آية الله سيّد ابراهيم طهرانى پدربزرگ مرحوم علامه طهرانی میباشند ايشان در سال ۱۲۶۲ هجرى قمرى در طهران تولّد يافت و پس از فراگيرى مقدّمات و سطح، در سال ۱۲۸۳ به نجف اشرف هجرت نموده و در رتبه درس اساتيد بزرگ قرار گرفت، و پس از مهاجرت تاريخى ميرزاى شيرازى به سامرّاء، ايشان نيز در سالهاى پيش از ۱۳۰۰ هجرى قمرى به سامرّا مهاجرت و ساليان دراز در آنجا ساکن بود و از مكتب او استفادهها نمود و از شاگردان معروف و أصحاب خاصّ وى گرديد.
ايشان در اين دوران، هم بحث با آية الله آقا سيّد محمّد فشاركى و آية الله آقا ميرزا محمّد تقى شيرازى بود و بنا به نقل علامه طهرانی از قول مرحوم والدشان اين سه تن پيوسته با هم ملازم و مباحث بودهاند.
آية الله سيّد ابراهيم طهرانى در اين ایام به همسرى ربيبه (دختر زن) ميرزای شیرازی در آمد و در حكم داماد وى شد.
توضيح آنكه میرزای شیرازی با وجود همسر اوّل خود (مادر آقا سيّد محمّد) و همسر دوّم خود (مادر آقا سيّد على) با علويّه خانم ناظر[۱] كه شوهر خويش مرحوم رجبعلى طهرانى را از دست داده و به همراه برادران عالم و فاضل خود آقا سيّد زين العابدين طهرانى (معروف به آقا سيّد آقا) و آقا سيّد محمّد تقى طهرانى و آقا سيّد مصطفى قنات آبادى و نيز به همراه فرزندان يتيمش دو پسر و دو دختر به نجف اشرف مهاجرت نموده بود ازدواج مىنمايد و فرزندان يتيم وى را در دامان پر مهر خود میپرورد و آنان را همچون فرزندان خود تحت سرپرستى و تربيت مىگيرد، به گونهاى كه براى آقا ميرزا محمّد طهرانى (يكى از پسران علويّه خانم) و پسر خودش آقا سيّد على درس خصوصى مستقل قرار ميدهد[۲]، و همچنين شهربانو خانم، يكى از دختران مخدّره علويّه را كه ربيبه اوست به نكاح شاگرد مبرّز خويش آقا سيّد ابراهيم طهرانى در مىآورد؛ و بدين لحاظ ايشان داماد ميرزا محسوب مىشوند.
ثمره اين ازدواج مبارك پنج پسر بنامهاى آقا سيّد محمّد صادق (پدر علامه طهرانی)، آقا سيّد محمّد كاظم، آقا سيّد محمّد رضا، آقا سيّد محمّد تقى، و آقا سيّد على نقى، و سه دختر بوده است.
از سوى ديگر علويّه خانم و سه برادرش فرزندان مرحوم مبرور آقا سيّد أبو القاسم طباطبائى زوارهاى اصفهانى هستند كه ايشان نواده امير محمّد صالح حسينى خاتون آبادى (داماد مجلسى دوّم و همسر دخترش فاطمه بيگم ميباشد؛ و از اين رو نسب حضرت آقا از طرف مادر پدرشان شهربانو خانم به مرحوم علّامه مجلسى منتهى مىشود و مجلسيّين: ملّا محمّد تقى و ملّا محمّد باقر رحمة الله عليهما جدّ مادرى پدر حضرت آقا ميباشند كه بدين امر در آثار خود تصريح نمودهاند[۳]و چون سادات طباطبائى بروجردى نيز از طرف مادر، فرزندان ملّا محمّد صالح مازندرانى (داماد مجلسى اوّل و همسر دختر عالمه و فاضلهاش آمنه بيگم) هستند رابطه نسبى با آية الله بروجردى و آية الله سيّد مهدى بحرالعلوم هم بر قرار مىشود.[۴]
بارى آية الله آقا سيّد ابراهيم طهرانى ساليان متمادى از محضر پر فيض ميرزاى بزرگ بهره مىبَرد و مدارج عاليه علم را طى نموده از أفاضل علماء و أصحاب بحث وى ميگردد و پس از ازدواج با ربيبه ميرزا جزء مقرّبان و اهل بيت ايشان گرديده متصدّى امور شخصى و اموال مرحوم مجدِّد نيز ميگردد، به گونهاى كه منازلى را كه ميرزاى بزرگ در سامرّاء براى برخى فضلا بنا ميكردند همه با مهندسى و نظارت و تقويم و مديريّت او انجام مىگيرد، و اين هميارى و همراهى با استاد كه از زمان هجرتشان به سامرّاء شروع شده بود تا زمان ارتحال ميرزا در سال ۱۳۱۲ هجرى قمرى استمرار می يابد
ايشان پس از رحلت استاد بزرگ خود هشت سال ديگر نيز در سامرّاء مىمانند و به تلاشهاى علمى و عملى و رسيدگى به امور ادامه ميدهند و در سال ۱۳۲۰ براى زيارت حضرت ثامن الحجج علىّ بن موسى الرّضا عليه آلاف التّحيّة و الثّنآء به ايران باز ميگردند، و بجهت عواملى كه مانع بازگشت ايشان به عتبات عاليات مىشود در طهران اقامت نموده و به رسيدگى به امور شرعيّه مردم مىپردازند. مدّت توقّف ايشان در عتبات عاليات (نجف اشرف و سامّراء) مجموعا سى و هفت سال بوده است.
