کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیره > سیره سیاسی اجتماعی > هدف از تشکیل حوزه های علمیه و شرایط لازم برای ورود به ان

آداب تحصیل در حوزه علمیه

تغییر عنوان از: هدف از تشکیل حوزه های علمیه و شرایط لازم برای ورود به ان

مرحوم علامه طهرانی غرض و هدف از حوزه‌هاى علميّه را تربيت فقيه عارف‌باللـه مى‌دانستند و معتقد بودند فارغ‌التّحصيل حوزه بايد فقيهى خبير و بصير و جامع حكمت نظرى وعملى باشد تا در زمان غيبت كه دست قاطبه مردم از امام زمان عجّل‌اللـه‌تعالى‌فرجه‌الشّريف كوتاه است در حدّ خود بر منهاج آن حضرت عمل نموده و امر هدايت مردم را به دست گيرد. لذا براى كسانى كه قصد ورود به حوزه و تحصيل علوم راستين را داشته و مى‌خواهند در سلك متعلّمان علوم أهل‌بيت عليهم‌السّلام و شاگردان مكتب آنان درآيند، شرائطى را لازم مى‌دانستند:

نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: نور مجرد صفحه ۱۱۱ تا ۱۲۰

فهرست
  • ↓۱- ترغيب به تحصيل علم در حوزه و شرائط آن
  • ↓۲- هدف از تشكيل حوزه‌هاى علميّه
  • ↓۳- شرائط لازم براى ورود به حوزه علميّه
  • ↓۴- مشروط بودن ورود در حوزه، به ميل و علاقه
  • ↓۵- سفارش أكيد به طلاّب علوم دينيّه نسبت به جدّيّت در تحصيل
  • ↓۶- سفارش مرحوم قاضى و مرحوم حدّاد (رهما) به خوب درس‌خواندن
  • ↓۷- شرائط و آداب تحصيل علم
  • ↓۸- كلام شهيد ثانى (ره) در مورد نتائج رعايت‌ننمودن شرائط تحصيل
  • ↓۹- آداب تحصيل علم در فرمايشات معصومين عليهم السّلام
  • ↓۱۰- پانویس

ترغيب به تحصيل علم در حوزه و شرائط آن

علم دين أشرف و أفضل علوم و ضامن سعادت دنيا و آخرت انسان است. از اين رو حضرت علاّمه والد قدّس‌اللـه‌نفسه‌القدسيّة، فرزندان خود و آشنايان را براى طلب و تحصيل اين علم، بسيار ترغيب و تشويق نموده و بدان سفارش مى‌فرمودند.

زيرا تفقّه در دين و انذار و تخويف مردم از شرك و بت‌پرستى و متابعت هوا و هوس و دعوت آنان براى حركت در سبل سلام و همنوائى با ناموس كلّى عالم هستى در ترنّم به نغمه توحيد، از أهمّ واجبات و تكاليف شرعيّه مى‌باشد كه در هر زمان بايد گروهى از مؤمنان براى انجام اين واجب قيام كنند تا حدّى كه اين عدّه حتّى حقّ شركت درجهاد را نداشته و بايد به جاى آن به تحصيل بپردازند. و اين معنا به خوبى از آيه كريمه سوره توبه، معروف به آيه نَفْر استفاده مى‌شود[۱]: وَ مَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدِّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْيَحْذَرُونَ.[۲]

«همه مؤمنين چنين حقّى ندارند كه كوچ كنند؛ چرا از هر قبيله و گروهى افرادى از آنها براى تعلّم فقه و احكام دين و معرفت قرآن و عرفان إلهى و دين‌شناسى و بصيرت در إسلام كوچ نمى‌كنند تا در دين فقيه شوند و چون به سوى أهل و قوم و خويشاوندان خود برگردند آنان‌را از عذاب خدا بترسانند به اميد آنكه آنها حذر كنند و متنبّه گردند و دست بردارند.»

