کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > مهجور ماندن نظر قرآن درباره حقوق زنان، به خاطر متاثر بودن از فرهنگ غرب

مهجور ماندن نظر قرآن درباره حقوق زنان، به خاطر متاثر بودن از فرهنگ غرب

نویسنده: حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّس‌سرّه

منبع: معادشناسى، ج ۷، صص ۲۸۲- ۲۸۸

فهرست
  • ↓۱- مهجور ماندن نظر قرآن درباره حقوق زنان، به خاطر متأثر بودن از فرهنگ غرب
  • ↓۲- پانویس

مهجور ماندن نظر قرآن درباره حقوق زنان، به خاطر متأثر بودن از فرهنگ غرب

بارى بسيارى از مردم قرآن را مهجور پنداشتند و گروهى دروغ پنداشتند و گفتند: آيه الرِّجَالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ مال اين زمان نيست، و اصولًا اين آيه را نبايد خواند و نبايد گفت، و نبايد تفسير نمود.

خيلى مسلمانها بدبخت شده‌اند، ميدانيد يعنى چه؟ يعنى آنقدر غرب زده شده‌اند كه بايد قرآنِ آنان طبق اميال و شهوات ملّت‌هاى كافر تفسير شود؛ حتّى بعضى از متخصّصين بدون پروا ميگويند: اسلام‌ زن و مرد را در حقوق يك نواخت قرار داده است؛ يعنى آنقدر آن تمدّن غرب و آداب كفر در دل‌ها و در فكرها ريشه دوانيده و بال و پر گسترده است كه گويا خجالت مى‌كشند بگويند: اين كلام غلط است، اسلام زن و مرد را مساوى قرار نداده است، اسلام حقّ هر كس را طبق موازين نيازهاى سرشتى داده است؛ و اين معنى غير از تساوى در حقوق است. زن و مرد دو درجه مختلف دارند و در هيچ امر يكسان نيستند؛ در قرآن مجيد داريم:

وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِى عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ.[۱]

«و از براى زن‌ها مانند همان حقوقى كه مردها بر آنها دارند، نيز بر عهده مردان است و اين حقوق بر اساس معروف و پسنديدگى پايه گذارى شده است؛ وليكن براى مردان يك درجه مزيّت نسبت به زنان است.»

ميگويند: ما معناى اين آيه را نمى‌فهميم؛ خداوند فهم را از شما بگيرد، البتّه نمى‌فهميد.

ميگويند: حالا بحثش را نكنيد! چرا نكنيم؟ مگر آيه قرآن نيست؟ مسلمانان بايد با كمال شجاعت، قدمِ راستين در اعماق قرآن كريم گذارند، بگويند، بخوانند، بحث كنند، به دنيا معرّفى كنند، در سخنرانى ها، در كنفرانس ها، در مجامع بين المللى اثبات كنند كه قرآن حقوق زن را داده است، وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ بهترين و عالى‌ترين طرز تقسيم حقوق بر اساس مواهب استعدادى خدادادى‌ است؛ و حقّ هم همين است.

شرق و غرب، اين طرف و آن طرف دور مى‌زنند، بدبخت و دست خالى هستند، و بالاخره بايد بيايند در مقابل قرآن، و زانو بزنند و براى نجات عالم بشريّت دستورات آنرا يگانه شمع فروزنده فرا راه خود بدانند.

امروز مخدّره‌اى آمده منزل و از شوهرش مى‌گفت، كه ما در زمان طاغوت طلاق خود را از دادگاه طاغوتى گرفتيم. و چقدر بدبخت بوديم كه در آن زمان بدون رضاى شوهر و وكالت او، دادگاه حكم طلاق صادر ميكرد، ما تجرّى كرديم و طلاق گرفتيم و خيال ميكرديم زرنگى كرده‌ايم، ولى خودمان را به چه بدبختى انداختيم.

و آرزو ميكرد كاش اين كار را نميكرد، و اگر نميكرد، با شوهرش با كمال صفا زندگى مينمود.

ميگفت: با دست خودمان خود را در آتش افكنديم.

طلاق زن به دست مرد است، اين حكم قرآن است زن‌ها داراى خصائص مختصّ به خود هستند اگر از آن مختصّات انسان به آنها زيادتر بدهد تحمّل نمى‌آورند؛ و وجودشان متلاشى ميشود.

حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در حاضِرَيْن وصيّت بسيار عالى و پر محتوى براى حضرت امام حسن عليه السّلام نوشته‌اند كه در «نهج البلاغة» آمده و قريب شانزده صفحه است.

أخيراً در اين چند روزه ديدم در روزنامه اطّلاعات به عنوان وصاياى‌ أمير المؤمنين آنرا ترجمه كرده و در چندين شماره آنرا به پايان رسانيده است. مترجم گرچه اسم خود را ذكر نكرده است ولى هر كه بوده يك دزدى زيركانه كرده است، اين مترجم در ترجمه تحريف به عمل آورده و نكات دقيق را انداخته است.

و جمله: وَ لَا تُمَلِّكِ الْمَرْءَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ را بگونه‌اى ديگر ترجمه نموده است. در اين جمله حضرت ميخواهد بفرمايد:

اى فرزندم حسن! آنچه را كه بيش از ظرفيّت زن است به او تحميل مكن! چون زن موجوديّتش توأم با لطافت است؛ و همانطور كه بدنش نسبت به بدن مرد لطيف تر است اصولًا غرائز و احساساتش يك لطافت و رقّت خاصّى دارد. از اين مقدار بيشتر به او تحميل مكن چون او قهرمان نيست؛ مركز گيرودار و كشمكش و مورد حملات قهريّه نيست.

