عجز است.
اگر انسان از خودیت خودش پائین بیاید، خدا هم ترحم میکند ولی اگر خودیت خودش و آقایی خودش را حفظ کند خدا پائین نمیآید، میگوید یا تو آقایی یا ما، دو تا آقا شدنی نیست.
بعضی ها پشت ماشینشان نوشتهاند فقط خدا. خیلی خوب نوشته اند، حقیقت همین است، درست است، همه اش خداست، بچسب به خدا، فقط خدا.
ما میخواهیم هم نفسمان را حفظ کنیم هم عبودیتمان را، این شدنی نیست، تا مجنون از خودش خالی نشود، لیلی طلوع نمیکند، تا انسان از کثرت خارج نشود و از خودش خارج نشود، آن جذبات الهی طلوع نخواهد کرد، محال است محال است بالابرویم.
هزار استاد مثل مرحوم قاضی، مرحوم آقای حداد، مرحوم علامه -رضوان الله تعالی علیهم- هم بیایند هیچ فائده ای ندارد، هیچ دستگیر شما نخواهد شد.
خود شما باید خودت را خالی کنی. وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ[۴]
تا کم نشوی و کمتر از کم نشوی | اندر صف عاشقان تو محرم نشوی |