هدف از تشكيل حوزه‌هاى علميّه

ايشان غرض و هدف از حوزه‌هاى علميّه را تربيت فقيه عارف‌باللـه مى‌دانستند و معتقد بودند فارغ‌التّحصيل حوزه بايد فقيهى خبير و بصير و جامع حكمت نظرى وعملى باشد تا در زمان غيبت كه دست قاطبه مردم از امام زمان عجّل‌اللـه‌تعالى‌فرجه‌الشّريف كوتاه است در حدّ خود بر منهاج آن حضرت عمل نموده و امر هدايت مردم را به دست گيرد. لذا براى كسانى كه قصد ورود به حوزه و تحصيل علوم راستين را داشته و مى‌خواهند در سلك متعلّمان علوم أهل‌بيت عليهم‌السّلام و شاگردان مكتب آنان درآيند، شرائطى را لازم مى‌دانستند:

شرائط لازم براى ورود به حوزه علميّه

أوّلاً: كسى كه قصد تحصيل اين علوم أصيله را دارد، بايد خوش‌فهم و خوش‌استعداد و داراى قواى فكريّه و حافظه‌اى خوب باشد؛ چرا كه دروس حوزه عميق و سنگين و مشكل است و فاقد اين شرط ولو اينكه مجدّ هم باشد، تاب نياورده و تحمّل نخواهد كرد، فلذا يا درس را رها ميكند و يا اگر بماند علم او سبك و كم‌مايه مى‌شود و براى جامعه مفيد نخواهد بود.

و ثانيا: بايد فردى كوشا و مجدّ و درس‌خوان باشد، در غير اين صورت اگرچه داراى استعداد هم باشد، در اثر تكاهل و تنبلى عمر خود را تباه و ضايع نموده و در نتيجه دست خالى خواهد ماند.

و ثالثا: عشق و علاقه و شور و نشاط براى دروس حوزوى داشته باشد؛ زيرا موفّقيّت در هر كارى مرهون عشق و علاقه و شور و نشاط است.

طالب اين علم بايد ساليانى متمادى شب و روز و غالبا در غربت و هجرت از موطن خود، مشغول به تحصيل باشد تا نهال فقاهت در وجود او رشد نموده و به ثمر بنشيند. مشكلات فراوان و شدائد و سختى‌هائى كه در اين مسير وجود دارد همه نيازمند صبر و استقامت و بردبارى است و اين عشق و نشاط است كه مشكلات راه را هموار و شدائد و سختى آن را بر طالب عاشق، آسان مى‌نمايد.

حال از ميان صدها طلبه كه واجد اين شرائط هستند و در اين مضمار قدم مى‌گذارند، آنان كه در ميان راه آفت نخورده و به مرحله دروس عاليه رسيده و آن را نيز با موفقيّت گذرانده و به سر منزل مقصود برسند، أعَزُّ مِنَ الكِبريتِ الأحمَر مى‌باشند.

مشروط بودن ورود در حوزه، به ميل و علاقه

حضرت علاّمه والد معظّم رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليه مى‌فرمودند: جهت استعداد و علاقه فرزندان خود را تشخيص دهيد و استعداد آنها را در همان جهت شكوفا و بارور كنيد. هيچ كارى را بر فرزندان خود تحميل نكنيد. اگر فرزند شما به صياغت و انگشترسازى علاقه دارد، او را در همان جهت تشويق نماييد تا يك انگشترساز حاذق و ماهر شود و اگر مثلاً به مكانيكى علاقمند است بايد يك مكانيك ماهر و زبر دست شود؛ زيرا كه مؤمن در هر فنّى كه داخل مى‌شود بايد در آن فنّ بهترين و ماهرترين باشد.

سيره ايشان رحمة‌اللـه‌عليه در مورد ما نيز همينطور بود. ورود به حوزه و تحصيل اين علم را بر ما تحميل نفرمودند، بلكه محاسن و محامد اين علم و عالمان به آن را برايمان بيان مى‌كردند و مى‌فرمودند: اين راه، راه جدّ شما حضرت رسول‌اللـه صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله مى‌باشد و اين علوم همه از آن چشمهفيّاض و جوشان علم خدا، جارى و سرازير شده است. شما با آمدن در اين راه ميراث‌دار رسول خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله مى‌شويد، جان شما از علوم و معارف قرآن سيراب مى‌شود و عالم به علوم آل‌محمّد عليهم‌السّلام مى‌شويد.

