کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > آثار آیت الله حسینی طهرانی > تارسیدن به خدا فقط یک قدم راه است

تارسیدن به خدا فقط یک قدم راه است

جلسات آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

فهرست
  • ↓۱- تارسیدن به خدا فقط یک قدم راه است
  • ↓۲- پانویس

تارسیدن به خدا فقط یک قدم راه است

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

دستوراتی که در شرع هست تمام ناظر به عبودیّت است که انسان بندة خدا بشود، مطیع و فرمانبردار خدا بشود ، ناظر به این است که انسان بواسطة عبودیّت پروردگار به مقام تهذیب نفس نائل بشود، نفسش پاک بشود، جوهرة نفسش از کدورت و زنگار عالم کثرت، صیقلی داده بشود، این زنگار نفس از بین برود، جوهر نفس ظهور پیدا بکند، اعمالی که انسان انجام می دهد مقدمة برای این امر است، نماز که می خواند این است، روزه که می گیرد همین است، حجّ که انجام می دهد، همین است، اگر ما فحص کنیم در روایات یعنی به آن مغزای روایات پی ببریم می بینیم که همین طوراست همچنین آیات کریمه، اعمال فی حدّ نفسه موضوعیت ندارد بلکه طریقیّت دارد یعنی خداوند تبارک و تعالی نماز را من حیث أنّها الصلاة که موضوعیت داشته باشد از ما طلب نمی کند، بلکه نظر وغایت قصوای او همان عبودیّت است که از ناحیة نمازِ خوب و با توجّه برای انسان حاصل می­شود روزه­اش همین­طور است، حجّش همین­طور است، صدقه­اش همین­طور است، تمام همین­طور است.

پس بنابراین روی این مبنا اگر انسان روی عادت نماز بخواند، روی عادت روزه بگیرد، روی عادت حجّ بیت­اللـه انجام بدهد، واجد قدر و قیمت نیست اگر نماز شب خوابش بُرد ،واقعاً هم متأثر شد،ارزش ندارد، چرا؟ بخاطر اینکه عادتش بوده نماز شب بخواند حالا خیلی از زُهّاد روی این ممشی حرکت می­کنند نمازهای مستحبّیشان همه روی این است. نماز واجبشان روی این است، عادتی است برایشان شده است در حین نماز که انسان نماز می خواند در حینی که انجام عبادات می­کند انسان باید نظر به آن علّت غائی داشته باشد و آن بندگی خدا کردن است. بارها مرحوم علّامه -رضوان­الله­علیه - می­فرمودند که اگر شارع مقدس که برای ما جعل نماز کرده نماز بخوانید، جعل صیام کرده روزه ماه مبارک رمضان را وضع کرده، جعل حجّ کرده [وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلا][۱] خمر و مسکر و اعیان نجسه و... را حرام فرموده، همین شارع مقدس لو فُرض اگر فرض کنیم رأیش برگشت آن نمازی که واجب کرده، گفت جناب حسن آقا، شما امروز نمازت را نخوان، اگر مؤمن باللـه و مؤمن بالرسول و مؤمن به اولی­الامر است باید بگوید سمعاً و طاعةً قلبش اصلاً تکان نخورد، نه اینکه بگویید واجب الهی است آقا جدّ شما واجب کرده یابن رسول­اللـه باید انجام داد، آن وقت شما انجام بدهید، امام زمان اگر فرمود که آقاجان شما از باب مثل عرض می­کنم شما آقا امروز نماز مغرب و عشاء را نخوان! اگر بنده در قلبم یک تزلزلی حاصل بشود معلوم است ایمانم ضعیف است، و ایشان پا بالاتر می­گذاشتند می­فرمودند اگر چنانچه ولیّ خدا امام زمان علیه­السلام به شما فرمود آقا این شراب را بخور! و واقعاً هم می­دانی شراب است واقعاً هم نجس است باید چکار کرد آقا؟ باید خورد باید خورد، نگوییم آقا حالا این نجس است، یا آقا شاید نمی­دانند این خمر است، بله مثلاً این فرض بفرمایید نمی­دانند می­گوید آقا این مایع را بخور شما، فرمود بخور باید بخوری، فرمودند آقا جان زنا مگر حرام نیست؟ اگر که امام- علیه­السلام -فرمود زنا بکن! زنا باید کرد، -امام علیه­السلام- چنین چیزی نمی­فرمایند ولی می­خواستند این معنی را بفرمایند که انسان باید در مقام اطاعت آن­قدر تسلیم باشد که اگر امام زمان علیه­السلام به انسان گفت آقا با این مرئه اجنبیه که هیچ عقدی هم خوانده نشده شما زنا بکن، شما اطاعت کن، مگر مشرّع غیر از خود آن بزرگوار است جدّش است دیگر، ما بیشتر به موانع تشریع وارد هستیم، یا امام علیه­السلام وارد است.

