کانال تلگرام نورمجرد

سر آغاز طلبگی

مربوط به دسته های:
اغاز طلبگی و تحصیل در قم -

وقتى كه دوره هنرستان تمام شد براى ما هيجده كار پيدا شد: تحصيل در آمريكا، تحصيل در شوروى، معاونت مهندس سالُور در كارخانه سيمان حضرت عبد العظيم، يك سرى چاه‌هاى آرتزيَن مى‌كندند در لار، گفتند تو برو آنجا. خلاصه هيجده تا شغل بود كه ما از ميان تمام اينها رشته طلبگى را براى‌ خودمان انتخاب كرديم؛ بدون اينكه هيچكس به ما الزامى بكند.

منبع: آیت نور صفحه ۱۰۹ و ۱۱۰

فهرست

سرآغاز طلبگى

مرحوم علامه طهرانی دوران تحصيل علوم را آنچنان با موفّقيّت طى مى‌كنند كه در همان دوران، هيجده كار به ايشان پيشنهاد مى‌شود، و با اينكه پدر هيچ اجبارى بر طلبه شدن ايشان نداشتند، ولى بگونه‌اى روح و جانشان پرورش يافته است كه هدايت غير مستقيم پدر براى پذيرش سربازى امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشّريف مؤثّر مى‌افتد. خودشان در اين زمينه ميفرمايند:

«...عشق اين را داشتيم كه اين كارهايمان (تحصيلات جديد) تمام بشود برويم دنبال خودمان! ببينم چه خبرها هست؟!

چون فكر ميكردم پدرمان يك آدمى است مجتهد و با آنكه ما را اجبار بر تحصيل علوم دينى نمى‌كند و اين كار را هم نكرد، ولى معذلك از مشوّقات و مرغّبات بسيارى ما را بهره‌مند مى‌نمود، فلهذا خودمان با رغبت آمديم و از اوّل هم ما دنبال همين مسائل بوديم.

وقتى كه آن دوره تمام شد براى ما هيجده كار پيدا شد: تحصيل در آمريكا، تحصيل در شوروى، معاونت مهندس سالُور در كارخانه سيمان حضرت عبد العظيم، يك سرى چاه‌هاى آرتزيَن مى‌كندند در لار، گفتند تو برو آنجا. خلاصه هيجده تا شغل بود كه ما از ميان تمام اينها رشته طلبگى را براى‌ خودمان انتخاب كرديم؛ بدون اينكه هيچكس به ما الزامى بكند.[۱]»

آنچنان آگاهانه و عاشقانه سربازى امام زمان أرواحنا فداه را پذيرفتند كه ابتدا لباس مقدّس رسول الله صلّى الله عليه و آله و سلّم را به تن مى‌كنند و سپس به حوزه علميّه قدم ميگذارند. (با اينكه برخى طلّاب سالها پس از تحصيل، از پوشيدن اين لباس پر فيض و پذيرش مسؤوليّتهاى عظيمى كه به دنبال مى‌آورد طفره ميروند.) همچنين قابليّت و لياقتى كه عالم بزرگوارى همچون آية الله ميرزا محمّد طهرانى قدّس سرّه در ايشان مشاهده مى‌نموده‌اند موجب شد اين امر به دست آن عالم بزرگ و در جوار مرقد منوّر ثامن الحجج حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليه آلاف التّحيّة و الثّناء صورت پذيرد.

خودشان ميفرمايند :

« مرحوم آية الله آقا ميرزا محمّد طهرانى صاحب كتاب «مستدرك البحار» كه از اعاظم علماى عصر و دائى پدر ما بودند در همان وقت از سامرّاء آمده بودند به طهران. بعد مشرّف شدند به مشهد، ما هم در خدمتشان آمديم مشهد. و بدون اينكه به كسى اطّلاع بدهيم به دست ايشان عمامه گذاشتيم و قبا پوشيديم. و رفتيم طهران كه پدر ما، ما را با عمامه ديد. و هشت روز طهران مانديم تا اينكه براى ما وسائل اوّليّه‌اى درست كردند؛ بعد رفتيم قم در مدرسه مرحوم آية الله سيّد محمّد حجّت رحمة الله عليه حجره گرفتيم.پانویس]همان مصدر[/پانویس]»

پانویس

۱. «وظيفه فرد مسلمان در احياى حكومت اسلام» ص ۳۴ و۳۵