مى‌فرمودند: شما اگر مثلاً طبيب حاذقى هم بشويد متكفّل سلامت بدن و جسم مردم مى‌شويد، ولى اگر فقيه شويد طبيب نفوس مردم شده، از نقطه نظر ظاهر، دنياى آنها را با سلامت روح و روانشان آباد مى‌گردانيد و از نقطه نظر باطن نيز از آنها دستگيرى نموده و أمراض باطنى آنها را علاج مى‌كنيد. همان قدر كه روح بر بدن شرافت دارد، علوم متعلّق به روح نيز بر علوم متعلّق به جسم شرافت و فضيلت دارد.

با اين كلمات دلنشين ايشان، اگر در وجود ما علاقه و شور و نشاط ايجاد مى‌گشت و يا علاقه‌اى كه از قبل بود، تشديد مى‌شد، با اختيار در اين راه قدم مى‌گذاشتيم و إلّا ما را اجبار نمى‌كردند. به كسانى هم كه مايل بودند فرزندان آنها از أهل علم شوند مى‌فرمودند: آنها را اجبار نكنيد بلكه به همين نحو محاسن و محامد آن را براى نورديدگان خود بيان كنيد تا با ميل و اراده و علاقه خود در اين راه وارد شوند.

سفارش أكيد به طلاّب علوم دينيّه نسبت به جدّيّت در تحصيل

البتّه بعد از ورود در اين راه و مزيّن شدن به كسوت اهل علم، سفارشات بسيارى به اشتغال تام به دروس مى‌نمودند و مى‌فرمودند: «تحصيل علم تكليف شرعى است و رسول خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم و أئمّه هدى عليهم‌السّلام دستور به تفقّه در دين داده‌اند و طلبه نبايد در اطاعت از اين دستور كوتاهى كند، بايد از عمر خود در راه شناخت دين و ترويج و دفاع از آن به بهترين وجه استفاده نمايد.»

و بر اين اساس و به جهت اهتمام شديدى كه به تحقّق فرمايشات پيشوايان دين داشتند به طلاّبى كه علاوه بر تحصيل علوم و معارف أهل‌بيتعليهم‌السّلام در حجر تربيت معنوى و سلوكى ايشان بودند مى‌فرمودند: «كسى كه خوب درس نخواند از ما نيست !»

بر أساس همين أصل، عبادات و طاعات شرعيّه را نيز براى طلاّب به نحوى تعيين مى‌نمودند كه از تحصيل مجدّانه باز نمانند. حقير در زمان تحصيل در بلده طيّبه قم بنا به دستور ايشان هر روز صبح به زيارت و آستان‌بوسى كريمه أهل‌بيت حضرت فاطمه معصومه سلام‌اللـه‌عليها مشرّف مى‌شدم و غالباً در مراجعت از حرم مطهّر، حضرت آيت‌اللـه حاج شيخ محمّدتقى بهجت رحمة‌اللـه‌عليه را كه در آن زمان تدريس خارج داشتند مى‌ديدم كه براى زيارت به حرم مشرّف مى‌شوند و توقّف ايشان يك تا دو ساعت طول مى‌كشيد، امّا حضرت والد به علّت اهتمام به تحصيل علم به حقير فرموده بودند كه شما گرچه بايد هر روز به زيارت مشرّف شويد، ولى چون محصّل هستيد، وقتى به حرم مشرّف مى‌شويد، زيارت كنيد و دو ركعت نماز بخوانيد و برگرديد و به درس و بحث و مطالعه خود مشغول شويد و توقّف خود را در حرم مطهّر طولانى نكنيد.

يك روز خدمت حضرت علاّمه والد قدّس‌اللـه‌نفسه‌الزّكيّه عرض كردم: آيا رسيدن به خدا و لقاء حضرت حقّ، متوقّف بر تحصيل اين علوم رسميّه ظاهريّه است؟ و سالك راه حقّ براى رسيدن به مقصد أسنى و مطلوب خود بايد به اين علوم اشتغال داشته باشد؟ مگر نه اينست كه حضرت آقاى حدّاد بدون خواندن اين علوم، شاهد وصل را در آغوش گرفته و به مقصد و مقصود خود رسيدند و توحيد حضرت حقّ عزّوجلّ آنچنان كه بايد و شايد در صقع نفس و جان ايشان متمكّن شد؟ پس چه مى‌شود كه ما، درس را يكباره رها كنيم و يا لاأقلّ كمتر بخوانيم و اوقات خود را بيشتر در عبادت و انس با خداى خود صرف كنيم؟