آن خارهاى سخت بيابان يا آن كُنده‌هاى سخت و چوب‌هاى محكم را انسان ميتواند در دست بگيرد و با آن كارهائى انجام دهد، وليكن گل محمّدى و گل ياس و مريم را انسان بچيند و دست روى برگش بگذارد پژمرده ميشود.

و آنقدر لطيف است كه أمير المؤمنين زن را بدان گل تشبيه ميكند و چقدر عالى و با منطق رسا و دقيق ميفرمايد: زياده از ظرفيّت زن به او تحميل منما، اگر به او تحميل كردى او را فاسد و تباه كردى! اگر زن را در امور اجتماعى شركت دادى! در سياست وارد ساختى! مورد مشورت در امور سياسى قرار دادى‌ در قضاء و حكومت او را قاضى و حاكم نمودى! در جهاد او را واداشتى! وجودش را ضايع كرده‌اى؛ زن براى اين كارهاى سنگين نيست، سازمان وجودى زن به شكلى دگر است.[۲]

در روايت داريم: وَ لَا أَنْ تُسْتَشَارَ؛ در امور سياسى و اجتماعى نبايد زن را مورد مشورت قرار داد.

إيَّاكَ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَآءِ فَإنَّ رَأيَهُنَّ إلَى أَفنٍ وَ عَزْمَهُنَّ إلَى وَهَنٍ.

حضرت ميفرمايد: «اى حسن! مبادا در امور اجتماعى با زنان مشورت كنى! چون رأى آنها پيوسته رو به ضعف ميگرايد و عزم و اراده آنان رو به سستى!»

و در معركه پهلوانى و ميدان كشتى گيرى انسان بايد با پهلوان كشتى بگيرد، اگر با غير پهلوان كشتى بگيرد آن بيچاره را ميكشد و وجود او را در هم مى‌شكند. اينك دنيا نمى‌فهمد چه ميكند و چه بلائى در تحت عناوين جالب و چشمگير حقوق زن بر سر زنان مى‌آورد، و چه آتش رگبار صاعقه‌هاى خانمانسوز را بر آنان مى‌بارد. امروزه دنيا در جهل غوطه ور است، در جهل مركّب غرق است. به عنوان حقوق زن قيام ميكنند و غير از آنكه حقوق حقّه و اوّليّه آنها را تباه كنند و گل‌ وجودشان را پرپر نمايند و عمر نود سال و هشتاد سال و صد سال با عزّت و سعادت را به سى سال و بيست سال كاهش دهند، كارى ديگر نمى‌كنند.

و لذا مى‌بينيم كه در دنيا با زن بازى مى‌كنند، زن شده بازيچه مردها و مورد هوس آنها؛ اسلام اين را نمى‌گويد، ميگويد: اگر كسى يك نگاه خيانت به زنى كند مجرم است زن حقّى دارد در حدود خود، مرد هم حقّى دارد در حدود خود.

آن وقت اين آقائى كه آمده است و در روزنامه ترجمه كرده است چون ميرسد به اين سخن أمير المؤمنين عليه السّلام:

وَ اكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِكَ إيَّاهُنَّ! فَإنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَيْهِنَّ.

«تا ميتوانى چشم‌هاى آنان را به قرار دادن حجاب براى آنها بپوشان! چون شدّت حجاب عين شفقت و مهربانى نسبت به آنانست.»

اين جمله را به كلّى در ترجمه ساقط كرده است؛ اين دزدى است.[۳]

آقا! تو ترجمه ات را بكن! و كسى از تو مؤاخذه نمى‌كند كه چون فكلى مآب قرن هستى و اين جمله را نمى‌پسنديدى چرا نوشتى؟! تو ترجمه ات را بكن و اين كلام را به مولا نسبت بده! مال تو نيست!

بارى اينها حاضر به سرقت در گفتار هستند و حاضر به ترجمه صحيح نيستند.

قرآن ميگويد: بر زن حجاب لازم است. قرآن ميگويد: الرِّجَالُ‌ قَوامُونَ عَلَى النِّسَآءِ، وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ ما چرا بر قرآن پيشى گيريم؟ و چرا كاسه گرم تر از آش شويم؟ و چرا به عنوان اسلام و به اسم اسلام مخالفت صريح با قرآن بنمائيم؟[۴]

بارى، همانطورى كه پيامبر ما مهجور بود و مظلوم بود و حقّش را ضايع كردند، قرآن نيز مهجور و مظلوم است‌.

پانویس

۱. قسمتى از آيه ۲۲۸، از سوره ۲: البقرة.

۲. ما درباره حقوق زن و تفسير آيه الرِّجَالُ قَوامُونَ عَلَى النِّسَآءِ و عدم قضاء و حكومت و جهاد بر زن در اسلام، رساله‌اى به زبان عربى مستدلّ نوشتيم به نام «رساله بديعه» كه به فارسى نيز ترجمه شده و در دسترس برادران فارسى زبان قرار گرفته است.

۳. «روزنامه اطّلاعات» شماره ۱۵۹۲۳، ص ۹، مورّخه سه شنبه ۱۳ رمضان المبارك سنه ۱۳۹۹ هجريّه قمريّه، مطابق با ۱۶ مرداد سنه ۱۳۵۸ هجريّه شمسيّه، در تحت عنوان وصيّت نامه مولاى متّقيان به إمام حسن عليهما السّلام.

۴. ما در سابق الايّام رساله‌اى در إحكام و متانت و استحكام مبانى قرآن نوشته‌ايم به نام «رساله قرآن» ولى تا كنون به طبع نرسيده است؛ در آن رساله به روشنى استوار بودن قوانين قرآن مورد بحث قرار گرفته است. (و لله الحمد و له الشكر، خداوند توفيق داد تا اين رساله بنام «نور ملكوت قرآن» در چهار مجلد به طبع رسيد.)