کانال تلگرام نورمجرد

راه تحصیل محبت

جلسات آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

فهرست

راه تحصیل محبت

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین

قال امیرالمؤمنین: انت مع من احببت و لک ما اکتسبت[۱]

امیرالمؤمنین بعد از یک فرمایش طولانی که نسبت به شکی که برای حارث پیدا شده بود بیان کردند و او را از شک نجات دادند، سه مرتبه فرمودند که:انت مع من احببت و لک ما اکتسبت

این سه بار تکرار دلالت بر حتمی بودن این معیت می‌کند که انسان هر که را دوست داشته باشد با اوست و از او جدا نیست.

مرحوم علامه والد -رضوان الله تعالی علیه-کراراً عشق و محبت خدا را توصیه می‌کردند و می‌فرمودند: سری که عشق ندارد کدوری بی بار است، عشق خدا را باید در دل آورد، اگر بخواهیم صبر کنیم که خدا محبتش را وارد دل ما کند، شاید عمرمان تمام شود و محبت هم نیاید، جای صبر نیست.

نمی‌شود ما در خانه ای که روزنه ندارد بنشینیم و انتظار بکشیم تا نور خورشید بتابد، باید بیل و کلنگ و تیشه ای به دست بگیریم و این عمارت را خراب کنیم تا از نور خورشید بهره‌مند شویم.

با مجاهده و مراقبه باید محبت خدا را صید کرد و به دل آورد.

کسانی خدمت مرحوم آقای انصاری -رضوان الله تعالی علیه-رسده بودند، مرحوم آقای حداد «رضوان الله تعالی علیه» را هم درک کرده بودند و می‌پرسیدند چرا محبت خدا نمی‌آید؟ ما که ذکر خدا را می‌گوئیم، پس چرا محبت نمی‌آید؟

آیا شما آنطور که گفته اند بگو، گفتی؟

روزی در خدمت مرحوم علامه والد «رضوان الله تعالی علیه» از منرل احمدیه پیاده می‌رفتیم، به بنده فرمودند:

آقا بعضی ها بیست سال یا سی سال است که وارد راه خدا شده اند و هیچ تکان نخورده‌اند، علتش این است که مراقبه ندارند، علتش این است که دستورات را آنطور که داده شده انجام نمی‌دهند.

اگر بخواهید درختی یا گلی را تربیت کنید، محتاج مراقبه است، باید از سرما حفظش کنید، به موقع به او آب دهید، حرث نیاز دارد و گرنه زود از بین می‌رود.

امکان ندارد کسی مراقبه داشته باشد و محبت خدا در دلش وارد نشود، اصلا امکان ندارد.

نباید منتظر ایستاد و مراقبه نداشت تا خدا محبت را به قلب وارد کند، خدا فرموده: تو یک قدم بیا من به طرف تو هروله می‌کنم.

باید محبت خدا را از زیر سنگ هم شده در آورد و عاشق خدا شد.

مرحوم فیض که از بزرگان جامع معقول و منقول بود، جامع کمالات بود، در میان علمای اسلام به جامعیت ایشان کمتر داریم، ایشان در محجة البیضا که کتاب بسیار ارزنده ای است، صفات رذیله و راه مهار کردنش را بیان می‌کنند.

اما چه بسا انسان هفتاد سال زحمت بکشد وریاضت بکشد ولی ریشه این رذائل خشک نشود.

تنها راه از بین بردن این رذائل، از بین بردن ریشۀ معصیت است و تنها راه آن محبت خداست.

تا وقتی که در قلب، هوا باشد، انسان به دنبال هوا می‌رود، این هوا را باید گرفت و تنها راهش محبت خداست، قلب باید از محبت خدا پر باشد.

قبل از خواب محبت خدا را در دل بیاورید، بعد از اینکه بیدار شدید، قبل از اینکه به سجده روید و سجده شکر بجا آورید، و ذکر «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَحْيَانِي‌ بَعْدَ مَا أَمَاتَنِي‌ وَ إِلَيْهِ النُّشُور[۲]» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَدَّ عَلَيَ‌ رُوحِي‌ لِأَحْمَدَهُ وَ أَعْبُدَه‌[۳]» را بر زبان آورید[۴]، محبت خدا را در دل مرور دهید.

تا محبت خدا نیاید کار درست نمی‌شود، علیک بها صرفاً. انسان وقتی نماز می‌خواند به عشق خدا نماز بخواند، يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَبا[۵]، از روی میل و رغبت و اشتیاق عبادت کند، عبادتی که با اشتیاق و عشق باشد با عبادتی که از روی عشق نباشد زمین تا آسمان فرق می‌کند.

غذائی که با میل و بعد از گرسنگی خورده شود، جذب بدن می‌شود و غذائی که روی سیری خورده شود، تمامش زحمت است.