سفارش مرحوم قاضى و مرحوم حدّاد (رهما) به خوب درس‌خواندن

ايشان در جواب فرمودند: «خواندن اين دروس براى شما يك وظيفه است، دستور رسول خدا و أئمّه طاهرين صلوات‌اللـه‌عليهم اين است. مرحوم آقاى قاضى به شاگردان طلبه خود كه ممهّد براى درس بودند، دستور به خواندن اين علوم تا درجه اجتهاد مى‌دادند و حضرت آقاى حدّاد نيز دستور به خواندن و فراگرفتن اين علوم مى‌دهند.

حضرت آقاى قاضى أفاض‌اللـه‌علينامن‌بركات‌تربته، به تحصيل شاگردان خود بسيار اهتمام داشتند و مرحوم حضرت حدّاد نقل مى‌نمودند كه ايشان به شاگردان خود مى‌فرمودند: قبل از اين كه شعله‌هاى سوزان آتش عشق و محبّت حضرت حقّ، وجود شما را در بر گيرد، دروس خود را خوب بخوانيد و به انجام برسانيد؛ چرا كه با ظهور طليعه آفتاب عشق، ذكر و فكر سالك مستغرق در محبوب مى‌شود و ديگر قدرت بر انصراف و پرداختن به تحصيل علم ندارد و دروس او ناتمام مى‌ماند.»

آرى، در آن حال سالك در تقلّبات عشق و آتش هجران و فراق مى‌سوزد و مى‌گدازد، ندبه سرمى‌دهد، زارى ميكند، شيدا و واله دربه‌در و كوى‌به‌كوى به دنبال او ميگردد و از سر سوز و حرقت دل، آواى حزين خود را در ترنّم اين أبيات بلند ميكند تا آنجا كه دل ديگران را نيز آتش زده و سيلاب اشك را از گونه‌هاى آنان در فراق حضرت حقّ جارى مى‌سازد.

مسلمانان مرا وقتى دلى بودكه با وى گفتمى گر مشكلى بود
به گردابى چو مى‌افتادم از غمبه‌تدبيرش اميد ساحلى بود
دلى همدرد و يارى مصلحت‌بينكه استظهار هر أهل دلى بود
ز من ضايع شد اندر كوى جانانچه دامن‌گير يا رب منزلى بود
هنر بى‌عيب حرمان نيست لكنز من محروم‌تر كى سائلى بود
بر اين جان پريشان رحمت آريدكه وقتى كاردانى كاملى بود[۳]

حضرت علاّمه والد رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليه در جهت اهتمام به دروس و تحصيل شاگردان سلوكى خود، به گونه‌هاى مختلف آنان را به تحصيل علم ترغيب و تشويق مى‌فرمودند؛ مثلاً وقتى با طلبه جوانى برخورد مى‌نمودند از درس او سؤال مى‌كردند كه به چه كتابى اشتغال داريد ؟ جواب آن طلبه هر چه بود، سيوطى يا مغنى يا مطوّل، شروع مى‌كردند به سؤال از آن كتاب. اگر جواب مى‌داد، پاسخ او را نقد مى‌كردند و يا سؤال ديگرى طرح مى‌نمودند و بر اين منوال بحث و مباحثه با او را ادامه مى‌دادند، و نوعا حتّى طلاّب فاضل كه خوب و دقيق درس خوانده بودند در بحث با ايشان مغلوب مى‌شدند و به ندرت اتّفاق مى‌افتاد كه كسى بتواند جواب كافى و وافى، به‌گونه‌اى كه جايى براى نقد و مناقشه نداشته باشد بدهد.

كسانى را كه خوب از عهده پاسخ مسائل بر مى‌آمدند تحسين مى‌نمودند و إلّا متأثّر شده و آثار غم بر سيماى مباركشان ظاهر مى‌شد كه چرا اين جوان از دقائق عمر خود بهره نمى‌برد و او را به جدّيّت در تحصيل علم و درس‌خواندن، توصيه مى‌نمودند.

