جلسات آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
دستوراتی که در شرع هست تمام ناظر به عبودیّت است که انسان بندة خدا بشود، مطیع و فرمانبردار خدا بشود ، ناظر به این است که انسان بواسطة عبودیّت پروردگار به مقام تهذیب نفس نائل بشود، نفسش پاک بشود، جوهرة نفسش از کدورت و زنگار عالم کثرت، صیقلی داده بشود، این زنگار نفس از بین برود، جوهر نفس ظهور پیدا بکند، اعمالی که انسان انجام می دهد مقدمة برای این امر است، نماز که می خواند این است، روزه که می گیرد همین است، حجّ که انجام می دهد، همین است، اگر ما فحص کنیم در روایات یعنی به آن مغزای روایات پی ببریم می بینیم که همین طوراست همچنین آیات کریمه، اعمال فی حدّ نفسه موضوعیت ندارد بلکه طریقیّت دارد یعنی خداوند تبارک و تعالی نماز را من حیث أنّها الصلاة که موضوعیت داشته باشد از ما طلب نمی کند، بلکه نظر وغایت قصوای او همان عبودیّت است که از ناحیة نمازِ خوب و با توجّه برای انسان حاصل میشود روزهاش همینطور است، حجّش همینطور است، صدقهاش همینطور است، تمام همینطور است.
پس بنابراین روی این مبنا اگر انسان روی عادت نماز بخواند، روی عادت روزه بگیرد، روی عادت حجّ بیتاللـه انجام بدهد، واجد قدر و قیمت نیست اگر نماز شب خوابش بُرد ،واقعاً هم متأثر شد،ارزش ندارد، چرا؟ بخاطر اینکه عادتش بوده نماز شب بخواند حالا خیلی از زُهّاد روی این ممشی حرکت میکنند نمازهای مستحبّیشان همه روی این است. نماز واجبشان روی این است، عادتی است برایشان شده است در حین نماز که انسان نماز می خواند در حینی که انجام عبادات میکند انسان باید نظر به آن علّت غائی داشته باشد و آن بندگی خدا کردن است. بارها مرحوم علّامه -رضواناللهعلیه - میفرمودند که اگر شارع مقدس که برای ما جعل نماز کرده نماز بخوانید، جعل صیام کرده روزه ماه مبارک رمضان را وضع کرده، جعل حجّ کرده [وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلا][۱] خمر و مسکر و اعیان نجسه و... را حرام فرموده، همین شارع مقدس لو فُرض اگر فرض کنیم رأیش برگشت آن نمازی که واجب کرده، گفت جناب حسن آقا، شما امروز نمازت را نخوان، اگر مؤمن باللـه و مؤمن بالرسول و مؤمن به اولیالامر است باید بگوید سمعاً و طاعةً قلبش اصلاً تکان نخورد، نه اینکه بگویید واجب الهی است آقا جدّ شما واجب کرده یابن رسولاللـه باید انجام داد، آن وقت شما انجام بدهید، امام زمان اگر فرمود که آقاجان شما از باب مثل عرض میکنم شما آقا امروز نماز مغرب و عشاء را نخوان! اگر بنده در قلبم یک تزلزلی حاصل بشود معلوم است ایمانم ضعیف است، و ایشان پا بالاتر میگذاشتند میفرمودند اگر چنانچه ولیّ خدا امام زمان علیهالسلام به شما فرمود آقا این شراب را بخور! و واقعاً هم میدانی شراب است واقعاً هم نجس است باید چکار کرد آقا؟ باید خورد باید خورد، نگوییم آقا حالا این نجس است، یا آقا شاید نمیدانند این خمر است، بله مثلاً این فرض بفرمایید نمیدانند میگوید آقا این مایع را بخور شما، فرمود بخور باید بخوری، فرمودند آقا جان زنا مگر حرام نیست؟ اگر که امام- علیهالسلام -فرمود زنا بکن! زنا باید کرد، -امام علیهالسلام- چنین چیزی نمیفرمایند ولی میخواستند این معنی را بفرمایند که انسان باید در مقام اطاعت آنقدر تسلیم باشد که اگر امام زمان علیهالسلام به انسان گفت آقا با این مرئه اجنبیه که هیچ عقدی هم خوانده نشده شما زنا بکن، شما اطاعت کن، مگر مشرّع غیر از خود آن بزرگوار است جدّش است دیگر، ما بیشتر به موانع تشریع وارد هستیم، یا امام علیهالسلام وارد است.