چه عبادت و چه غیر عبادت نباید از روی غفلت باشد، بیع و شرا، خرید و فروش هم باید با عشق خدا باشد.

بازار که جای شیطان است و در آن این همه معصیت می‌شود، قسم های دروغ خورده می‌شود، روح انسان در بازار کدر می‌شود ولی وقتی یکی ازسالکین راه خدا به مرحوم آقای حداد -رضوان الله تعالی علیه-عرض کرده بود که وقتی به بازار می‌روم روحم کسل می‌شود، ایشان فرمودند که:

«وقتی در بازار می‌روی و بیع و شراء میکنی، از خدا بخر و به خدا بفروش. با زید و عمرو چه کار داری تو با خدا معامله کن»

یعنی باید خدا در وجود انسان باشد، زمانی که مطالعه یا مباحثه می‌کند خدا باید حاکم باشد، زمانی که با عیال و فرزندان و رفقا صحبت می‌کند، خدا باید حاکم باشد، اصلا نباید تنازل کرد، اگر تنازل کرد باید زود برگردد.

امیرالمؤمنین می‌فرمود: إِنَّمَا كُنْتُ‌ جَاراً جَاوَرَكُمْ بَدَنِي أَيَّاما[۶]، یعنی من با شما همسایه بودم اما بدنم همسایه بود و روحم با شما نبود، در مسجد کوفه محلی است به نام دکة القضا که امیرالمؤمنین آنجا می‌نشستند و کسانی که با هم نزاعی داشتند، خدمت حضرت می‌رسیدند و ایشان هم قضاوت می‌کردند.

امیرالمؤمنین شبها را تا صبح عبادت می‌کردند و روزها به کار مردم می‌رسیدند و حکم می‌فرمودند، اما زبان حکم می‌کرد، روح ایشان و قلب ایشان پیش خدا بود.

اگر امیرالمؤمنین قلبش را هم به زید و عمرو می‌داد که امیر همه مؤمنان نبود.

سالک باید تمام حقوقی را که بر اوست ادا کند، حق عیال و حق فرزندان و حق کسی که آشغال های محله را جمع می‌کند، باید تمام حقوق را داد اما نباید دل داد، دل باید با خدا باشد، فکر و ذکر در نماز و غیر نماز باید با خدا باشد، باید در همه حالات، مطالعه، مباحثه، بیع و شرا، مقصد اصلی که خداست در وجود انسان زنده باشد.

چقدر بابا افضل عالی فرموده که :

تا در طلب گوهر کانی، کانی...تا زنده به بوی وصل جانی، جانی

فی الجمله حدیث مطلق از من بشنو...هر چیز که در جستن آنی آنی[۷]

اگر دنبال گنج و زری، همان هستی یعنی بهره ات همانست، بالاتر نیست.

اصحاب رسول خدا به ایشان عرض می‌کردند ما تا وقتی در محضر شما هستیم، غیر خدا را فراموش می‌کنیم ولی به محض اینکه از مجلس شما خارج می‌شویم تمام تعلقات برمی‌گردد، آیا این گناه است، شرک است؟

حضرت فرمودند: نه گناه نیست ولی اگر آن حال را حفظ کنید به ملکوت آسمان و زمین راه می‌یابید.

لذا آقا -رضوان الله تعالی علیه- می‌فرمودند:

وقتی از جلسه بیرون می‌روید حالت توجهتان را حفظ کنید، این سرمایه ای که به دست آوردید، دل هایتان را به خدا دادید و با هم اتحاد پیدا کردید، اینکه یک ساعت به یاد خدا نفس کشیدید، اینها را حفظ کنید.

نه اینکه به دنبال کسب و کار نرود، باید زندگی عادی را داشت ولی خدا را نباید از دست داد.

اهل علمی که به دنبال درس هستند، آنها که غیر از درس مطامع دیگری دارند مثل ریاست و شهرت و ...، آنها که قطعاً مذموم هستند بلاشک و لا شبهة، ولی آنها که قصدشان فقط درس است، نباید همّ و غمشان درس باشد، همّ و غم انسان باید خدا باشد، درس هم که می‌خواند باید به خاطر اینکه خدا فرموده بخواند، بخواند.

نباید به فقه و اصول دل داد استقلالا، اشتباه است، دل را فقط باید به خدا داد.

خدمتشان عرض کردم اگر کسی درس طلبگی نخواند نمی‌رسد؟ سالک حتما باید عالم باشد؟

فرمودند: نه آنقدر اولیا خدا بوده اند که درس طلبگی نخواندند ولی وظیفه است و باید درس خواند، مرحوم آقای حداد«رضوان الله تعالی علیه» ، مرحوم آقای قاضی «رضوان الله تعالی علیه» می‌فرمودند باید درس خواند، ولی اینها وسیله است.