شرائط و آداب تحصيل علم

تحصيل علم متوقّف بر شرائط و رعايت آدابى است كه علل معدّه آن بشمار مى‌آيند، و اگر طالب علم، آن شرائط را تحصيل و آن آداب را رعايت نمود و در راه علم با خلوص و قدم صدق پاى نهاد و قلب خود را از شوائب غير خدا پاك كرد، خداى تعالى نيز او را مورد عنايت و لطف خود قرار داده، أنوار علوم إلهى را بر آينه دل او مى‌تاباند.

در غير اين صورت، طالب علم، نقد عمر را به هيچ خواهد باخت و به نتيجه‌اى دست نخواهد يافت و يا على‌الأقلّ به نتيجه دلخواه خود نمى‌رسد.

كلام شهيد ثانى (ره) در مورد نتائج رعايت‌ننمودن شرائط تحصيل

شهيد ثانى أعلى‌اللـه‌مقامَه در مقدّمه كتاب نفيس و ممتّعمنيه‌المريدفى‌أدب‌المفيدوالمستفيد مى‌نويسد:

وَ كَمْ رَأَيْنَا بُغاةَ هذا العِلْمِ الشَّريفِ دَأَبوا فى تَحْصيلِهِ وَ أجهَدوا نُفوسَهُم فى طَلَبِهِ وَ نَيْلِهِ، ثُمَّ بَعضُهُم لَم يَجِدْ لِذلِكَ الطَّلَبِ ثَمَرةً وَ لا حَصَلَ مِنهُ عَلى غايَةٍ مُعتَبَرَةٍ وَ بَعضُهُم حَصَلَ شَيئًا مِنهُ فى مُدَّةٍ مَديدَةٍ طَويلَةٍ، كانَ يُمكِنُهُ تَحصيلُ أضْعافِهِ فى بُرهَةٍ يَسيرَةٍ قَليلَةٍ وَ بَعضُهُم لَم يَزِدهُ العِلْمُ إلّا بُعْدًا عَنِ اللَهِ تَعالى وَ قَسوَةً وَ قَلْبًا مُظلِمًا، مَعَ قَوْلِ اللَهِ سُبحانَهُ ـ وَ هُوَ أصْدَقُ القآئِلينَ ـ : إنَّما يَخْشَى اللَهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـؤُا[۴] وَ ما كانَ سَبَبُ ذلكَ وَ غَيرِهِ مِنَ القَواطِعِ الصَّآدَّةِ لَهُم عَن بُلُوغِ الكَمالِ إلّا إخلالَهُم بِمُراعاةِ الأُمورِ المُعْتَبَرةِ فيه مِنَ الشَّرآئِطِ وَ الأَدابِ وَ غيرِها مِنَ الأحوالِ.[۵]

«چه بسيار از طالبان اين علم شريف را ديديم كه در تحصيل آن كوشش نموده و در طلب و رسيدن به آن خود را به مشقّت‌انداختند، وليكن بعضى از آنان، براى طلب و سعى خود، ثمره‌اى نيافته و به نتيجه مطلوبى دست پيدا نكردند و بعضى از آنها، مقدار قليلى از علم را در مدّت زمانى طولانى به دست آوردند كه در مدّت كمى چندين برابر از آن را مى‌توانستند تحصيل كنند.

و علم و دانش براى بعضى ديگر، جز دورى از خدا و قساوت و سنگدلى و قلبى تاريك، حاصل ديگرى نداشت، با اينكه خداوند پاك و منزّه كه راستگوترين گوينده‌هاست ميفرمايد: «از بين بندگان خداوند، فقط و فقط أهل علم هستند كه خشيت إلهى دارند.» و علّت اين أمر و سائر امورى كه مانع ايشان از رسيدن به درجه كمال شد چيزى جز عدم رعايت شرائط و آداب و أحوالى كه در تحصيل علم لازم مى‌باشد نبود.»

طالب علم بايد خلوص نيّت، تقوى و طهارت، تواضع و فروتنى، شوق و رغبت به علم، حفظ اوقات، اجتهاد و سعى بليغ در تحصيل، مطالعه و مذاكره، و صبر و بردبارى و تحمّل سختى‌ها و مشقّت‌هاى راه علم را، با خود همراه نموده و ره‌توشه خويش سازد تا بر مقصود و مطلوب خود فائق آيد؛ فَعِندَ الصَّباح يَحمَدُ القَومُ السُّرَى.

