کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیر و سلوک > شب زنده داری

شب زنده داری

مربوط به دسته های:
سیر و سلوک -

اگر شبى تهجّد سالك از او فوت شد، آن أربعين كَأَنْ لَمْ يَكُن است و بايد از ابتدا شروع كند!

حضرت آقاى حدّاد و علاّمه طهرانی رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليهما مى‌فرمودند: اين بيدارى شب و عبادت در آن، بدل و جايگزينى ندارد، حتّى بيدارى بين‌الطّلوعين! بيدارى بين‌الطّلوعين، فيض جداگانه‌اى‌است كه سالك نبايد خود را از آن محروم كند، أمّا به پايه فضيلت و رفعت تهجّد و بيدارى شب نمى‌رسد.

نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: نور مجرد صفحه ۶۶۵ تا ۶۷۷

فهرست
  • ↓۱- بيدارى شب، سرمايه سلوك إلى اللـه
  • ↓۲- عماد و مقوّم اربعين سالك، تهجّد است
  • ↓۳- لزوم استفاده سالك از فيض بيدارى شب و بيدارى بين‌الطّلوعين
  • ↓۴- تفاوت مقدار خواب و بيدارى شب براى افراد و در فصول مختلف
  • ↓۵- مقدّمات لازم براى بيدارى شب
  • ↓۶- روايت امام باقر عليه‌السّلام در ذيل آيه: تَتَجافَى جُنُوبُهُم عَنِ المَضاجِع
  • ↓۷- روايت امام صادق عليه‌السّلام در كيفيّت تهجّد رسول‌خدا صلّى‌ اللـه ‌عليه و آله
  • ↓۸- «تهجّد»، نماز شبِ همراه با بيدارخوابى است
  • ↓۹- معناى تهجّد در لغت
  • ↓۱۰- كيفيّت نماز شب رسول‌اكرم صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله
  • ↓۱۱- پانویس

بيدارى شب، سرمايه سلوك إلى اللـه

امام حسن عسگرى عليه‌السّلام مى‌فرمايند: إنَّ الْوُصولَ إلَى اللَهِ عَزَّوَجَلَّ، سَفَرٌ لايُدْرَكُ إلّا بِامْتِطآءِ اللَيْلِ.[۱]

امام عليه السّلام، وصول به حضرت پروردگار را سفرى معنوى ميداند كه به سرانجام نمى‌رسد مگر اين كه سالك شب را مركب راهوار خود بگيرد. و در اين راه بايد مجاهده نمايد و از شهوات و خواب و خور كم كند تا از نور و ثمرات شب زنده‌دارى كه سرمايه سلوك است برخوردار شود.

وصول به حضرت پروردگار دست نمى‌دهد مگر به فنا و اندكاك ذات و صفات عبد در ذات و صفات حضرت پروردگار و انفصال از غيرخدا مطلقا، حتّى از تقيّد به وجود خويش؛ چه اينكه اگر سالك از غير حقّ منفصل شود ليكن هنوز وجود اعتبارى خود را ترك نكرده و به تجلّيات ذاتى نرسد، اين وجود اعتبارى رقيب و مانع وصال او مى‌شود.

هستى‌ام شد مانع از وصل حبيب خويشتننيست گردم تا يكى باشم رقيب خويشتن

و در روايت از امام صادق عليه‌السّلام آمده‌است كه: وَ لاَ حِجابَ أظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَينَ العَبْدِ وَ بَيْنَ اللَهِ تَعالَى مِنَ النَّفْسِ وَ الهَوَى وَ لَيْسَ لِقَتْلِهِما و قَطعهِما سِلاحٌ وَ ءَالَةٌ مِثْلُ الاِفِْتقارِ إلَى اللَهِ سُبْحَانَهُ وَ الْخُشوعِ وَ الْجوعِ وَ الظَّمَإِ بِالنَّهارِ وَ السَّهَرِ بِاللَيْلِ.[۲]

«و در ميان بنده و خداوند متعال حجابى تيره‌تر و وحشتناكتر از نفس و هوى وجود ندارد. و براى از بين‌بردن و ريشه‌كن كردن اين دو، سلاحى مؤثّرتر از إظهار فقر و نياز و بندگى به درگاه خداوند سبحانه و خشوع در برابر عظمت او و گرسنگى و تشنگى در روز و بيدارى شب نمى‌باشد.»