کسی که به کمال می‌رسد خودش را تکان می‌دهد اما اگر عالم باشد عالَم را تکان می‌دهد، سعه پیدا می‌کند. علم اگر با تقوی و ایمان و عشق خدا توأم باشد و ضمیمه شود، نور است. الْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ‌ اللَّهُ‌ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء[۸].

به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود...خیال باشد که این کار بی حواله برآید[۹]

وجه قلب انسان باید به سوی خدا باشد، خدائی باشد، صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً[۱۰]، هیچ چیز نباید باعث غفلت انسان شود، هر مقدار غفلت که حاصل شود انسان به همان مقدار از راه باز می‌ماند.

اگر انسان بخواهد برای این غفلاتش استغفار کند، چقدر باید استغفار کند؟ تمام عمرش را هم به استغفار بگذراند کم است.

مرحوم آیةالله حاج شیخ محمد بهاری -رضوان الله تعالی علیه- می‌فرماید:

اگر انسان گناه هم نداشته باشد، غفلت هم نداشته باشد، خواطر هم نداشته باشد، ولی همین مقدار که در معرفت پروردگار کوتاهی کرده، کفی به ذنباً و باید استغفار کند همینکه خودش را به اسماء جمالیه و جلالیه خداوند نرسانده، به لقاء خدا نرسانده، کفی به ذنباً.

رسول خدا می‌فرمایند: «إِنَّهُ لَيُغَانُ‌ عَلَى‌ قَلْبِي حَتَّى أَسْتَغْفِرَ اللَّهَ سَبعینَ مَرَّةٍ»[۱۱]رسول خدا با آن مقام می‌فرمایند گاهی غین و کدورتی بر قلبم می‌آید و روزی هفتاد بار استغفار می‌کنم، جایی که رسول خدا با آن قلب طاهر و مطهری که از قلب ایشان طاهرتر و مطهرتر از اول خلقت تا آخر خلقت وجود ندارد، روزی هفتاد بار استغفار می‌کنند، ما باید چقدر استغفار کنیم؟

استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه.

علی ایّ حال باید این عمر را غنمیت شمرد، إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة[۱۲]، ضایع کردن فرصت موجب غصه می‌شود. این قلب را باید با محبت خدا توسط مجاهده ومراقبه زنده نگه داشت، باید در شب دو سه بار بیدار شد، اگر انسان بخواهد برای قلب کار کند می‌تواند کار کند.

آقا -رضوان الله تعالی علیه- می‌ْفرمودند:

مردم برای دنیا عمرشان و جانشان را می‌گذارند، هر روز از صبح تا شب به دنبال کسب و کار می‌روند، گاهی بچه هایشان ایشان را نمی‌بینند یا فقط روز جمعه می‌ّبینند، اما برای راه خدا که زحمتش بیشتر از زحمت دنیا نیست را نمی‌کشند.

کسی که برای دنیا زحمت می‌کشد و سرمایه جانش را می‌گذارد همیشه در اضطراب است.

ما یک نان سنگک می‌خوریم ولی فارغ از همّ و غم دنیا هستیم.

مشغول مطالعه می‌شدند بعد از چند ساعت مطالعه که خسته می‌شدند از کتابخانه پائین می‌آمدند و چیزی می‌خوردند، همینطور که پائین می‌آمدند یک بیت حافظ را با آواز می‌خواندند:

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید...که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

خدایا به برکت خوبانت، به برکت دل سوختگانت، به برکت آنها که به این عالم آمدند ولی به آب و دانه عالم آلوده نشدند، قلب ما را هم به محبت خودت محترق بفرما و آنی و کمتر از آنی ما را از خود غافل مفرما.

بارپروردگارا هوای نفس را از همه ما بگیر و محبت خودت را در دل ما جا بده.

خدایا اولیا خودت، امام زمان از اعمال و رفتار و نیات ما راضی و مسرور بگردان و دعای آن بزرگوار را در حق ما به منصه اجابت برسان.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

پانویس

۱. امالی شیخ مفید، ص۷

۲. کافی، ج۲، ص ۵۳۹

۳. کافی، ج۲، ص ۵۳۸

۴. در روایات باب اشاره به ایقاع این اذکار در سجود نشده است.

۵. انبیا، آیه ۹۰

۶. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۹

۷. حضرت علامه «رضوان الله تعالی علیه» این رباعی را در جلد دوم معاد شناسی، صفحه ۱۴۲ به نقل از علی اکبر دهخدا از بابا افضل نقل فرمودند.رباعی مذکور با اندک تفاوتی از ابوسعید ابوالخیر و مولانا جلال الدین نیز نقل شده است.

۸. مصباح الشریعه، ص۱۶

۹. دیوان حافظ

۱۰. بقره، آیه ۱۳۸

۱۱. مفتاح الفلاح، ص ۱۵۰

۱۲. نهج البلاغه، ص ۴۸۹