آداب تحصيل علم در فرمايشات معصومين عليهم السّلام

اينك كلام خود را به ذكر دو روايت در ترغيب به علم و بيان شرائط تحصيل و آداب متعلّم، متبرّك مى‌نمائيم تا مايه ترغيب و تشويق طلاّب عزيز و جوان و ارادتمندان ايشان باشد.

امّا روايت أوّل: در مصباح‌الشّريعة گويد: قالَ الصّادِقُ عَلَيْهِ‌السَّلامُ: وَ المُتَعَلِّمُ يَحْتاجُ إلى رَغْبَةٍ وَ إرادَةٍ وَ فَراغٍ وَ نَسْكٍ وَ خَشْيَةٍ وَ حِفْظٍ وَ حَزْمٍ.[۶]

«امام صادق عليه‌السّلام ميفرمايد: طالب علم در طريق تحصيل، نيازمند به شوق و رغبت، اراده و عزم راسخ، فراغت خاطر، عبادت و بندگى خدا، خوف و خشيت از جلال پروردگار، حفظ و يادگيرى علوم و عدم نسيان آنها و حزم و دورانديشى است.»

و امّا روايت دوّم: روايتى است كه امام صادق عليه‌السّلام در آن، حمّادبن‌عيسى[۷] را كه خود علم‌آموز مكتب أهل‌بيت عليهم‌السّلام مى‌باشد به پنج أمر وصيّت ميفرمايد:

فَكُنْ يا حَمّادُ! طالِبًا لِلْعِلْمِ فى ءَانآءِ اللَيْلِ وَ النَّهارِ، فَإنْ أَرَدْتَ أَنْ تَقَرَّعَينُكَ وَ تَنالَ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الأَخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَّمَعَ مِمّا فى أَيْدى النّاسِ، وَ عُدَّ نَفْسَكَ فى الْمَوْتَى، وَ لا تُحَدِّثْ لِنَفْسِكَ أَنَّكَ فَوْقَ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ، وَ اخْزُنْ لِسَانَكَ كَما تَخْزُنُ مَالَكَ.[۸]

«پس اى حمّاد! در تمام شب و روز به‌دنبال تحصيل علم باش! و اگر مى‌خواهى چشم تو روشن گردد و به خير دنيا و آخرت نائل شوى، پس طمع خود را از مال مردم قطع نما، و خود را از مردگان به‌حساب‌آور، و با خود حديث مكن كه بر أحدى از مردم برترى دارى، و زبانت را نگاه‌دار آنچنانكه مال خود را نگاه‌مى‌دارى.»

پانویس

۱. تفصيل اين مطلب را مرحوم علاّمه والد قدّس‌سرّه، در جلد دوّم ولايت‌فقيه‌درحكومت‌اسلام، ص ۱۸۴ و ۱۸۵ بيان فرموده‌اند.

۲. آيه ۱۲۲، از سوره ۹: التوبه.

۳. ديوان‌حافظ، ص ۱۰۸، غزل ۲۴۴.

۴. قسمتى از آيه ۲۸، از سوره ۳۵:فاطر.

۵. منيه‌المريد، ص ۹۱ و ۹۲.

۶. مصباح‌الشّريعة، باب ۶۲: فى العلم، ص ۲۶۲.

۷. حمّاد بن ‌عيسى أبومحمّدالجُهَنى، ثقةٌ فى حديثه صدوقٌ من أصحاب الإجماع، و هو الّذى دعا الكاظمُ عليه‌السّلام له بأن يحُجَّ خمسين حجّةً و يرزُقَه اللـه دارًا و زوجةً و ولدًا و خادمًا فرُزِق ذلك كلَّه. اختيار معرفة الرجال، ص ۳۱۶ و ۳۱۷؛ و تنقيح‌المقال، ج ۱، ص ۳۶۶ و ۳۷۷.

۸. بحارالأنوار، ج ۱۳، باب ۱۸، ص ۴۱۶، ح ۸.