نویسنده: آیتالله سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: کتاب نور مجرد، صفحه
در زمان حيات حضرت آقاى حدّاد و والد معظّم رضواناللـهتعالىعليهما يكى از آقايان سلوك و رشد خوبى داشت و راهرفته و نورانى بود. جلسات عصر جمعه با اينكه از عطر و نور حضرت علاّمه والد آكنده بود أمّا حضور اين آقا نيز بر نورانيّت جلسه مىافزود. و هرگاه مىشنيديم كه جلسه منزل ايشان است، شور و شعفى خاصّ پيدا مىكرديم. و براى ما كه ابتداى راهمان بود نگاه به وى لذّتبخش بود، گرچه نور ايشان حاصل از انعكاس نور مرحوم آقاى حدّاد و علاّمه آيتاللـه والد قدّسسرّهما بود.
تا اينكه ناگهان بهواسطه امتحانى كه براى وى پيش آمد، اين نور خاموش شد و از جمع رفقاى سلوكى بيرون رفت. و براى ما بسيار جاى تعجّب بود كه چگونه ممكن است سالكى راهرفته و نورانى، يكدفعه نورش به تاريكى مبدّل شده و نفسش ظلمانى شود.
روزى حقير در مسجد قائم، مشغول وضو گرفتن بودم كه اين آقا وارد شد، ديدم تاريك شده است، با اينكه سنّ كمى داشتم از او پرسيدم:
چه شد كه نورى را كه در شما مىديديم از ميان رفت؟ در جواب لبخند سرد و بىمحتوايى زد كه حاكى از آن بود كه اين معنا را اصلاً درك نمىكند! بعدها او به قدرى تاريك شد كه انسان از برخورد با او متأذّى مىشد.
روزى حضرت علاّمه والد به بنده فرمودند:
اين آقا جائى كه بايد اطاعت كند اطاعت نكرد و سربلند و روسفيد از امتحان بيرون نيامد و محبّتى را كه به حضرت آقاى حدّاد داشت همه مبدّل به بغض و كينه شدهاست. سابقا مرا قبول داشت ولى حالا از ما نيز برگشتهاست.
حضرت آقاى حدّاد درباره وى فرمودند:
او ديگر برنخواهد گشت و اگر هم برگردد مثل أوّل نخواهد شد؛ او مثل كوزه شكسته مىماند كه اگر اصلاحش هم كنند مثل أوّلش نخواهد شد.
بارى اگر سالكى بر اثر أنانيّت و استكبار در امتحان مردود و سرافكنده شود، البتّه اگر از سر صدق توبه كند، درهاى رحمت خدا به سوى او بازاست و توبهاش مقبولاست، أمّا بسان آينهاىاست كه شكست برداشته و آن را ترميم كردهاند و ديگر مانند روز أوّل أنوار جمال و جلال إلهى را مستقيم منعكس نمىكند. و لذا در روايت كه آمده:
التّآئِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ،[۱]وجه مماثلت در عدم عقوبتاست نه تساوى درجه و طهارت و صفاى ضمير!
گاهى از خدمت علاّمه والد سؤال مىكرديم:
چه مىشود أفرادى كه زحمت كشيده و عشق و شورى دارند و مدّتى در راه خدا حركت نموده و نورانيّتى تحصيل مىكنند، ناگهان در اثر امتحانى سقوط كرده و آن نور به ظلمت تبديل مىشود؟ يا عرض مىكرديم: شيطان دست از سر ما بر نمىدارد؛ انسان كجا اميد داشته باشد كه مورد عنايت پروردگار واقع شده و جُل و پِلاسش را از اينجا عبور داده و از عالم نفس بگذرد؟!
مىفرمودند:
سرّ سقوطها و شكستها اغترار سالك به كمالات خود و ترك التجاء و ابتهال به درگاه حضرت پروردگار است و تنها و تنها حالت افتقار و انقطاع به حضرت پروردگار است كه ميتواند انسان را از سقوط در امتحان نجات دهد و او را از دستبرد شيطان و نفس أمّاره حفظ ميكند. اگر حال انقطاع در تمام مراحل با سالك همراه باشد، چنانچه اشتباه نيز داشته باشد، خداوند اشتباهش را دفع مىنمايد. انسان بايد با گريه إظهار عجز و نياز كند تا خداوند راهش را باز كند؛ يك قطره اشك خيلى كارها ميكند.
۱. كافى، ج ۲، باب التّوبة، ص ۴۳۵، ح ۱۰.