آقا میفرمودند: نه اینکه بگویید این امام نیست اشتباه دارد می­کند، ما باید برویم سراغ یک امام دیگری ،مگر به هارون مکّی نفرمود؟ هارون مکّی وقتی وارد خانه شد به هارون مکّی فرمود: هارون مکّی، گفت: بله یابن رسول­اللـه! حضرت فرمود: زود برو تو تنور، تنوری که آتش زبانه می­کشید، آنقدر گرم شده بود و اینها که این سرخی سقف تنور به سفیدی زده بود، خیلی با طمأنینه نعلینش را دستش گرفت و رفت تو تنور، به آن مرد خراسانی فرمود: برو تو تنور، گفت: یابن رسول­اللـه می­خواهی من را با آتش بسوزانی؟ استدلال به آیة شریفه هم چه بسا در قلبش کرد اگر چه زبانش هم نگفته باشد [وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة][۲]این تهلکه است، القاء در تهلکه حرام است، حرمت دارد، جائز نیست، انسان خودش را بیاندازد توی آتش، یا امام زمان فرمود: آقا از این بالای عرض کنم که بیست طبقه خودت را بیانداز پایین، و قس علی ذلک، فعلَلَ و تفعلَلَ! علی ای حال امام علیه­السلام ناظر بر تشریع است حاکم بر تشریع است وارد بر تشریع جدّش هست.

هر دستوری که امام علیه­السلام بدهد واجب الاطاعة است امام است، معصوم است، معصوم از خطاست، معصوم از زلل است، عرض کردیم چنین دستوری نمی­دهد لوفُرض چنین دستوری داد، مرحوم علامه این­جور می­فرمودند: می­فرمودند: انسان در مقام اطاعت باید این­طور باشد که لو فرض اگر دستوری داد که بر مذاق شرع منطبق نبود تزلزلی برای انسان ایجاد نشود، این اعمالی که انسان انجام می­دهد غرض این است نمازی که می­خواند، روزه­ای که می­گیرد اگر برحسب عادت باشد برای انسان موضوعیّت داشته باشد، اینجاها پایش گیر می­کند، اما اگر نه به جهت عبودیّت باشد و رسیدن به عبودیّت باشد -و مناط عبودیّت است- به هر طریقی که اقتضای عبودیّت بکند، انسان را جلو می­برد و اینها همه­اش طرق است، نماز طریق است، حج طریق است، زکات طریق است، همة واجبات طریقند و همة محرمات موانع طریقند، آ­ن­وقت این عباداتی که انسان انجام می­دهد اینها همه­اش طریق است و طرقی است که همدیگر را یاری می­کند دست به­دست هم می­دهد تا اینکه انسان را به شاهراه حقیقت می­رساند به مرحله­ای که به آن مرحله، مرحله جذب می­گویند، به مرحلة جذب می­رساند، اگربه مرحلة جذب رسانید کار سالک تمام است، یعنی نه اینکه به واقع و حقیقت رسیده است ، نه تازه اوّل راه است، منتها به جایی رسیده بر مرکبی سوار شده که این مرکب سرعت سیر دارد این عمل­هایی که انسان انجام می­دهد اینها را اگر هزار سال هم انجام بدهد، اگر چنانچه آن حالت جذبه پیش نیاید این رسانندة به فناء فی اللـه نیست. اینها همه طریقند ممّد راه است کمک می­کند آدم را، کمک می­کند تا آن حالت عشق حالت جذبه، آن حالت برای انسان پیش بیاید.

پس بنابراین اصل چی هست آقا، اصل عشق خداست، محبّت خداست ، انسان نباید بر اعمالش تکیه بکند، تکیه بر اعمال خطاء محض است، باید انجام بدهد، وظیفه هم دارد، انجام بدهد، باید به نحو احسن و خوب هم انجام بدهد، امّا تکیّه نداشته باشد این اعمال همه طریقند، آن­هم چه اعمالی بزرگان و اولیاء خدا ائمه معصومین -صلوات­الله­علیهم­اجمعین- با آن همه اعمال همه­اش ناله­شان بلند بود، ُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي‌ [۳]، امام­صادق علیه­السلام می­فرماید: خدایا عمل من کم است تو خودت مضاعفش کن.