عماد و مقوّم اربعين سالك، تهجّد است

و از اينجا به دست مى‌آيد كه تهجّد و سهر در إزاله حجاب نفس و لقاء حضرت پروردگار مدخليّتى تامّ دارد و لذا حضرت علاّمه والد قدّس‌سرّه‌الشّريف آن را عماد و مقوّم أربعين سالك مى‌دانستند و مى‌فرمودند: اگر شبى تهجّد سالك از او فوت شد، آن أربعين كَأَنْ لَمْ يَكُن است و بايد از ابتدا شروع كند! و مى‌فرمودند: سالك در روز بايد به امور روزانه خود بپردازد. اگر طلبه است بايد به دنبال تحصيل علم باشد و اگر كاسب يا تاجر است، به دنبال تجارت و كسب روزى برود، و بارها برايمان مى‌خواندند:

روز در كسب هنر كوش كه مى‌خوردن روزدلِ چون آينه در زنگ ظلام اندازد
[۳]

ولى در عوض سالك بايد غبار غفلت و زنگار كثرات را كه در روز بر دل او مى‌نشيند، با اشك و آه و در خلوت شبانه با حضرت پروردگار، صيقل زده و جام دل را از شراب وحدت لبالب كند. بايد در شب براى آخرت خود كسب كند تادر روز خرج نمايد و إلّا از مايه خواهد خورد و دست‌خالى از دنيا خواهد رفت.

آن زمان وقت مى‌صبح فروغست كه شبگرد خرگاه افق پرده شام اندازد

[۴]

لزوم استفاده سالك از فيض بيدارى شب و بيدارى بين‌الطّلوعين

حضرت آقاى حدّاد و علاّمه والد رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليهما مى‌فرمودند: اين بيدارى شب و عبادت در آن، بدل و جايگزينى ندارد، حتّى بيدارى بين‌الطّلوعين! بيدارى بين‌الطّلوعين، فيض جداگانه‌اى‌است كه سالك نبايد خود را از آن محروم كند، أمّا به پايه فضيلت و رفعت تهجّد و بيدارى شب نمى‌رسد.

مى‌فرمودند: اين فرمايش خواجه عليه‌الرّحمة تمام نيست كه ميفرمايد:

گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هستاز مى‌كنند روزه گشا طالبان يار

[۵]

بلكه سحور و صبوح هر دو لازم‌است تا انسان را به مقصود برساند.

دعاى صبح و آه شب كليد گنج مقصود استبدين راه و روش مى‌رو كه با دلدار پيوندى

[۶]

مى‌فرمودند: عنايات حضرت پروردگار به سالكان و نفحاتى كه حامل پيام دوست بوده و از عالم معنى و نور بر دل مى‌وزد، در سحر به مراتب از بين‌الطّلوعين لطيف‌تر است و در اين زمان است كه سالك بايد اميد به صبح وصال بندد.

شبان تيره اميدم به صبح روى تو باشدو قد تُفَتَّشُ عَينُ‌الحَيوةِ فى‌الظُّلُمات

[۷]

كما اينكه حضرت پروردگار در خطاب به نبىّ أكرم صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله وسلّم ميفرمايد: إنَّ نَاشِئَةَ الَّيْلِ هِىَ أَشَدُّ وَطْـئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً * إِنَّ لَكَ فِى النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلاً[۸]. «تحقيقا آنچه در شب مى‌رسد، براى تو گامى استوارتر و گفتارى پايدارتر است و تحقيقا براى تو در روز مجال واسعى‌است كه در اين عالم كثرات شنا كنى (و آنچه را كه در شب گرفته‌اى، در روز مصرف نمائى.)»

مى‌فرمودند: به هيچ عذرى نماز شب را ترك نكنيد. در همان شبى كه ميهمان آمده برخيزيد و نماز شب بخوانيد و نگوئيد: دو سه روز ديگر كه ميهمان رفت، نماز شب را به جاى مى‌آورم و قضاى گذشته را نيز بجا مى‌آورم. اگر بچّه مريض است، در همان شب كه نمى‌گذارد بخوابيد، قدر دانسته برخيزيد و وضو بگيريد و نماز بگزاريد (گريه بچّه در شب خودش نعمت است).

