کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سلامت زن در آنست که یا حامله باشد و یا بچه شیر دهد

سلامت زن در آنست که یا حامله باشد و یا بچه شیر دهد

نویسنده: حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّس‌سرّه

منبع: رساله نكاحيه، صص ۴۱-۴۴

فهرست
  • ↓۱- سلامت زن در آنست كه يا حامله باشد و يا بچّه شير دهد
  • ↓۲- پانویس

سلامت زن در آنست كه يا حامله باشد و يا بچّه شير دهد

سلامت بدن و روان زن در زائيدن است؛ در حامله شدن و شير دادن است. بَه بَه از بانوانى كه يا در شكم خود بچّه مى‌پرورند، و يا در آغوش خود بچّه را شير ميدهند! اين بهشت است. اين سُبُل سلام است.

خداوند خالق آفرينش، مزاج زن را طورى آفريده است كه از زمان بلوغ تا دوران يائسگى پيوسته مزاج او غذاى خاصّى را مطابق مزاج طفل در بدن درست ميكند؛ و آن خون حيض است كه در زمان حاملگى اين خون در رحم مادر غذاى طفل است. علّت آنكه زنان در دوران باردارى غالباً عادت ماهيانه نمى‌شوند براى آنست كه اين خون در رَحِم صرف غذا و طعام جنين ميگردد.

و چون بچّه را زمين گذارند و وضع حمل كنند، اين خون تبديل به شير شيرين سفيد و نرم و راحت و ملايم با مزاج نوزاد مى‌شود، و از سوراخهاى پستان سرازير مى‌شود. فلهذا زنان در دوران رضاع و شير دادن نيز غالباً عادت‌ ماهيانه نمى‌شوند.

أمّا وقتى كه آبستن نيستند و شير هم نميدهند، اين غذا مصرفى ندارد و بنابراين از دهانه رحم خارج و دور ريخته مى‌شود. يعنى زن بواسطه عدم حمل و عدم رضاع (آبستن نبودن و شير ندادن) مقدارى از قواى بدنى و جسمى خود را كه خداوند بصورت خون در آورده است هَدَر نموده و ضايع كرده است. فلذا از رحمت خدا دور است. و خداوند در اينجا به وى إجازه عبادت و خشوع و خضوعى را كه بواسطه نماز و روزه و طواف حاصل مى‌شود نداده است.

زن بايد مانند مرد پيوسته راه تقرّب را بپيمايد، و آن وقتى است كه: دوش به دوش مرد نماز بخواند و روزه بگيرد و طواف كند؛ و اين فقط در وقتى است كه حامله باشد و يا طفل خود را شير دهد.

اين زن قرين رحمت خداست كه حائض نيست؛ و اجازه ركوع و سجود و قيام و طهارت به وى داده شده است. و اجازه صيام به وى داده شده است. و اجازه طواف گرد كعبه به وى داده شده است.

بنابراين، زنان بايد پيوسته يا حامله باشند و يا شير دهند، تا در كاروان انسانيّت و حركت به سوى معبود و محبوب، و قبله مشتاقان و كعبه عاشقان و پويندگان به سوى حرم و حريم امن و امان او، با مردان هم آهنگ باشند.

حائض شدن زنان موقعى است كه در اين كاروان نشسته‌اند و از حركت افتاده و متوقّف گشته‌اند. بنابراين، اصل در زنان عبادت است؛ يعنى اصل در زنان حمل و رضاع است. حيض زنان خلافِ اصل است؛ يعنى عَدم حمل و عدم رضاع خلاف است. فتَأمَّلْ در اين نكته دقيق.

اين حقير روزى به يكى از پزشكان حاذق و بصير و متعهّد[۱] كه سخن از اين موضوع به ميان آمده بود، گفتم: سلامت و سعادت زن در اينست كه: يا حامله باشد و يا بچّه در زير پستان خود داشته باشد.

قدرى تأمّل كرد و گفت: آقا اين گفتار، مطابق آخرين نتيجه كنگره‌هاى پزشكى است كه امسال در آمريكا برگزار شده است. و من تز دكترى خود را در آمريكا در همين موضوع قرار داده‌ام.

آنگاه گفت: طبق آخرين مدارك و آمار، دخترانى كه قبل از هجده سال بچّه بزايند سرطان پستان نميگيرند. و هر چه ديرتر بچّه بزايند، درصدِ خطر تهديد سرطان پستان در آنها زياد مى‌شود؛ تا چون از سنّ سى سالگى بگذرند خطر سرطان پستان به نحو مضاعف بالا ميرود.