آقا میفرمودند: نه اینکه بگویید این امام نیست اشتباه دارد میکند، ما باید برویم سراغ یک امام دیگری ،مگر به هارون مکّی نفرمود؟ هارون مکّی وقتی وارد خانه شد به هارون مکّی فرمود: هارون مکّی، گفت: بله یابن رسولاللـه! حضرت فرمود: زود برو تو تنور، تنوری که آتش زبانه میکشید، آنقدر گرم شده بود و اینها که این سرخی سقف تنور به سفیدی زده بود، خیلی با طمأنینه نعلینش را دستش گرفت و رفت تو تنور، به آن مرد خراسانی فرمود: برو تو تنور، گفت: یابن رسولاللـه میخواهی من را با آتش بسوزانی؟ استدلال به آیة شریفه هم چه بسا در قلبش کرد اگر چه زبانش هم نگفته باشد [وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة][۲]این تهلکه است، القاء در تهلکه حرام است، حرمت دارد، جائز نیست، انسان خودش را بیاندازد توی آتش، یا امام زمان فرمود: آقا از این بالای عرض کنم که بیست طبقه خودت را بیانداز پایین، و قس علی ذلک، فعلَلَ و تفعلَلَ! علی ای حال امام علیهالسلام ناظر بر تشریع است حاکم بر تشریع است وارد بر تشریع جدّش هست.
هر دستوری که امام علیهالسلام بدهد واجب الاطاعة است امام است، معصوم است، معصوم از خطاست، معصوم از زلل است، عرض کردیم چنین دستوری نمیدهد لوفُرض چنین دستوری داد، مرحوم علامه اینجور میفرمودند: میفرمودند: انسان در مقام اطاعت باید اینطور باشد که لو فرض اگر دستوری داد که بر مذاق شرع منطبق نبود تزلزلی برای انسان ایجاد نشود، این اعمالی که انسان انجام میدهد غرض این است نمازی که میخواند، روزهای که میگیرد اگر برحسب عادت باشد برای انسان موضوعیّت داشته باشد، اینجاها پایش گیر میکند، اما اگر نه به جهت عبودیّت باشد و رسیدن به عبودیّت باشد -و مناط عبودیّت است- به هر طریقی که اقتضای عبودیّت بکند، انسان را جلو میبرد و اینها همهاش طرق است، نماز طریق است، حج طریق است، زکات طریق است، همة واجبات طریقند و همة محرمات موانع طریقند، آنوقت این عباداتی که انسان انجام میدهد اینها همهاش طریق است و طرقی است که همدیگر را یاری میکند دست بهدست هم میدهد تا اینکه انسان را به شاهراه حقیقت میرساند به مرحلهای که به آن مرحله، مرحله جذب میگویند، به مرحلة جذب میرساند، اگربه مرحلة جذب رسانید کار سالک تمام است، یعنی نه اینکه به واقع و حقیقت رسیده است ، نه تازه اوّل راه است، منتها به جایی رسیده بر مرکبی سوار شده که این مرکب سرعت سیر دارد این عملهایی که انسان انجام میدهد اینها را اگر هزار سال هم انجام بدهد، اگر چنانچه آن حالت جذبه پیش نیاید این رسانندة به فناء فی اللـه نیست. اینها همه طریقند ممّد راه است کمک میکند آدم را، کمک میکند تا آن حالت عشق حالت جذبه، آن حالت برای انسان پیش بیاید.
پس بنابراین اصل چی هست آقا، اصل عشق خداست، محبّت خداست ، انسان نباید بر اعمالش تکیه بکند، تکیه بر اعمال خطاء محض است، باید انجام بدهد، وظیفه هم دارد، انجام بدهد، باید به نحو احسن و خوب هم انجام بدهد، امّا تکیّه نداشته باشد این اعمال همه طریقند، آنهم چه اعمالی بزرگان و اولیاء خدا ائمه معصومین -صلواتاللهعلیهماجمعین- با آن همه اعمال همهاش نالهشان بلند بود، ُ اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي [۳]، امامصادق علیهالسلام میفرماید: خدایا عمل من کم است تو خودت مضاعفش کن.