تفاوت مقدار خواب و بيدارى شب براى افراد و در فصول مختلف

حضرت علاّمه والد به حفظ‌الصّحة بسيار سفارش مى‌نمودند و مقدار خواب را به اقتضاى سنّ و مزاج سالك مى‌دانستند و بدين جهت خواب كمتر از شش‌ساعت را براى افراد عادى اجازه نمى‌دادند.

مى‌فرمودند: براى برخى در شبانه‌روز ۷ ساعت و براى برخى خصوصا در سنين نوجوانى و جوانى ۸ ساعت خواب لازم است و هركس بايد رعايت حال و توان خود را بنمايد.

أمّا براى بيدارى و تهجّد مى‌فرمودند: در شب‌هاى تابستان يك‌ساعت‌ونيم تا يك‌ساعت و در زمستان‌ها دوساعت‌ونيم تا دوساعت قبل از أذان بايد بيدار بود و به عبادت مشغول شد و با كمتر از اين كار سالك به مقصد نمى‌رسد و بهره لازم را نمى‌برد. و سيره خود ايشان نيز از آغاز سلوك اين‌گونه بوده‌است، به استثناى شب‌هايى كه احياء و عبادت در آن مستحبّ است كهايشان تا به صبح بيدار و مشغول به عبادت بودند.

مى‌فرمودند: عاشق براى بيدارشدن نيازى به ساعت و كوك‌كردن آن ندارد، بلكه عشق و محبّت به خداوند است كه خواب را از او مى‌ربايد.

و گاهى كه هنگام سحر خواب بوديم بالاى سرمان آمده و با صداى بلند مى‌فرمودند: مرو به خواب كه خواب بر عاشقان حرام بود.[۹]

مقدّمات لازم براى بيدارى شب

مكرّرا خدمت ايشان عرض مى‌كردند: گاهى بيدار مى‌شويم ولى همّت برخاستن نداريم، برايمان دعا كنيد تا توفيق نماز شب پيدا كنيم. مى‌فرمودند: توفيق يعنى مهيّاشدن أسباب و مقدّمات امور و براى نماز شب خود سالك بايد همّت كند و أسباب و مقدّمات بيدارى خود را فراهم نمايد. و إلّا اگر به دعا باشد اين توفيق نيز خود دعا مى‌خواهد و هَلُمَّ جرّا و تسلسل لازم مى‌آيد.

توضيح اينكه: عمده مقدّماتى كه سالك بايد تحصيل كند از اين قرار است:

أوّل: مراقبه در طول روز و پرهيز از گناه؛ چه اينكه گناه، سالك را از خلوت و بهره‌مندشدن از نفحات سحر محروم ميكند. مردى به خدمت أميرالمؤمنين عليه‌السّلام رسيد و عرض كرد: از نماز شب محروم شده‌ام! حضرت فرمودند: أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَيَّدَتكَ ذُنوبُكَ[۱۰]، «تو مردى هستى كه گناهانت تو را دربند كشيده است!»

و دوّم: رعايت مقدار طعام در شب؛ زيرا پرخورى و غذاى سنگين و چرب مانع از بيدارى سحر مى‌شود.

و سوّم: سالك طبق سيره رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم أوّل شب بخوابد و نيز با استراحت كافى و خواب قيلوله براى بيدارى در شب مهيّا گردد. روشن‌است سالكى كه تا نزديكى‌هاى نيمه‌شب بيدار است، سحر يا بيدارنمى‌شود و يا اگر بيدار شود، با بدن خسته و ملال‌خاطر كارى از پيش نمى‌برد.

