نویسنده: حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّسسرّه
منبع: ولايت فقيه در حكومت اسلام، ج ۱، صص ۲۲۱-۲۲۷
ما نظير اين را در أحكام- كه از جهت كاشفيّت براى ما دستورى دادهاند- زياد داريم. مثلًا رسول أكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم درباره زنان مىفرمايند: شَاوِرُوا النِّسَآءَ وَ خَالِفُوهُنَّ فَإنَّ خِلافَهُنَّ بَركَة [۱] «با زنها مشورت كنيد و مخالفت كنيد، پس همانا بركت در مخالفت با آنهاست.» يعنى بعد از مشورت، آنچه كه در جواب از آنها شنيديد، با آن مخالفت بكنيد؛ هر چه آنها مىگويند خلافش را انجام دهيد!
حال معنى اين حديث چيست؟ آيا قول زنها براى فساد و نقصان و تباهى موضوعيّت دارد؟ و قول خلافشان عين صلاح و رَشاد است به عنوان موضوع؟ مسلّم اين جهت نيست؛ حضرت نمىخواهد بفرمايد: هر چه زنها مىگويند خلاف است.
ما وجداناً مىبينيم كه زنان چيزهائى مىگويند كه صحيح و بجا هم هست. فعليهذا نمىتوانيم بگوئيم: جمله: شَاوِرُوا النِّسَآءَ وَ خَالِفُوهُنَّ، موضوعيّت دارد، نه؛ اين موضوع نيست؛ بلكه اين طريقِ براى واقع است و بايد خصوص طريق را جستجو كرد؛ به اينكه محلّ مشورت با زنان كجاست؟ در كجا با آنها مشورت كنيم و بعد مخالفت كنيم؟
در بعضى از موارد، خودِ شرع به ما گفته است: با زنان مشورت كرده و طبق رأيشان با آنها رفتار كنيد! در امورى كه راجع به آنها و زندگى آنها، و راجع به توسعه نفقه آنهاست، يا مربوط به آسايش و آرامش آنها در خانه است، و يا در مورد كيفيّت غذا و طبخ آن، اينها را به عهده خود آنان بگذاريد؛ هر چه ايشان ميخواهند، سختگيرى نكنيد! مِن باب مثال نگوئيد: من فلان غذا را ميخواهم، و او غذاى ديگر دوست دارد. شما مرد هستيد و اينها را به عهده او بگذاريد؛ هر چه او ميخواهد انجام دهد. اين امور را اصولًا به زنها بسپاريد.
بعضى از امور كه أبداً إنسان نبايد با زنان مشورت كند؛ و صد در صد بايد با آنها مخالفت كرده و بر خلاف آراء آنها رفتار نمايد؛ مانند آنجائى كه قضيّه ناموس و حفظ حجاب و نگهدارى زن، و أمثال اين مسائل است.
چون طبيعت زن، طبيعت مُتَجَمِّل است؛ طبيعت جمال و إبراز جمال و خود آرائى و خود نشان دادن است. هر زنى در طبع خودش دوست دارد خود را نشان بدهد؛ و اين در مرد نيست. مرد ميخواهد عقل، فُتوّت، شَجاعت، علم، جاه، قدرت و سيطرهاش را نشان بدهد. و محلّ و ميدان مَعارِك مردان در اينهاست.
أمّا محلّ معركه زنها در جمال است. هر زنى ميخواهد خودش را نشان بدهد. جمال و شكل خود را نشان بدهد. و اگر جمال او در سرحدّ كمال نباشد، خود را به أشياء زينتى آراسته و با أنواع لوازم آرايش تزئين مىنمايد تا اينكه جمال خود را در حدّ نصاب بالا آورده، نشان بدهد. و اين غريزه زن است!
در دنيا يك زن پيدا نمىشود إلّا اينكه اينطور مىباشد. منتهى زنان مؤمنه، اين غريزه را بر أساس قواى عقلانىّ و بر أساس دستورات دينىّ در حدّ اعتدال تعديل مىكنند، و زنان ديگر در حدّ إفراط بكار مىبندند.
حال كه زنان داراى اين غريزه ميباشند، شما براى اينكه آنها را از فساد و اختلاط با مردان، و آلوده شدن و تباهى و فساد نجات بدهيد، بايد در حفظ و حراست آنها بسيار كوشا باشيد! نبايد به آنها إجازه بدهيد به خيال خود هر جائى كه ميخواهند بروند؛ يا اينكه هر لباسى كه خود دوست دارند (لباسهاى نازك) بپوشند. چه، رسول خدا نهى فرمود از اينكه مردى براى زنِ خود لباس نازك بخرد؛ و يا به آنان إجازه دهد كه در حمّامهاى عمومى، يا در عروسيهاى عمومى شركت كنند. و اين بدين جهت است كه آنها روى إحساسات و لذّات شهوانى رفتار مىكنند؛ و مىروند و فرسوده و تباه ميشوند، مِنْ حَيْثُ إنَّهُنَّ لَا يَشْعُرْنَ.