جایی که عقاب پر بریزد | از پشه لاغری چه خیزد |
پس بنابراین اعمال دست و پا شکستة ما در حال نماز توجهمان تامّ نیست و چه و چه و هزار نقص و ایراد دارد اینها، تکیه براین اعمال عین خطاست و محض خطاست، پس باید به چی تکیه کرد، تکیه به خدا باید کرد، باید دست به او زد، باید دست به دامان او زد، باید از او استمداد کرد، باید از او کمک گرفت، باید اعتراف به عجز و بیچارگی خود بکنیم، اگر اعتراف کردیم، عنایت پروردگار شامل حالمان خواهد شد، از خدا بخواهیم که آن حالت جذبه و حالت عشق را در ما افزون بکند، این معنی را واقعاً از خدا طلب بکنیم و دنبالش برویم یعنی بالاخره باید کار کرد، اینکه درش هیچ شکی نیست، اعمل باید انجام داد، هیچ شکی نیست، شب باید بیدار شد، تنبلی را باید کنار گذاشت، ِ إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ. بپرهیز از کسالت فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ مِنْ حَظِّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ[۴]خوبیهای دنیا و خوبیهای آخرت را همین کسالت از بین میبرد، میخواهد بلند شود حال ندارد، کسالت دارد، خُب حال نداری بهره نداری، دیگر بهره نداری، بیحالی مساویست با بیبهرهگی، که زاد راهروان چابکیست، آنهایی که میخواهند راه بروند باید چابک باشند، باید فرز باشند، سرساعت بیدا شوند، سر موعد بیدار شوند این آیاتی که الان جناب حاج آقای شیخ محمدحسین جمالیپناه میخواندند [وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياما][۵]آنهایی که شب را بیتوته میکنند شب زنده دارند در سجده و قیام، قائماً ساجداً هستند، یبیتون اگر کسی بعضی از شب را بیتوته کرد، فرض بفرمایید که یک عُشر از شب را بیتوته کرد، آیا صدق میکند که شب را بیتوته کرده یا نمیکند؟ البته در این آیة شریفه که میفرماید یبیتون لربّهم نمیفرماید یبیّتون طول اللیل، همة شب را بیتوته میکنند، یبیتون شب زنده دارند، شب زنده دارند، لا اقلّ یک قسمت معظمی از شب را بیتوته میکنند دیگر يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياما کار باید کرد، کوشش باید کرد، زحمت باید کشید، کسالت را باید کنار گذاشت، ولی به عمل، به عملی که انسان انجام میدهد، به این عمل نباید انسان دل خوش کند، دل خوشی انسان فقط و فقط خدا باشد چون غرض هستی خداست، چون نهایت هستی خداست و این غرض کی حاصل میشود؟ آن وقتی که انسان محبّت به خدا در نهایت در دلش داشته باشد و آتش عشق خدا در دلش شعله بکشد و تا به مرحله نرسیده و سوار بر این مرکب نشده این از باب ضیق تعبیر است، سوار بر این مرکب نمیتواند سیر خودش را بهسوی خدا طیّ کند و این عوالم تودرتو را یکی پس از دیگری بپیماید، خلاصة کلام پای عمل لنگ است، پای عمل از وصول به لقاء پروردگار، لنگ است در صورتی که آن معنی حاصل نشود، بنابراین بارها عرض شده، از باب تذکار است این معنی که از باب تذکار است که به گوش بسپریم و به خدا فکر کنید و این محبت خدا را در دل خود بیاوریم، واردش بکنیم، فرّار است نگذارید برود، نگذارید این محبّت خدا برود، در خانههای دیگر، تو دلهای دیگر برود ، چیز خوبی، خوبی که پیدا میکنید که در بازار هست، پول هم در کیفتان هست، خوب آیا میگویید بگذارید دیگران بروند بخرند؟ یا خود شما میروید میخرید دیگر؟ بله آقا؟ خوب شما میروید میخرید، حالا این محبّت خدا که این قدر ارزان است و ما میتوانیم در قلب خودمان بیاوریم بگوییم خوب دیگران بروند این را استفاده بکنند، خود شما استفاده بکنید! چرا خودتان استفاده نکنید؟ آیة شریفه میفرماید: برای خدا چیزی نیست اگر شما استفاده نکنید، خوب خدا یک قوم دیگر را میآورد یک گروه دیگر را میآورد که قدر این را بدانند [ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَديد ][۶]اگر خدا بخواهد شما را میبرد یک خلق جدیدی میآورد اگر انسان از عمرش استفاده نکند، دلش را مرکز انوار الهی و محبّت خدا قرار نده، که این محبّت خدا خواستار زیاد دارد، دیگران میگیرند و استفاده میکنند، پس لذا تا انسان میتواند باید نفسش را لگدکوب بکند و کنار بگذارد و مرد و مردانه دستهایش را بالا بزند و بیاید وارد گود بشود و خدا را بیاورد تو دلش خودش منتظر نباشد که این باران رحمت آقا میفرمودند که آقا این نور خورشید که بر همه جا تابیده خوب تقصیر خودت است، رفتی تو خانة خودت نشستی، تو آن زیر زمین ، درها را هم بستی و پرده را هم انداختی از این نور خورشید استفاده نمیکنی یا از نور ماه این ماهی که برای همه هست ، ماه شب چهارده که در شب طلوع میکند برای همه هست، چرا ما استفاده نکنیم، چرا از این هوای لطیف استفاده نکنیم برویم تو اتاق و توی آن پوست خودمان پوست متعفّن و بد بو ، درها را هم محکم ببندیم، دست خودمان است درها را باز کنیم، بازشدن درب رحمت الهی بهدست خودمان هست، خدا اختیار را دست خودمان داده، [إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا][۷]ما هدایت کردیم، ما این راه را نشان دادیم به ایشان، خدایا بیا خودت من را از این پوست خودم بلند کن، ببر بیرون در را هم خودت باز کن، اینهائیکه اولیاء خداشدن و به این مقامات رسیدند کسی دیگر آمد اینها را از خواب به زور بلند کرد؟ یا ملائکه آسمان آمدند اینها را به زور از خواب بلند کردند که نماز شب بخوانند اینطور که نبودند که، نمیفرماید آقای آ شیخ محمدحسین بله! اینها از مضاجع خودشان کنده میشدند از رختخوابهای خودشان از رختخوابهای شیرین خودشان اینها هم موجوداتی مثل ما بودند، اینها هم دوست داشتند، اینها هم استراحت داشتند، مقتضای عالم طبع همین است، دوست دارد استراحت کند، شب است [وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنا][۸] شب را سکن، آرامش قرار دادیم، به آرامش خودشان پا زدند، بلند شدند، به دست خوشان بوده درهای رحمت خدا را به دست خودشان باز کردند، آقا دعا کنید، خدا توفیق بدهد ما نماز شب بلند شویم، آقا این توفیق به دست خودتان است، مرحوم علامه کراراً میفرمودند: این توفیق دست خود شما است، نخوابید آقا، نخوابید نماز شبتان را بخوانید، دست خودتان است، دیر میخوابید تا پیش از نصف شب بیدار هستید بعد میخوابید، خوب شکم هم که شکم پر غذا خوردید، حرفهای مالایعنی هم زده شده، گعده هم شده و چهبسا غیبت هم شده و معصیت خدا شده، انتظار دارید سحر هم بیدار شوید، نه آقا، چه بسا آفتاب طلوع میکند بیدار میشوید باید کار کرد، باید پنجرهها را باز کرد، باید انسان از این نفس خودش خارج بشود، خورشید همیشه نور میدهد، شب هم نور میدهد، روز هم نور میدهد، شب مثلاً یک هالهای جلوی خورشید میآید و جلوی نور را میگیرد یا نه؟ خورشید کرهایست کرة نورانی کرة مذاب است، نورانی هست، شب و روز برایش ندارد که همیشه نور افشانی میکند، این گردش زمین است که مانع میشود یک طرفش روز است، یک طرفش شب است، ولی آن همیشه دارد نور افشانی خودش را میکند، خدا هم همیشه نورافشانی دارد میکند، همیشه فیوضاتش هست، منتهی شما خودت را باید در معرض قرار بدهید در معرض نورآن خورشید عالمتاب قرار بدهی، تا اینکه شما زنده بشوی، مرحوم آقای حداد- رضواناللـهعلیه- میفرمود: خدا یکپارچه نور است، میفرمود: خدا یکپارچه نور است، یکپارچه رحمت است، باید ما با اعمالمان از آن نور بهره ببریم، اما آمدیم توی زیر زمین و پردهها را هم کشیدیم و تاریک، این تاریکی مال خورشید است؟ یا نه مال خودمان است؟مال نفس خودمان است دیگر، پس باید متذکّر پروردگار بود، باید به یاد او بود برای اینکه ما به مقام عبودیّت برسیم برای اینکه آن جذبههای الهی نفحات الهی شامل حالمان بشود، باید بیشتر به یاد او باشیم، همهاش به یاد او باشیم، نمیشود که همهاش به یاد او باشیم؟ نمیشود ما تنزّل نکنیم؟نمیشود ما تنازل نکنیم؟ شما در حینی که دارید مطالعه میکنید به یاد خدا باشید، درحینی که مباحثه میکنید به یاد خدا باشید، تو بازار هستید به یاد خدا باشید، با مشتری هستید باز به یاد خدا باشید، جنس میخرید به یاد خدا باشید [رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه][۹] ادل الدلیل علی امکان شیئ وقوعه واقع شده دیگر، رجال لاتلهیهم مردانی هستند که نه تجارتی، نه بیعی اینها را از یاد خدا غافل نمیکند، اینها را به لهو وا نمیدارد پس میشود چرا ما از آن مردها نباشیم، باید دستها را بالا زد، پاها را بالازد، بیاید انسان وسط میدان [رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه]یکی از آقایان خدمت آقای حداد عرض کرده بود، آقا من بازار میروم، خیلی خسته میشوم، خیلی ناراحت میشوم،فرمودند: شما با خدا معامله بکن،غیر را نبین! به خدا بفروش! از خدا بخر! چقدر شیرین است!چه شیرینی از این بالاتر، به خدا بدهد و از خدا بگیرد، خدا قدرت بدهد، بنیّه بدهد، عشق خودش را بدهد، عمل خالص عنایت بفرماید، همه را باید بگوییم، آن خدای کریم عنایت کند، منتهی ما باید تکان بخوریم، ما تکان بخوریم و از او هم مدد بگیریم، و اگر به ما دادند همه را از ناحیة اوببینیم! از ناحیة خودمان نبینیم! چه قدرتی داریم؟چه چیزی داریم؟ هیچی نداریم، نه علم داریم، نه قدرت داریم، نه حیات داریم، آنهم که هست اینها همه مظاهر اوست، و اینها را یدک بهزور به خودمان چسباندهایم، یدک مال خداست، غصب کردیم و دزدی کردیم تهمت چی زدیم به خودمان، مرحوم حاجی سبزواری میفرماید در آن ترجیعبند مرا از تهمت هستیام وارهان تهمتِ هستی، ما هستیم؟ ماکه هستیم؟ ما را از این تهمت نجات بده، همهاش مال توست ، تکانی بخوریم و بیشتر به یاد او باشیم! [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيرا][۱۰]به یک نماز صبح که بلند میشویم و بعد دویست مرتبه ذکر یونسیه برایتان دادهاند یا پانصد مرتبه یا هزار مرتبه یا اقل یا اکثر به این اکتفاء نکنید [يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً] كَثيرا ای کسانی که ایمان آوردهاید یاد خدا کنید، زیادِ زیاد، ذکراً کثیراً نه در یک مقطع خاص، دریک زمان خاص، همیشه مؤمن باید به یاد او باشد، همیشه به عشق او باشد، به عشق او زنده باشد، به عشق او کارانجام بدهد! هرچه کرم او اقتضاء بکند ما باید کاسههای بزرگ بزرگ ببریم تا ان شاء الله آشهای زیاد بگیریم، بله! إن شاءالله، اللهم صل علی محمد و آل محمد