روايت امام باقر عليه‌السّلام در ذيل آيه: تَتَجافَى جُنُوبُهُم عَنِ المَضاجِع

در تفسير برهان از أبوعبيده حذّاء در تفسير آيه كريمه: تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ[۱۱] «مؤمنين در شبهاى تار از بستر پهلو تهى مى‌كنند.» از امام باقر عليه‌السّلام روايت ميكند كه:

لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ القَوْمَ لَم يَكُونُوا يَنامُونَ؟ فَقُلتُ: اللَهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ. فَقالَ: لابُدَّ بِهَذا الْبَدَنِ أَنْ تُريحَهُ حَتَّى يَخْرُجَ نَفْسُهُ، فَإذا خَرَجَ نَفْسُهُ اسْتَراحَ الْبَدَنُ وَ رَجَعَتِ الرّوحُ فيهِ وَ فيهِ قُوَّةٌ عَلَى الْعَمَلِ، فَإنَّما ذَكَرَهُمُ اللَهُ تَعالَى فَقالَ: تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا.

نُزِلَتْ فى أميرِالمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ‌السَّلامُ وَ أَتباعِهِ مِنْ شِيعَتِنا. يَنامُونَ أَوَّلَ اللَيْلِ، فَإذا ذَهَبَ ثُلْثُ اللَيْلِ[۱۲] أَوْ مَاشآءَاللَهُ فَزِعُوا إلَى رَبِّهِمْ راهِبيَن راغِبينَ طامِعينَ فيما عِنْدَهُ، فَذَكَرَهُمُ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ فى كِتَابِهِ لِنَبيِّهِ صَلَّى‌اللَـهُ‌عَلَيْهِ‌وَءَالِهِ وَ أَخبَرَهُ بِما أَعْطاهُمْ وَ أَنَّهُ أَسكَنَهُمْ فى جِوارِهِ وَ أَدْخَلَهُمْ جَنَّتَهُ وَ ءَامَنَ خَوْفَهُمْ وَ سَكَّنَ رَوْعَتَهُم.[۱۳]

«چه‌بسا گمان كنى كه اين مؤمنينى كه در آيه بدانها اشاره‌شده‌است، أصلاً شبها نمى‌خوابند؟ عرض كردم: خداوند و رسول او داناترند. حضرت فرمودند: بدن احتياج دارد كه آن را استراحت دهى و مدّتى نفس از بدن جدا شده و بخوابد. چون نفس از بدن خارج شود، بدن آرامش يافته و استراحت ميكند و روح دوباره در حالى به بدن باز ميگردد كه توان و قوّت بر كار و فعاليّت دارد. خداوند در اين آيه مؤمنين را ياد كرده و فرموده است: تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِالْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَ طَمَعًا. «مؤمنين در شبها از بستر پهلو تهى مى‌كنند و پروردگارشان را از روى ترس و اميد مى‌خوانند.»

اين آيه درباره أميرالمؤمنين عليه‌السّلام و پيروان او از شيعيان ما نازل شده‌است. ايشان در اوّل شب مى‌خوابند و چون ثلثى از شب بگذرد يا به‌مقدارى كه خداوند اراده فرموده سپرى شود، با حال خوف و ترس و با اميد و رغبت به آنچه نزد اوست، به پروردگار خود پناه برده و مشغول مناجات با او مى‌گردند. خداوند عزّوجلّ در كتابش براى پيامبرش صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم ايشان را ياد نمود و پيامبرش را از نعمتهايى كه به ايشان عطا نموده خبر داد و از اينكه ايشان را در كنار خود مسكن و مأوى داده و در بهشت خود داخل نموده و خوفشان را ايمن كرده و اضطراب و ترسشان را به آرامش تبديل نموده‌است، مطّلع ساخت.»

روزى حضرت آقاى حدّاد رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليه از حقير پرسيدند: آقا! شب چه ساعتى مى‌خوابيد؟ عرض كردم: حدود ساعت ده، ده‌ونيم.[۱۴] فرمودند: خيلى دير است. شما كه اين قدر دير مى‌خوابيد چگونه براى نماز شب بيدارمى‌شويد؟ بدن در روز خسته مى‌شود و نياز به استراحت دارد.

