اجتهادى كه فقط از روى قواعد صورت گيرد اجتهادى فرمولى ميباشد. اين اجتهاد همچون ناودان است كه آب حيات نيست. اگر هم آبى فرضا در وى جارى گردد و حكمْ مطابق با واقع درآيد، ظرف و وسيله براى گذر آن آب حيات بوده است. و خداى ناكرده اگر اين ناودان شكسته و پاره شود خرابىهاى آن بىشمار است.
منبع: آیت نور صفحه ۴۰۴ تا۴۰۷
و در ضرورت اتّصاف طلّاب به كمالات معنوى و إشراب از عرفان الهى و رسيدن به علوم حقيقيّه و روشنى دل و بصيرت باطنى- علاوه بر داشتن تخصّص در علوم رائج حوزوى- و عدم اكتفا به علوم ظاهرى بدون رسيدن به توحيد و حقيقت بندگى و عبور از حجابهاى ظلمانى و نورانى؛ بحث مفصّلى را با استناد به آيات و روايات مطرح نموده و نهايةً در جمعبندى كلام به لزوم وجود مربّيانى الهى و ملكوتى در حوزهها كه جامع بين ظاهر و باطن باشند اشاره ميفرمايند:
«... چنين فقيهانى كه جامع بين علم ظاهر و باطن و ميان علم و عمل هستند بايد مربّى طلّاب و حوزهها باشند. آنها علم حقيقى را از جانب حضرت ربّ مىگيرند و بر متعلّمين پخش مىكنند.شبها در محراب عبادت قيام دارند و با پاى محكم و استوار به كرنش و نيايش به درگاه حضرت معبود، دلهايشان مجذوب جذوات إلهيّه و سبحات ربّانيّه ميشود، و روزها آنچه را گرفتهاند پس ميدهند و در اين عالم وسيع شنا مىنمايند و به عالم وجود إفاضه فيض مىنمايند:
إِنَّ نَاشِئَةَ الَّيْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْئًا وَ أَقْوَمُ قِيلًا* إِنَّ لَكَ فِى النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلا. [۱]
«تحقيقا آنچه در شب مىرسد، براى تو گامى استوارتر و گفتارى پايدارتر است. و تحقيقا از براى تو در روز مجال واسعى است كه در اين عالم كثرات شنا كنى (و آنچه را در شب گرفتهاى، در روز مصرف نمائى).»[۲]
و در لزوم پرورش مجتهدانى قوى و كار آمد كه در اوج علم و عمل، و متخصّص در علوم حوزوى و متّكى به ملكوت أعلى، و جامع بين ظاهر و باطن باشند، كه فتاوايشان از قوّت ظاهرى و باطنى برخوردار باشد، به استناد ادلّه قرآنى و روائى ميفرمايند:
«بنابراين، اجتهادى كه فقط از روى قواعد صورت گيرد اجتهادى فرمولى ميباشد. اين اجتهاد همچون ناودان است كه آب حيات نيست. اگر هم آبى فرضا در وى جارى گردد و حكمْ مطابق با واقع درآيد، ظرف و وسيله براى گذر آن آب حيات بوده است. و خداى ناكرده اگر اين ناودان شكسته و پاره شود خرابىهاى آن بىشمار است.مولانا در دفتر پنجم مثنوى گويد :
علم چون در نور حق پرورده شد پس ز علمت نور يابد قوم لُدّ هر چه گوئى باشد آنهم نور پاك كاسمان هرگز نبارد سنگ و خاك آسمان شو ابر شو باران ببار ناودان بارش كند نبود بكار آب اندر ناودان عاريّتى است آب اندر ابر و دريا فطرتى است فكر و انديشه است مثل ناودان وحىِ مكشوف است ابر و آسمان آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان، همسايه در جنگ آورد [۳] و همچنين در دفتر دوّم گويد:
علم تقليدى بود بهر فروخت چون بيابد مشترى خوش بر فروخت مشترىّ علم تحقيقى حق است دائما بازار او با رونق است لب ببسته مست در بيع و شرى مشترى بى حد كه اللهُ اشْتَرَى درس آدم را فرشته مشترى محرم درسش نه ديو است و پرى آدم أنبِئْهُمْ بِأَسْما درس گو شرح كن أسرار حق را مو به مو[۴]
در «وافى» از «كافى» از محمّد از ابن عيسى از ابن فضّال از علىّ بن عقبه از عمر از حضرت أبى عبد الله عليه السّلام روايت است كه راوى گفت:
قَالَ لَنَا ذَاتَ يَوْمٍ: تَجِدُ الرَّجُلَ لَا يُخطِىءُ بِلَامٍ وَ لَا وَاوٍ خَطِيبًا مِسْقَعًا، وَ لَقَلْبُهُ أَشَدُّ ظُلْمَةً مِنَ اللَيْلِ الْمُظْلِم؛ وَ تَجِدُ الرَّجُلَ لَا يَسْتَطِيعُ تَعْبِيرًا عَمَّا فِى قَلْبِهِ بِلِسَانِهِ، وَ قَلْبُهُ يَزْهَرُ كَمَا يَزْهَرُ الْمِصْبَاحُ. [۵]
«حضرت روزى به ما گفتند: شما مردمى را مىيابيد كه در سخن گفتن چنان استادند كه حتّى در يك حرف همچون لام و يا واو اشتباه نمىكنند؛ خطيبى هستند بليغ، و يا جَهْورىّ الصّوت، و يا بطور مسلسل بدون ارتعاش و لكنت لسان خطبه ميخوانند؛ امّا قلبشان تاريكتر است از شب تاريك. و همچنين شما مردمى را مىيابيد كه توانائى ندارند كه آنچه را در نيّت دارند بر زبان آورند؛ امّا قلبشان همچون چراغ درخشان نور ميدهد.»
... اين حقير در مباحث اجتهاد و تقليد به ثبوت رسانيدهام كه از شرائط حتميّه إفتاء و حكم، «از جزئيّت به كلّيّت پيوستن» است؛ و تا عبور از عالم نفس نگردد و معرفت حضرت ربّ پيدا نشود، اين شرط متحقّق نمىشود ...»[۶]
۱. آيه ۶ و ۷، از سوره ۷۳: المزّمّل
۲. نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت» ص ۱۲۶
۳. «مثنوى» ملّا جلال الدّين رومى، طبع ميرخانى، ج ۵، ص ۴۸۵، سطر ۲ تا ۴؛ و از طبع ميرزا محمودى: ص ۴۹۸، سطر ۱۲ تا ۱۴
۴. مثنوى» ج ۲، ص ۱۸۵، سطر ۲۲ و ۲۳
۵. وافی ج۱ جزء ۳ ص ۵۱ باب اصناف القلوب و تنفل احوال القلب
۶. نگرشى بر مقاله بسط و قبض تئوريك شريعت» ص ۱۲۶ تا ۱۲۹