کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > مباحث فقهی > اجتهاد در زمان ائمه

اجتهاد در زمان ائمه

مربوط به دسته های:
مباحث فقهی -
فهرست
  • ↓۱- اجتهاد در زمان ائمه علیهم السلام

اجتهاد در زمان ائمه علیهم السلام

نویسنده: علامه طهرانی (ره)

منبع: ولایت فقیه در حکومت اسلام، جلد ۱، صفحات ۸۵ تا ۸۷

در زمان خود أئمّه عليهم السّلام باب اجتهاد مفتوح بود، نه اينكه اجتهاد منحصر باشد به زمان غيبت؛ شاگردان إمام صادق عليه السّلام، خود مجتهد بودند؛ حضرت كيفيّت فتوى دادن را به آنان تعليم مى‌فرمود؛ و آنها به نظر خود فتوى مى‌دادند.

مثلًا آن قضيّه مَرارَه در كتب فقهى مضبوط است كه: شخصى بر پاى خود لغزيد و استخوانِ روى پايش (محلّ مسح) شكست، و روى آن مَرارَه بسته‌ بودند (مَرارَه، زَهْره گوسفند و گاو و أمثال آنها را گويند). به خدمت حضرت إمام صادق عليه السّلام آمد و سؤال نمود كه من مى‌خواهم وضو بگيرم؛ در موقع وضو چگونه مسح كنم؟ حضرت فرمودند: يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَهِ؛ مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ؛ امْسَحْ عَلَى الْمَرَارَةِ! «اين حكم و أمثال آن از كتاب خدا معلوم مى‌شود. (خداوند در قرآن فرموده است:) خداوند براى شما در دين، حَرَج و گرفتگى و سختى قرار نداده است. روى همين مرارَه مسح كن!» لزومى ندارد مَرارَه را برداشته و روى پاى خو را مسح كنى!

بدين طريق، حضرت دستور جبيره به او دادند. جبيره معنيش همين است. حضرت در مقام تعليم اين مطلبند كه: قرآن ابتداءً وضوء را بر شما واجب كرده: فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْن بايستى پاهايتان را تا كعبين مسح كنيد. پس أصل آيه وجوب وضوء را ضميمه آيه: مَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَج فرمودند؛ بدين صورت كه اگر مَرارَه يا جبيره برداشته شود، و مسح روى پا انجام پذيرد موجب حَرَج خواهد بود؛ پس أصل وضو ثابت، و حرجِيَّتَش برداشته شده است، نتيجه چه خواهد بود؟ امْسَحْ عَلَى الْمَرَارَةِ.

يا درباره آن كسى كه مريض بود، و در حال مرض كه بسترى بود جُنُب شد، نزديكانش او را غسل دادند، و در أثر اين عمل مُرد. فَكُزَّ فَمَاتَ «مبتلا به كُزاز شد و مُرد.»

وقتى حضرت شنيدند بسيار ناراحت شده فرمودند: قَتَلُوهُ! قَاتَلَهُمُ اللَهُ، أَلَا يَمَّمُوهُ؟ أَلَا سَأَلُوا؟ «خدا بكشد آنها را! كشتند اين بيچاره را. آخر چرا تيمّمش ندادند؟ چرا از اين مسأله سؤال نكردند؟»

أَلَا يَمَّمُوهُ، يعنى چه؟ يعنى خودشان بايد وظيفه خود را بدانند كه‌ وقتى شخصى مريض شد و آب هم براى او ضرر دارد، اين شخص، واجد المآء نيست. و در قرآن مجيد داريم: فَلَمْ تَجِدُوا مَآءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا و حضرت مى‌خواهند بفهمانند كه اين عدم وجدانِ ماء، تنها عدم وجدان خارجى نيست كه آب در خارج پيدا نكنيد؛ بلكه مقصود از عدم الوجدان، عدم التمكّن است. اگر شما متمكّن از آب نبوديد، أعمّ از اينكه آب در خارج نباشد، يا بواسطه جهات مرض و أمثال آن متمكّن نباشيد، شما واجد الماء نيستيد. و وقتى واجد الماء نيستيد، وظيفه تيمّم است.

شما بايستى اين بيچاره را تيمّم مى‌داديد؛ برداشتيد خودسرانه غسلش داديد و او را كشتيد. قَتَلُوهُ قَاتَلَهُمُ اللَهُ.

حضرت مى‌فرمايد: اصولًا بر عهده ما تعليم اصول است. بر عهده ماست كه اصول و أحكام كلّى را براى شما بيان كنيم و بر شماست كه تفريع فروع كنيد!

أصحابى كه از شاگردان آن حضرت بودند، در فنّ تفريعِ فروع، مجتهد مى‌شدند؛ و خودشان تفريع فروع مى‌كردند، و به آيات قرآن استدلال مى‌نمودند. و اين، منهج حضرت صادق و حضرت باقر و سائر أئمّه عليهم السّلام بود.

بنابراين، باب اجتهاد در زمان خود أئمّه عليهم السّلام مفتوح بوده است. و در هر شهرى مجتهدينى بودند، بزرگانى بودند از مؤمنين و از شيعيان و أهل وثوق و عدالت، كه مرجع مردم بودند و آنها به عنوان نمايندگى از طرف إمام معصوم در شهرها به فتوى و به حكومت مشغول بودند.