و حضرت علاّمه والد قدّس‌سرّه نسبت به سالكى كه مُهر دوستى حضرت پروردگار بر دل او خورده و براى عشرت شبگير از بستر پهلو تهى ميكند، مى‌فرمودند: بايد نماز شب را با عشق و محبّت خدا و توجّه بخواند. در نماز قرآن زياد بخواند و سور طوال را در نمازها تقسيم كرده و تلاوت نمايد، و قرآن را بلند و با صوت حزين قرائت كند و آنچنان كه حضرت آقاى قاضى فرموده‌اند، سالك در نماز بايد با قرآن عشق‌بازى كند؛ با اين عهد إلهى عشق‌بازى كرده و آيات آن را مرهم درد فراق و هجران خود سازد و اين‌گونه ميتواند از عالم كثرت عبور كرده و در عالم وحدت سير نمايد.

ايشان به بعضى از رفقا تهجّد و نماز شب رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم را دستور مى‌دادند كه در آيه شريفه، خطاب به آن حضرت ميفرمايد: وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا.[۱۵] «و پاسى از شب را به تهجّد و بيدارخوابى بگذران و به قرائت قرآن و نماز مشغول باش كه اين امر عطائى افزون و زيادتى مخصوص به توست. اميداست كه پروردگارت تو را به مقام محمود مبعوث نمايد.»

روايت امام صادق عليه‌السّلام در كيفيّت تهجّد رسول‌خدا صلّى‌ اللـه ‌عليه و آله

أمام صادق عليه‌السّلام نماز شب و تهجّد رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم را اين‌گونه ترسيم ميفرمايد: رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم بعد از نماز عشاء مى‌خوابيدند و مسواك و آب وضوى ايشان را كه با پارچه‌اى پوشيده بود، بالاى سر حضرت مى‌گذاشتند. حضرت ثلث يا نصف از شب گذشته بيدار مى‌شدند و بعد از مسواك و وضوء، چهار ركعت نماز مى‌خواندند و دوباره مى‌خوابيدند، بعد از مدّتى دوباره بيدار مى‌شدند و پس از مسواك و وضوء،چهار ركعت نماز ديگر مى‌خواندند و باز مى‌خوابيدند، تا نزديكى أذان صبح، كه بيدار شده و به‌همين‌صورت نماز (شفع و) وتر و بعد از مدّتى كوتاه دو ركعت نافله نماز صبح را مى‌خواندند. سپس امام صادق عليه‌السّلام مى‌فرمودند: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.[۱۶] و [۱۷]

«تهجّد»، نماز شبِ همراه با بيدارخوابى است

حضرت علاّمه والد مى‌فرمودند: از حضرت آقاى قاضى نقل‌است‌كه:

«تهجّد» نماز شب همراه با بيدارخوابى را مى‌گويند و سالك براى به‌دست‌آوردن عشق پروردگار و پيدا كردن گمشده خود، بايد در شب به همين كيفيّت دو سه بار بيدار شود و عبادت كند.

و در كتاب شريف امام‌شناسى در شرح تهجّد جناب أبوذرّ مى‌فرمايند: قرآن را به تهجّد خواندن عبارت‌است‌از قرائت قرآن را در سوره‌هاى نماز شب، بدين طريق كه خواب و بيدار مى‌شدند و هروقت در موقع بيدارى چند ركعت نماز خوانده و در ركعات آن بعد از قراءت فاتحة‌الكتاب مقدارى از قرآن را با صداى بلند جهرا و با آواز خوش قراءت مى‌كردند و سپس به خواب مى‌رفتند و دوباره بيدار مى‌شدند و به همين كيفيّت قرآن را در ركعات نماز مى‌خواندند تا تمام يازده ركعت نماز شب به پايان برسد.

رسول خدا و أصحاب راستين آن حضرت و أئمّه طاهرين عليهم‌السّلام نيز شب‌ها قرآن را به اين كيفيّت مى‌خواندند و حقّا منظره ] اى] عجيب و دلكش است. و آيات وارده در سوره المزّمّل أمر به قرائت قرآن در شب‌ها بدين طريق ميكند. رَزَقَنَا اللَـهُ إن‌شآءاللَـهُ وَ جَميعَ إخوانِنا المُؤمنينَ بالتّأسّى بنبيِّه الأكرَمِ فَإنّهُ اُسوةٌ حسنةٌ.[۱۸]