مرحوم علامه طهرانی در معرّفى سيماى ظاهرى و بيان گوشههائى از سيرت عملى جدّ بزرگوار خود چنين می نويسند:
«مرحوم جدّ ما آقا سيّد ابراهيم مردى بلند قامت، قوىّ الهيكل، بسيار زيبا و با جلالت و ابّهت، و متعبّد و زاهد و مُعرض از دنيا و بلند نظر و كريم الطّبع و واسع الصّدر بود. اهالى طهران از پيرمردها كه ايشان را زيارت كردهاند داستانهائى نقل مىكنند»
آنگاه نمونههائى را كه هر كدام نشانه روح والا و نفس دنيا گريز ايشان است بيان مىكنند:
«... ايشان براى حفظ آبروى مؤمن ورشكستهاى مبلغ پنج هزار تومان آن دوران كه شايد معادل چند ميليون الآن بوده است را جهت تصفيه حقوق مردم به وى پرداخت مىكنند، و در حاليكه همان شب چراغ منزلشان بعلّت نداشتن لوله خاموش بوده، ايشان براى خريد لوله چراغ لامپا حتّى صد دينار (معادل يك دهم ريال) هم از اين پول كلان كه از وجوهات شرعيّه بوده بر نمی دارند.»
و ديگر آنكه:
«تمام منازلى را كه در سامّرا براى فضلاء طلّاب ساخته بودند و تمام ملك ايشان بوده و حتّى منزل شخصى خود را در سفر اخيرشان به سامّرا همه را به فرزند مرحوم ميرزاى بزرگ آية الله حاج ميرزا على آقاى شيرازى به يك سير نبات مصالحه مىكنند.»
و ديگر آنكه:
«چون با هم شاگردى و هم مباحثه خود الفت و صميميّت فوقالعادهاى داشتند و حقّا مردى دور از شهرت و سُمعه و شخصيّت طلبى بودند كتاب «حاشيه بر مكاسب» و بحثهاى «خلل صلوة» و «صلوة جماعت» مرحوم آقا ميرزا محمّد تقى شيرازى را، با آنكه گفته مىشود اغلب به قلم ايشان است، جمع آورى نموده و همه را به نام رفيق صديق خود طبع مىكنند، و براى خود فقط نام «ساعى در جمع آورى» ميگذارند، كما اينكه در پشت اوّلين صفحه حاشيه بر مكاسب مرحوم شيرازى مطبوع است.»
بارى آية الله آقا سيّد ابراهيم طهرانى پس از عمرى پر بركت و تلاش و بجاى گذاشتن آثار قلمى متعدّدى شامل تأليف بسيارى از مباحث اصول فقه و بعضى از مسائل فقهيّه، كه البتّه هنوز هيچ كدام به طبع نرسيده است، و استنساخ چندين اصل از اصول شيعه مانند كتاب «عروس» و «مصادقة الإخوان» صدوق، و پس از سالها كار علمى و تربيتى در نجف و سامرّاء و پس از دوازده سال تبليغ اسلام و نشر معارف و رسيدگى به امور مردم در طهران در سال ۱۳۳۲ هجرى قمرى پس از هفتاد سالگى روحش به ملكوت أعلى پرواز ميكند و خواصّ از اهل علم و توده مردم را به داغ مىنشاند، و جنازه ايشان پس از تعطيل عمومى طهران با شكوه فراوان با عمارى و كالسكه به قم حمل شده و در وسط ايوان آئينه صحن بزرگ حضرت معصومه سلام الله عليها بخاك سپرده مىشود. رحمة الله عليه رحمةً واسعةً.
۱. علويّه خانم، امين و مورد اعتماد ميرزاى بزرگ و مسؤول نظارت بر مخارج داخلى خانه ميرزا بود، و به همين جهت به لقب «ناظر» معروف گشت. وى در ۱۳۳۴ رحلت نمود
۲. ميرزا داراى دو درس خصوصى و عمومى بودند كه هر دو، تا زمان وفاتشان ادامه داشت. در مجلس خصوصى براى فرزند خود، ميرزا على آقا و آقا ميرزا محمّد طهرانى درس مىگفتند. پس از مدّتى حاج ميرزا محمّد (فرزند بزرگ ميرزا) و آقا سيّد ابراهيم طهرانى نيز در اين بحث شركت ميكردند؛ و اين در زمانى بوده كه درسهاى حاج ميرزا على آقا و آقا ميرزا محمّد طهرانى به قدرى بالا آمده بود كه تدريس ميرزا به آنان براى مرحوم آقا سيّد ابراهيم و آقا حاج ميرزا محمّد با وجود تفاوت سنّى بسيار، قابل استفاده باشد
۳. مهر تابان» ص ۵۵؛ «روح مجرّد» ص ۲۰۰؛ «امام شناسى» ج ۱۴، ص ۲۰۵
۴. حاج ميرزا أبو الحسن شريف عسكرى دائى زاده پدر حضرت آقا مىگفتند: آية الله بروجردى هر وقت مرا ميديدند ميفرمودند: ما با شما از طرف مادر قوم و خويش هستيم و شما بنى أخوال پسر دائىهاى ما هستيد. و همچنين قرآن مرحوم مجلسى بعنوان ميراث گرانبهاى ايشان در اين خاندان بوده است كه در سفر خراسان توسّط راهزنان به همراه اموال دگرى غارت مىشود. (اقتباس از «رسالة بديعة» ص ۱۱۰، تعليقه ۴؛ و «جُنگ خطّى ۷» ص ۲۴)