امّا زنانى كه اصلًا ازدواج نكنند و بچّه نياورند، درصد خطر سرطان پستان در آنها سرسام آور است.

اين مطالب را كه عين واقعيّت است، قياس كنيد با تبليغات و انتشارات استعمار كافر كه بر در و ديوار نوشته بود: «زندگى خوشتر، فرزند كمتر» و يا «فرزند فقط يكى يا دو تا» و در يك صفحه پوستر يا پلاكارد، عكس يك مرد و يك زنى را كشيده بود، كه در دستشان يك دختر و يك پسر بود، و بطور شادابى و خوشحالى در حركت بودند و دست راست را بلند كرده، فقط انگشت وُسْطَى و مُسَبِّحه (سَبّابه) را بطرف بالا باز نموده، تا نشان دهند كه أوّلًا فقط فرزند بايد دو تا باشد و بس، و ثانياً اين را با حرف ۷ كه رمز موفّقيّت است، خاطر نشان‌ نموده باشند.

از اين تابلوها بر هر اداره‌اى و كانونى، بالاخصّ در سالن بيمارستانها و درمانگاهها و محلّ اجتماع مردم زده مى‌شد و مردم مى‌ديدند. بيچاره‌ها هم باور ميكردند و از زيادى بچّه خوددارى ميكردند. و زن‌ها دسته دسته به درمانگاهها مى‌آمدند و قرص‌هاى ضدّ حاملگى را به عنوان هديه و تُحفه، مجّانى ميگرفتند و با خوشحالى همراه خود مى‌بردند. غافل از اينكه اين قرص‌ها همچون قرص اسْتِرِكْنين، سمّ قاتل است كه بر روى آن لعاب شيرين كشيده باشند.

پزشكان غير متعهّد و خود فروخته هم، پيوسته در روزنامه و راديو و تلويزيون، تبليغات را در اين موضوع بالا مى‌بردند.

يك روز پزشكى به خانمى كه براى معالجه نزد او رفته بود گفته بود: خانم! رَحِم زن حكم درخت را دارد. مگر درخت چقدر ميوه ميدهد؟! اين زن هم به منزل آمده بود و بناى بد سرى در آبستن شدن، با شوهرش گذارده بود.

شوهرش در مسجد نزد من آمد و از زنش شكايت كرد، و گفتار دكتر را كه به وى گفته بود بازگو كرد.

گفتم: اين دكتر در اين سخن مغالطه نموده است؛ و به اصطلاح عامّه مردم، حُقّه بازى نموده است. برو منزل و به عيالت بگو: درخت ميوه تا زنده است ميوه ميدهد! به مجرّد آنكه به بلوغ خود رسد (در بعضى از درختان در سال دوّم، و در بعضى نيز ديده شده است كه در سال اوّل) ميوه ميدهد.

درختان ميوه هر سال مرتّب ميوه ميدهند. هيچ ميوه شان قطع نمى‌شود، مگر زمانيكه آفتى به آنها برسد و ريشه آنها كرم بزند. در اين صورت چوب است. ديگر درخت ميوه نيست؛ آنرا مى‌برند.

بسوزند چوب درختان بى‌بر
سزا خود همين است مَر بى‌برى را

پانویس

۱. دكتر حاج سيّد حميد سجّادى، از مفاخر چشم پزشكان عصر ما در جهان؛ كه علاوه بر نبوغ الهى در فنّ پزشكى، و دارا بودن دو شهادت و گواهى فوق تخصّص در قسمت‌هاى خَلْفى و قُدّامى چشم (شبكيّه و قرنيّه)، از جوانان مسلمان و خوش فهم و غيور و دلسوز و متعهّد به اسلام و جامعه مسلمين است. چشم راست حقير را كه مبتلا به پارگى شبكيّه (دِكُلْمان) شده بود، و از سخت‌ترين انواع پارگى بود؛ يعنى نعلى شكل دور تا دور پاره شده، و فقط از يك نقطه مختصر اتّكاء باقى مانده بود، و خطر آن نود و پنج درصد بود؛ و اين نوع از عمل از مشكلترين اقسام عملى است كه در سطح جهان بر روى چشم انجام مى‌گيرد، به فوريّت عمل كرد. زمان عمل هفت ساعت طول كشيد و للّه الحمد و له الشّكر، عمل در نهايت خوبى انجام، و منتج نتيجه شد. شَكَّرَ اللَهُ مَساعِيَهُ الْجَميلَة؛ و أبْقاهُ اللَهُ ذُخْرًا لِلْمُسْلِمين، وَ خَتَمَ لَهُ بِالْحُسْنَى بِمُحَمَّدٍ وَ ءالِهِ الطّاهِرين.