معناى تهجّد در لغت

«تهجّد» در لغت به معناى خوابيدن و نيز بيدارشدن آمده و از اضداد است. در لسان‌العرب ميگويد: ‎تَهجَّد القَوْمُ: اسْتَيْقَظُوا لِلصَّلَوةِ أو غَيرِها؛ و فى التَّنزيلِ العَزيزِ: وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّد بِهِ نَافِلَةً لَكَ. الجوهَرىُّ: هَجَدَ و تَهَجَّدَ أىْ نامَ لَيلاً و هَجَدَ وَ تَهَجَّدَ أى سَهِرَ و هُوَ مِنَ الأضْدادِ و مِنهُ قيلَ لِصَلَوةِ اللَيلِ التَّهَجُّدُ ... و أمَّا المُتَهَجِّدُ فَهُوَ القآئِمُ إلى الصَّلَوةِ مِنَ النَّومِ و كَأَنَّهُ قيلَ لَهُ مُتَهَجِّدٌ لاِءلْقآئهِ الهُجُودَ عَن نَفْسِهِ.[۱۹]

از اين رو مشهور اين است كه در تحقّق تهجّد، خواب سابق شرط است. و اگر براى نماز، خواب را رأسا ترك كند، به اين تهجّد نمى‌گويند بلكه بر آن اطلاق قيام مى‌كنند. و نيز برخى گفته‌اند: اگر بيدار شد أمّا نماز نخواند باز به آن تهجّد نمى‌گويند. و برخى گفته‌اند: در تهجّد شرط است كه انسان چند بار بخوابد و بيدار شود. و هربار به عبادت اشتغال ورزد، كه سيره رسول خدا صلّى‌اللـه‌عليه وآله‌وسلّم مؤيّد همين وجه است.

در تفسير كشف‌الأسرار آمده‌است‌كه: تهجّد ترك خواب براى نماز است و اگر كسى كه بيدار ميگردد نماز نگزارد، اين عمل تهجّد نخواهد بود و معناى تَهَجَّدْ در آيه شريفه اينستكه پس از خواب قيام كن و نماز بگزار و تهجّد نيست مگر پس از خواب.

حجّاج‌بن‌عمرو مازنى ميگويد: چنين مى‌پنداريد كه اگر كسى شب برخاست و تا صبح نماز خواند، متهجّد است. اين‌است و جز اين‌نيست كه تهجّد نماز بعد از خواب و سپس نماز بعد از خواب است و نماز رسول خدا صلّى‌اللـه عليه‌وآله‌وسلّم چنين بوده‌است و تهجّد در شب مايه سرور و خرسندى رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم بود.[۲۰]

كيفيّت نماز شب رسول‌اكرم صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله

رَوَى حَميدُبن‌عَبدِالرَّحمنِ‌بن‌عَوفٍ عَن رَجُلٍ مِنَ الأنصارِ أنَّهُ كانَ مَعَ رَسولِ اللَهِ صَلَّى‌اللَهُ‌عَلَيهِ‌وَءَالِهِ‌وَسَلَّمَ فى سَفَرٍِ، فَقالَ: لاَءَنظُرَنَّ كَيفَ يُصَلّى النَّبىُّ صَلَّى‌اللَهُ‌عَلَيْهِ‌وَءَالِهِ‌وَسَلَّمَ قالَ: فَنامَ رَسولُ‌اللَهِ صَلَّى‌اللَهُ‌عَلَيْهِ‌وَءَالِهِ‌وَسَلَّمَ ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إلَى السَّمآءِ فَتَلا أَربَعَ ءَاياتٍ مِن ءَاخِرِ سورةِ ءَالِ عِمْرانَ: إنَّ فِى خَلْقِ السَّمَـوَتِ وَ الأرْضِ. ـ الأَيَةَ. ثُمَّ أَهْوَى بِيدِهِ إلى القِرْبةِ وَ أَخَذَ سِواكًا فَاستَنَّ بهِ ثُمَّ تَوَضَّأَ ثُمَّ صَلَّى ثُمَّ نامَ ثُمَّ اسْتَيقَظَ فَصَنَعَ كَصَنيعِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ. وَ يَرَونَ أنَّهُ التَّهَجُّدُ الَّذى أَمَرَهُ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ.[۲۱]