جایی که عقاب پر بریزداز پشه لاغری چه خیزد

پس بنابراین اعمال دست و پا شکستة ما در حال نماز توجهمان تامّ نیست و چه و چه و هزار نقص و ایراد دارد اینها، تکیه براین اعمال عین خطاست و محض خطاست، پس باید به چی تکیه کرد، تکیه به خدا باید کرد، باید دست به او زد، باید دست به دامان او زد، باید از او استمداد کرد، باید از او کمک گرفت، باید اعتراف به عجز و بیچارگی خود بکنیم، اگر اعتراف کردیم، عنایت پروردگار شامل حالمان خواهد شد، از خدا بخواهیم که آن حالت جذبه و حالت عشق را در ما افزون بکند، این معنی را واقعاً از خدا طلب بکنیم و دنبالش برویم یعنی بالاخره باید کار کرد، اینکه درش هیچ شکی نیست، اعمل باید انجام داد، هیچ شکی نیست، شب باید بیدار شد، تنبلی را باید کنار گذاشت، ِ إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ. بپرهیز از کسالت فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ[۴]خوبی­های دنیا و خوبی­های آخرت را همین کسالت از بین می­برد، می­خواهد بلند شود حال ندارد، کسالت دارد، خُب حال نداری بهره نداری، دیگر بهره نداری، بی­حالی مساویست با بی­بهره­گی، که زاد راهروان چابکیست، آنهایی که می­خواهند راه بروند باید چابک باشند، باید فرز باشند، سرساعت بیدا شوند، سر موعد بیدار شوند این آیاتی که الان جناب حاج آقای شیخ محمدحسین جمالی­پناه می­خواندند [وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياما][۵]آنهایی که شب را بیتوته می­کنند شب زنده دارند در سجده و قیام، قائماً ساجداً هستند، یبیتون اگر کسی بعضی از شب را بیتوته کرد، فرض بفرمایید که یک عُشر از شب را بیتوته کرد، آیا صدق می­کند که شب را بیتوته کرده یا نمی­کند؟ البته در این آیة شریفه که می­فرماید یبیتون لربّهم نمی­فرماید یبیّتون طول اللیل، همة شب را بیتوته می­کنند، یبیتون شب زنده دارند، شب زنده دارند، لا اقلّ یک قسمت معظمی از شب را بیتوته می­کنند دیگر يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياما کار باید کرد، کوشش باید کرد، زحمت باید کشید، کسالت را باید کنار گذاشت، ولی به عمل، به عملی که انسان انجام می­دهد، به این عمل نباید انسان دل خوش کند، دل خوشی انسان فقط و فقط خدا باشد چون غرض هستی خداست، چون نهایت هستی خداست و این غرض کی حاصل می­شود؟ آن وقتی که انسان محبّت به خدا در نهایت در دلش داشته باشد و آتش عشق خدا در دلش شعله بکشد و تا به مرحله نرسیده و سوار بر این مرکب نشده این از باب ضیق تعبیر است، سوار بر این مرکب نمی­تواند سیر خودش را به­سوی خدا طیّ کند و این عوالم تودرتو را یکی پس از دیگری بپیماید، خلاصة کلام پای عمل لنگ است، پای عمل از وصول به لقاء پروردگار، لنگ است در صورتی که آن معنی حاصل نشود، بنابراین بارها عرض شده، از باب تذکار است این معنی که از باب تذکار است که به گوش بسپریم و به خدا فکر کنید و این محبت خدا را در دل خود بیاوریم، واردش بکنیم، فرّار است نگذارید برود، نگذارید این محبّت خدا برود، در خانه­های دیگر، تو دلهای دیگر برود ، چیز خوبی، خوبی که پیدا می­کنید که در بازار هست، پول هم در کیفتان هست، خوب آیا می­گویید بگذارید دیگران بروند بخرند؟ یا خود شما می­روید می­خرید دیگر؟ بله آقا؟ خوب شما می­روید می­خرید، حالا این محبّت خدا که این قدر ارزان است و ما می­توانیم در قلب خودمان بیاوریم بگوییم خوب دیگران بروند این را استفاده بکنند، خود شما استفاده بکنید! چرا خودتان استفاده نکنید؟ آیة شریفه می­فرماید: برای خدا چیزی نیست اگر شما استفاده نکنید، خوب خدا یک قوم دیگر را می­آورد یک گروه دیگر را می­آورد که قدر این را بدانند [ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديد ][۶]اگر خدا بخواهد شما را می­برد یک خلق جدیدی می­آورد اگر انسان از عمرش استفاده نکند، دلش را مرکز انوار الهی و محبّت خدا قرار نده، که این محبّت خدا خواستار زیاد دارد، دیگران می­گیرند و استفاده می­کنند، پس لذا تا انسان می­تواند باید نفسش را لگدکوب بکند و کنار بگذارد و مرد و مردانه دست­هایش را بالا بزند و بیاید وارد گود بشود و خدا را بیاورد تو دلش خودش منتظر نباشد که این باران رحمت آقا می­فرمودند که آقا این نور خورشید که بر همه جا تابیده خوب تقصیر خودت است، رفتی تو خانة خودت نشستی، تو آن زیر زمین ، درها را هم بستی و پرده را هم انداختی از این نور خورشید استفاده نمی­کنی یا از نور ماه این ماهی که برای همه هست ، ماه شب چهارده که در شب طلوع می­کند برای همه هست، چرا ما استفاده نکنیم، چرا از این هوای لطیف استفاده نکنیم برویم تو اتاق و توی آن پوست خودمان پوست متعفّن و بد بو ، درها را هم محکم ببندیم، دست خودمان است درها را باز کنیم، بازشدن درب رحمت الهی به­دست خودمان هست، خدا اختیار را دست خودمان داده، [إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا][۷]ما هدایت کردیم، ما این راه را نشان دادیم به ایشان، خدایا بیا خودت من را از این پوست خودم بلند کن، ببر بیرون در را هم خودت باز کن، اینهائیکه اولیاء خداشدن و به این مقامات رسیدند کسی دیگر آمد اینها را از خواب به زور بلند کرد؟ یا ملائکه آسمان آمدند اینها را به زور از خواب بلند کردند که نماز شب بخوانند این­طور که نبودند که، نمی­فرماید آقای آ شیخ محمدحسین بله! اینها از مضاجع خودشان کنده می­شدند از رختخواب­های خودشان از رختخواب­های شیرین خودشان اینها هم موجوداتی مثل ما بودند، اینها هم دوست داشتند، اینها هم استراحت داشتند، مقتضای عالم طبع همین است، دوست دارد استراحت کند، شب است [وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنا][۸] شب را سکن، آرامش قرار دادیم، به آرامش خودشان پا زدند، بلند شدند، به دست خوشان بوده درهای رحمت خدا را به دست خودشان باز کردند، آقا دعا کنید، خدا توفیق بدهد ما نماز شب بلند شویم، آقا این توفیق به دست خودتان است، مرحوم علامه کراراً می­فرمودند: این توفیق دست خود شما است، نخوابید آقا، نخوابید نماز شبتان را بخوانید، دست خودتان است، دیر می­خوابید تا پیش از نصف شب بیدار هستید بعد می­خوابید، خوب شکم هم که شکم پر غذا خوردید، حرف­های مالایعنی هم زده شده، گعده هم شده و چه­بسا غیبت هم شده و معصیت خدا شده، انتظار دارید سحر هم بیدار شوید، نه آقا، چه بسا آفتاب طلوع می­کند بیدار می­شوید باید کار کرد، باید پنجره­ها را باز کرد، باید انسان از این نفس خودش خارج بشود، خورشید همیشه نور می­دهد، شب هم نور می­دهد، روز هم نور می­دهد، شب مثلاً یک هاله­ای جلوی خورشید می­آید و جلوی نور را می­گیرد یا نه؟ خورشید کره­ایست کرة نورانی کرة مذاب است، نورانی هست، شب و روز برایش ندارد که همیشه نور افشانی می­کند، این گردش زمین است که مانع می­شود یک طرفش روز است، یک طرفش شب است، ولی آن همیشه دارد نور افشانی خودش را می­کند، خدا هم همیشه نورافشانی دارد می­کند، همیشه فیوضاتش هست، منتهی شما خودت را باید در معرض قرار بدهید در معرض نورآن خورشید عالم­تاب قرار بدهی، تا اینکه شما زنده بشوی، مرحوم آقای حداد- رضوان­اللـه­علیه- می­فرمود: خدا یکپارچه نور است، می­فرمود: خدا یکپارچه نور است، یکپارچه رحمت است، باید ما با اعمالمان از آن نور بهره ببریم، اما آمدیم توی زیر زمین و پرده­ها را هم کشیدیم و تاریک، این تاریکی مال خورشید است؟ یا نه مال خودمان است؟مال نفس خودمان است دیگر، پس باید متذکّر پروردگار بود، باید به یاد او بود برای اینکه ما به مقام عبودیّت برسیم برای اینکه آن جذبه­های الهی نفحات الهی شامل حالمان بشود، باید بیشتر به یاد او باشیم، همه­اش به یاد او باشیم، نمی­شود که همه­اش به یاد او باشیم؟ نمی­شود ما تنزّل نکنیم؟نمی­شود ما تنازل نکنیم؟ شما در حینی که دارید مطالعه می­کنید به یاد خدا باشید، درحینی که مباحثه می­کنید به یاد خدا باشید، تو بازار هستید به یاد خدا باشید، با مشتری هستید باز به یاد خدا باشید، جنس می­خرید به یاد خدا باشید [رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه‌][۹] ادل الدلیل علی امکان شیئ وقوعه واقع شده دیگر، رجال لاتلهیهم مردانی هستند که نه تجارتی، نه بیعی اینها را از یاد خدا غافل نمی­کند، اینها را به لهو وا نمی­دارد پس می­شود چرا ما از آن مردها نباشیم، باید دست­ها را بالا زد، پاها را بالازد، بیاید انسان وسط میدان [رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه‌]یکی از آقایان خدمت آقای حداد عرض کرده بود، آقا من بازار می­روم، خیلی خسته می­شوم، خیلی ناراحت می­شوم،فرمودند: شما با خدا معامله بکن،غیر را نبین! به خدا بفروش! از خدا بخر! چقدر شیرین است!چه شیرینی از این بالاتر، به خدا بدهد و از خدا بگیرد، خدا قدرت بدهد، بنیّه بدهد، عشق خودش را بدهد، عمل خالص عنایت بفرماید، همه را باید بگوییم، آن خدای کریم عنایت کند، منتهی ما باید تکان بخوریم، ما تکان بخوریم و از او هم مدد بگیریم، و اگر به ما دادند همه را از ناحیة اوببینیم! از ناحیة خودمان نبینیم! چه قدرتی داریم؟چه چیزی داریم؟ هیچی نداریم، نه علم داریم، نه قدرت داریم، نه حیات داریم، آن­هم که هست اینها همه مظاهر اوست، و اینها را یدک به­زور به خودمان چسبانده­ایم، یدک مال خداست، غصب کردیم و دزدی کردیم تهمت چی زدیم به خودمان، مرحوم حاجی سبزواری می­فرماید در آن ترجیع­بند مرا از تهمت هستی­ام وارهان تهمتِ هستی، ما هستیم؟ ماکه هستیم؟ ما را از این تهمت نجات بده، همه­اش مال توست ، تکانی بخوریم و بیشتر به یاد او باشیم! [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا][۱۰]به یک نماز صبح که بلند می­شویم و بعد دویست مرتبه ذکر یونسیه برایتان داده­اند یا پانصد مرتبه یا هزار مرتبه یا اقل یا اکثر به این اکتفاء نکنید [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً] كَثيرا ای کسانی که ایمان آورده­اید یاد خدا کنید، زیادِ زیاد، ذکراً کثیراً نه در یک مقطع خاص، دریک زمان خاص، همیشه مؤمن باید به یاد او باشد، همیشه به عشق او باشد، به عشق او زنده باشد، به عشق او کارانجام بدهد! هرچه کرم او اقتضاء بکند ما باید کاسه­های بزرگ بزرگ ببریم تا ان شاء الله آش­های زیاد بگیریم، بله! إن شاءالله، اللهم صل علی محمد و آل محمد

پانویس

۱. آل‌عمران : ۹۷

۲. البقرة : ۱۹۵

۳. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌۴، ص: ‌۴۱۱ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‌۹۴، ص: ۳۳۷

۴. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌۵، ص: ۸۵

۵. الفرقان : ۶۳و ۶۴

۶. فاطر : ۱۶

۷. الإنسان : ۳

۸. الأنعام : ۹۶

۹. النور : ۳۷

۱۰. الأحزاب : ۴۱