أمّا شما كه مرد هستيد بايد آنها را در محيط مصونيّت و عصمت نگهدارى كنيد. و به هيچ وجه مِنَ الوُجوه، در اين امور بر آنها تنازل ننمائيد.
اينك شما ببينيد در اين جمهورى إسلامى كه بيش از ده سال از عمر آن مىگذرد، هنوز نمىشود كه فقط با تلطُّف و مهربانى به زنان بگويند: خانم حجابت را حفظ كن و خود را از نامَحرم پوشانده و مُويت را نشان نده! زيرا، در صورت عدم تلقّى به قبول، حتماً بايد آنها را با قوّه جبريّه و قهريّه تأديب كرد. زنها را بايد شلّاق زد، تعزير نمود تا اينكه طبق سنّت إلهى با حجاب باشند. و إلّا اگر از اين خانم تقاضا كنيم كه بدن را در پوشش كامل قرار دهيد و حجاب داشته باشيد، او تقاضاى ما را قبول نمىكند؛ و طبق تقاضاى باطنى خودش عمل مىنمايد.
حال اگر شما در اين امور، با زن مشورت كنيد، صد در صد رأى او بر طبق إحساسات و خود آرائى و جمال آرائى و نشان دادن خود اوست. او هيچگاه در اين مشورتها و نشستها و سمينارها، طبق آراء عقلانيّه مردان رأى نميدهد؛ بلكه بر طبق إحساسات و عواطف خود رأى ميدهد؛ و اين همان مسأله فساد است. و در اينجا حتماً بايد مخالفت كرد. مخالفت با نفس أمّاره و شيطان درون؛ و با شيطان برون.
يا مثلًا الآن درب منزل را ميزنند؛ برادر زنِ إنسان با زوجهاش، يا برادر إنسان با عيالش مىآيد؛ در يك اطاق، زن و مرد با همديگر مىنشينند؛ اختلاط مىكنند- كما اينكه امروزه طبق آداب كفر مرسوم است- در حاليكه اين زن با آن مرد، نامحرم و آن هم با اين نامحرم است. بعد هم سر يك سفره مىنشينند، غذا ميخورند، دستها بطرف سفره دراز مىشود، زينتها معلوم ميگردد، سر و گردن نشان داده مىشود. با يكديگر كلام و گفتگو داشته و مىخندند و غذا مىخورند، هر كدام به ديگرى تعارف مىكنند؛ و مىگويند: عيبى ندارد! زيرا او برادر شوهر يا پسر عموى من، يا دوست پدرم يا ... مىباشد، در صورتى كه خدا لعنت كرده سفرهاى را كه در آن زن با مرد أجنبى نشسته و اينطور اختلاط پيدا كنند، و با همديگر غذا خورده و مذاكره و خودنمائى نمايند.
حال اگر شما در اين أمر با زن مشورت كنيد كه آيا من اينها را در اطاق عليحده ببرم يا با هم در يك جا بنشينيم؟! مىگويد: آقا جان بنشينيم! مگر بيكاريد؟! به او بر مىخورد و چنين و چنان.
أبداً در اين امور مشورت نكنيد. درب خانه را ببنديد! يا زن و مرد أجنبى را راه ندهيد، يا اگر راه داديد، مرد را در اطاق بيرونى خودتان پذيرائى نمائيد؛ و مخدرّه هم بايد در اندرونى، توسّط زن پذيرائى بشود. و إلّا فساد است، فساد!! و آتش خانمانسوز. و زنهايتان به أعمال ناشايستى مبتلا ميشوند كه خودتان هم خبر نداريد!! مىگوئيد: به به! زنِ من أهل اين حرفها نيست؛ عيال من معصوم است، و چنين و چنان؛ و خبر نداريد كه كلاه بر سرتان فرو رفته، و تا كمر آمده؛ و خودتان نميدانيد قضايا از چه قرار است. در اين صورت بايد حتماً با زنان مخالفت كرد.
در سابق الايّام منازل دو قسمت مستقلّ و جداگانهاى (بيرونى و اندرونى) داشت؛ و بعضاً داراى دو در بود. واردينِ مرد در بيرونى پذيرائى مىشدند؛ و زنان در اندرون. اگر ماهها هم بدين منوال ميگذشت، أبداً تماسّى نبود. زن در كمال استراحت، مشغول به وظايف خود، در اندرون به سر ميبرد؛ و مرد نيز با كمال وَقار و متانت در بيرونى بكار خود مىپرداخت. أمّا از وقتى كه نقشههاى ساختمانها را از بلاد كفر آوردند، و اطاقها همه در يكجا با دستشوئى و مَطبخ واحد و مشترك قرار گرفت، و داشتن إشراف بر خانه همسايه، و جاى دادن زنان را در غرفهها و طبقات فوقانى همچون مردان متداول شد، ديگر أمر اختلاط زن و مرد، و تداخل فيما بينهم، مثل تداخل بيوت و اطاقها أمرى مرسوم و رائج گشت.