«حميد بن عبدالرّحمن بن عوف از مردى از أنصار روايت ميكند كه: در سفرى همراه با رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم بودم و با خود گفتم نظركنم و ببينم كه رسول خدا نماز شب را چگونه به جاى مى‌آورد. پس ديدم كه آن‌حضرت خوابيدند و سپس از خواب برخاستند و رو به جانب آسمان نموده و چهار آيه از آيات پايانى سوره آل عمران را از: إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَـوَتِ وَ الأَرْضِ تلاوت فرمودند و مسواك زدند و وضو گرفته و نماز گزاردند و سپس دوباره خوابيدند و دوباره برخاستند و همچون بار گذشته عمل نمودند. و أصحاب آن حضرت اينچنين معتقدند كه اين طريقه در نماز شب، معناى تهجّدى‌است‌كه خداوند عزّوجلّ به آن حضرت دستور داده بود.»

و از مجموع اين‌گونه روايات مى‌توان استفاده كرد كه: نزد حواريّون رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم و أصحاب آن حضرت، تهجّد در آيه شريفه به كيفيّت مذكور تفسير مى‌شده است.

پانویس

۱. بحارالأنوار، ج ۷۵، باب مواعظ أبى‌محمّدالعسكرىّ عليه‌السّلام، ص ۳۸۰: «رسيدن به خداوند عزّوجلّ سفرى است كه جز با سوارشدن بر مركب شب به نهايت نمى‌رسد.»

۲. مصباح‌الشّريعة، الباب الثّمانون فى الجهاد و الرّياضة، ص ۳۵۶.

۳. ديوان‌حافظ، ص ۸۹، غزل ۲۰۰.

۴. ديوان‌حافظ.

۵. ديوان‌حافظ ، ص ۱۱۴، غزل ۲۵۸.

۶. ديوان‌حافظ، ص ۲۲۶، غزل ۴۹۳.

۷. كلّيّات‌سعدى، ص ۴۲۵، غزل ۵۲۱.

۸. آيه ۶ و ۷، از سوره ۷۳: المزّمّل.

۹. مطالبى از كتاب معراج‌السّعادة درباره بيدارى شب

أخلاقى كبير مرحوم حاج ملاّ أحمد نراقى رضوان‌اللـه‌عليه در معراج‌السعادة ميفرمايد: در أخبار آمده كه: «دروغ ميگويد هر كه دعوى محبّت مرا كند و چون ظلمت شب او را فرا گيرد بخوابد و از ياد من غافل شود. آيا هر دوستى لقاء محبوب خود را دوست نمى‌دارد؟ و من اينك حاضرم از براى هركه طالب من باشد.»

عَجَبًا لِلمُحِبِّ كيفَ ينامُ كلُّ نومٍ عَلى المُحِبِّ حرامُ

خواب بر عاشقان حرام بود خواب آن كس كند كه خام بودû

(معراج‌السّعادة، ص ۷۲۲)

و نيز ميفرمايد: ‎عبدالواحد رازى گويد كه: سالى با جمعى به سفر دريا رفتيم. چون به ميان دريا رسيديم، باد كشتى ما را به جزيره‌اى انداخت. در آنجا غلام سياهى را ديدم نشسته، ميمونى را قبله خود ساخته و معبود را ضايع گذاشته. گفتم: اى غلام! ميمون خدايى را نشايد. گفت: پس خدا كيست؟ گفتم: الَّذى فى‌السَّمآء ءَاياتُه و فِى‌البَرِّ مُلكُه و فى‌البَحرِ سَبيلُه لا يَعزُبُ عَن عِلمِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ. يعنى: «خدا كسى است كه مملكت او آسمان و زمين را فرو گرفته و علم او به همه چيز إحاطه كرده.»

گفت: آخر، اين خدا را نامى نيست ؟

گفتم: هُوَ اللَهُ الَّذِى لاَ إِلَهَ إِلّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَـمُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ. من اين مى‌گفتم و غلامك مى‌گريست.