بر عهده حكومت إسلام و از وظائف حاكم است كه: در أمر خانه سازى و تطبيق آن با دستورات شرعىّ مراقبت كند، و خانهها را در عين داشتن سكونت و آرامش كامل و حفظ الصّحه و وسائل بهداشتى، طبق أحكام إسلام بنا كند؛ نقشه ساختمانها را طورى بدهد كه: تمام جهات عفّت و عصمت زنان و در عين حال سلامتى مزاج و آسايش فكرى در آن تأمين گردد.
أمير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد: عُقُولُ النِّسَآء فِى جَمَالِهِنَّ وَ جَمَالُ الرِّجَالِ فِى عُقُولِهِمْ.
چه فرمايش عجيبى است! مىفرمايد: زينت مرد در عقل اوست. هر موجودى يك زينت و جمالى دارد. جمال مرد عقل اوست. هر مرديكه عقلش بيشتر باشد جمالش بيشتر است. أمّا عقل زن در جمال اوست. يعنى زن، هر چه إدراكات خود را، فكر خود را جمع كند باز هم از مرتبه جمال تصاعد نمىكند. فكرش، انديشهاش، خاطراتش همه در حول و حوش جمال دور ميزند؛ فكرش جمال است، صورت است، آداب تجمّلات زندگى و خود آرائى و خودنمائى است. عقل، يعنى إدراكات و انديشه زن، در اين محدوده خلاصه ميشود و از اين تجاوز نمىكند.
اين مرد است و آن زن؛ اين زن بايد در تحت قَيمومَت، و مُدَبّريَّت مرد برود و راه كمال را طّى كند و به سعادت برسد. پس در اين أمر هم نمىشود با زنها مشورت كرد.
أمّا اگر موردى اتّفاق افتاد- من باب مثال- كه شما راه را نميدانيد. أصلًا نميدانيد كه وظيفه شما چيست؟ و آيا بايد اين كار را انجام بدهيد يا نه؟ مثل اينكه زندگى بر شما سخت شده است، قرضتان زياد شده است، و به فكرتان رسيده يا بعضى به شما گفتهاند كه: بيا كارمند فلان بانك، يا مؤسّسه رَبَوىّ بشو! زيرا كه در آنجا پول زيادتر است. و شما هم مىبينيد كه واقعاً زندگى برايتان سخت شده است، مىآييد با عيالتان مشورت مىكنيد: آيا اين كار را بكنم يا نكنم؟! مىگويد: آرى انجام بده! زيرا زندگيمان سر و سامانى پيدا ميكند؛ چنين و چنان مىشود؛ در اين صورت تو كارمند مىشوى و شخصيّتى هم پيدا مىكنى!
يا اينكه خانه شما خراب شده، ميخواهيد تجديد بنا كنيد، مىگويند: برو از بانك پول بگير. شما هم ميرويد با زنتان مشورت مىكنيد، او مىگويد: اين كار لازم است؛ حتماً برو و پول بگير! قرضش را هم بتدريج أدا مىكنى و چنين و چنان، و أمثال اينها.
يا اينكه مرد را به فلان مؤسّسه دعوت نمودند؛ مؤسّسه هم جائى است كه طبعاً أفرادى كه در آنجا شركت مىكنند، كم كم رشد ميكنند؛ حقِّ حساب و رشوهاى به آنها داده ميشود؛ و أمثال اينها. و شما متحيّر هستيد و نميدانيد كه: آيا اين كار را بكنيد يا نه؟
در مثل اين مسائل مىفرمايد: شَاوِرُوا النِّسَآءَ وَ خَالِفُوهُنَّ. «با زنان مشورت كنيد و خلافش را عمل نمائيد.» چون زن إحساسى است؛ و طبعاً آن رأيى كه ميدهد بر أساس طبع إحساسى اوست، و تو خلاف آنرا انجام بده تا به حقّ برسى! پس در اين موارد، زن هر چه گفت خلاف آنرا بجا بياوريد. و مراد از مخالفت هم، داد و بيداد و دَعوا و نزاع نيست، بلكه منظور اينست كه بعد از اينكه رأى او را بدست آوردى، عملًا خلاف آن رفتار كن و به دنبال كار خود برو.
و اين يك أماره و طريقى براى كشف واقع است. چون دائره محدوده أفكار زن در جمال و إحساس است، و دائره تفكّرات مرد عقل و أصالت است؛ آنجائى كه شكّ داريد و نميدانيد: اينكار شما بر أساس إحساس است يا عقل؟ با او مشورت كنيد و از اين جهت كه او خود را بطرف إحساس ميبرد و نظر ميدهد، خِلافًا لِرَأْيِهَا وَ إيصَالًا إلَى ذِرْوَةِ الْحَقِّ، وَ مِعْرَاجًا عَلَى سُلَّمِ الْوَاقِعيَّةِ، وَ تَوَصُّلا إلَى الْحَقِيقَةِ عمل نموده، و مخالفت با او بكنيد، تا بر أساس عقلانيّت و متانت و أصالت خود رسيده باشيد. اين است معنى: شَاوِرُوا النِّسَآءَ وَ خَالِفُوهُنَّ.
۱. «بحار الانوار» ج ۱۰۳، باب جوامع أحكام النّسآء (۶۲) ص ۲۶۲، حديث ۲۵.