آنگاه اسلام آورد و با ما داخل كشتى شد و در همه روز مشغول عبادت بود. چون شب درآمد هريك از ما بعد از أداى واجب، روى به خوابگاه خود نهاد. غلام به نظر تعجّب بر ما نگاه كرد و گفت: اى قوم! خداى شما مى‌خوابد؟ گفتم: حاشا! لاَتَأْخُذُهُو سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ. گفت: بِئسَ العَبيدُ أنتُم. يعنى بد بندگانى بوده‌ايد. آقاى شما بيداراست و شما مى‌خوابيد!

پس غلام همه شب تضرّع و زارى ميكرد و چون صبح دميد حال او بگرديد و جان به جان‌آفرين سپرد. شب وى را در خواب ديدم در قصرى از ياقوت سرخ، بر تختى از زمرّد سبز نشسته و چند هزار فرشته در برابر وى صف زده و روى سياه او سفيد چون ماه چهارده شبه شده.û (معراج‌السّعادة، ص ۶۸۶)

به نيم شب كه همه مست خواب خوش باشند من و خيال تو و ناله‌هاى دردآلود

۱۰. الكافى، ج ۳، باب صلوة‌النّوافل، ص ۴۵۰، ح ۳۴.

۱۱. آيه ۱۶، از سوره ۲۲: السّجدة.

۱۲. در نسخه من‌لايحضره‌الفقيه (ج ۱، ص ۴۸۲) و علل‌الشّرآئع (ج ۲، ص ۳۶۵) ثُلثا آمده‌است كه ظاهرا أنسب است.

۱۳. البرهان، ج ۴، ص ۳۹۳.

۱۴. بناى شرع مقدّس بر ساعت غروب كوك

اين مطلب مربوط به زمانى بود كه هنوز علاّمه والد به استفاده از ساعت غروب‌كوك به عنوان ساعت شرعى دستور نفرموده بودند. ساعت غروب‌كوك ساعتى است‌كه مبدأ آن، غروب آفتاب مى‌باشد. لذا با نظركردن به اين ساعت در طول شب، ميزان زمان طى‌شده از شب مشخّص گرديده و مثلاً ساعت ۴، گذشتن چهارساعت از شب را نشان مى‌دهد و در طول روز با نظر به اين ساعت مقدار باقى‌مانده از روز معيّن ميگردد و مثلاً ساعت ۸، باقى‌ماندن چهارساعت از روز را تا غروب آفتاب نشان مى‌دهد.

و چون بناى شرع مقدّس در امور عبادى و غير آن بر تنظيم امور بر اساس روز و شب و نظام طبيعى عالم تكوين است، علاّمه والد در أواخر عمر شريفشان شاگردان خود را امر به استفاده از اين نوع ساعت مى‌نمودند. ايشان در جلد ششم امام‌شناسى، ص ۱۹۰ و در كتاب وظيفه فرد مسلمان در حكومت اسلام، ص ۱۲۶ تا ص ۱۳۰ فوائد استفاده از اين ساعت را شرح فرموده‌اند.

۱۵. آيه ۷۴، از سوره ۱۷: الإسرآء.

۱۶. قسمتى از آيه ۲۱، از سوره ۳۳: الأحزاب.

۱۷. الكافى، ج ۳، باب صلوة‌النّوافل، ص ۴۴۵، ح ۱۳.

۱۸. امام‌شناسى، ج ۱۰، ص ۲۴۲ و ۲۴۳.

۱۹. لسان‌العرب، ج ۳، ص ۴۳۱ و ۴۳۲.

۲۰. در روح‌المعانى از مازنى آورده است: ‎ أيحسبُ أحدُكُم إذا قامَ مِن الليلِ فَصلَّى حتَّى يُصبحَ أنّه قد تَهجَّدَ؛ إنّما التّهجُّدُ الصّلوةُ بعدَ الرُّقاد ثُمّ صلوةٌ اُخرَى بعدَ رَقدةٍ ثمّ صلوةٌ اُخرى بعدَ رَقدةٍ، هكذا كانت صلوةُ رسولِ‌اللَـهِ صلّى‌اللَـهُ‌عليه [ وءَاله] وسلّم. (روح‌المعانى، ج ۸، ص ۱۳۲)

۲۱. كشف‌الأسرار، ج ۵، ص ۶۰۶.