کانال تلگرام نورمجرد

علامه طهرانی و ذوق ادبی

نویسنده: حضرت علامه آیت الله حسینی طهرانی

منبع: آیت نور صفحه ۴۲۷ تا ۴۲۹

فهرست
  • ↓۱- علامه طهرانی و ذوق ادبی
  • ↓۲- پانویس

علامه طهرانی و ذوق ادبی

استفاده از زبان شعر براى تفهيم مطالب با قالب‌هاى خاصّى كه دارد، يكى از شيرين‌ترين هنرهاست كه بهره‌ورى صحيح از آن در مسير تربيت الهى انسان‌ها و پخش معارف و آداب و احكام، يكى از بهترين و باسابقه‌ترين روشهاست.

در روايات شعرى كه در مسير صحيح بكار گرفته شود حكمت معرّفى شده است، چنانچه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند:

إنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحُكْمًا.[۱]

و شعرى كه درباره اهل بيت عليهم السّلام و بيان فضائل و معارف آنان سروده شود موجب اجر بزرگ و برخاسته از تأييد جبرئيل عليه السّلام و باعث كسب بهشت دانسته شده است.

امام صادق عليه السّلام فرمودند:

مَا قَالَ فِينَا قَآئِلٌ بَيْتَ شِعْرٍ حَتَّى يُؤَيَّدَ بِرُوحِ الْقُدُس. [۲]

«تا مادامى كه آدمى- براساس لياقتهايش- از ناحيه روح القدس كمك نشود نمى‌تواند شعرى درباره ما بگويد.»

و نيز آن حضرت فرمودند:

مَنْ قَالَ فِينَا بَيْتَ شِعْرٍ بَنَى اللَهُ لَهُ بَيْتًا فِى الْجَنَّةِ. [۳]«هر كس درباره ما بيت شعرى بگويد خداوند برايش خانه‌اى در بهشت بنا خواهد نمود.»

حضرات أئمّه عليهم الصّلوة و السّلام خود نيز أشعارى نغز و آبدار در معارف و نصائح مى‌سرودند كه در كتب روائى از قول حضرت أمير المؤمنين عليه أفضل صلوات المصلّين و سائر امامان عليهم السّلام أبياتى نقل شده است. و بعضا نيز به صورت مشترك أشعارى مى‌سرودند، بدين معنى كه امام مصراعى را ذكر مى‌نمودند و به فرزند خويش ميفرمودند آنرا تكميل كن، و او مناسب با همان وزن و معنى آنرا تكميل مى‌نمود.[۴]

در «نهج البلاغة» از حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام در نكوهش كار غاصبان خلافت ابياتى نقل شده است كه حضرت خطاب به أبى بكر ميفرمايد:

فإن كُنتَ بِالشّورَى مَلَكْتَ أُمورَهمفَكيفَ بِهذا و المُشيرونَ غُيَّبُ‌
و إن كُنتَ بِالقُربَى حَجَجْتَ خَصيمَهمفَغَيرُك أولى بالنّبىّ و أقرَبُ [۵]

از سوى ديگر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام شاعران را در سرودن اشعار در معرّفى جريان حق و مطرح سازى جايگاه رفيع قرآن و عترت و فضائل و مناقب و نيز مظالمى كه در حقّ آنان شده است تهييج ميفرمودند.

بر اساس همين خطّ سير مبارك است كه عالمان بزرگ همواره توجّه خاصّى به اين ميدان جهاد و مبارزه داشتند و از توجّه به شاعران بزرگ و طرح اشعار معرفتى و ولائى آنان غافل نبوده، و بعضا نيز در سرودن اشعار نغز و حماسى به ميدان آمده و آثارى گرانبها خلق نموده‌اند، كه پرداختن به شرح حال ايشان در زمينه شعر و ادب و جمع‌آورى برخى نمونه‌ها در ميان آثارشان، كارى است ارزشمند كه فضائى ديگر و تلاشى جدّى مى‌طلبد.


مرحوم حضرت آقا نيز در اين زمينه ذوقى سرشار و حسن انتخابى عالى داشتند. اشعار فراوان عربى و فارسى كه در آثارشان به مناسبت‌هاى مختلف آورده‌اند، نشانه گستره اين ذوق ادبى است، كه مراجعه به كتابهايشان ما را از ارائه نمونه بى‌نياز مى‌نمايد. و اين در حالى است كه گزيده اشعار انتخابى ايشان كه در جُنگ‌هاى خطّى خود آورده‌اند، أعمّ از قصيده، غزل، رباعى و تك بيتى‌هاى توحيدى و شيرين و آبدار و مدائح و مراثى، چندين برابر نمونه‌هائى است كه در خلال مباحث كتابهاى خود ارائه نموده‌اند.

البتّه ايشان در زمينه سرودن شعر تنها يك اثر دارند كه در حال و هوائى خاص و بر اساس جذبه‌اى توحيدى و ولائى و با توجّه تامّ به مفاد و معنى سروده شده است.

اين شعر در مدح و ثناى سيّد و سالار جوانان بهشت حضرت سيّد الشّهداء أبى عبد الله الحسين عليه الصّلوة و السّلام است كه در شب ميلاد حضرت سروده شده و مردّف به جمله زيباى «حسين است و بس»[۶] ميباشد.

در رابطه با اين شعر قضيّه‌اى از ايشان نقل شده است كه: روزى از ايشان سؤال مى‌شود: آيا غير از شعر «حسين است و بس» سروده ديگرى نيز داريد؟ ايشان در جواب با ملاحت و لطافت خاصّى ميفرمايند: «حسين است و بس‌»

پانویس

۱. «بحار الأنوار» ج ۷۹، ص۲۰۹‌

۲. «بحار الأنوار» ج ۷۹، ص ۲۹۱

۳. «بحار الأنوار» ج ۷۹، ص‌۱۹۲

۴. همان مصدر، ج ۴۸، ص‌۱۰۹

۵. «نهج البلاغة» كلمات قصار، شماره ۱۹۰

۶. شعر مرحوم علامه حسینی طهرانی در وصف سیدالشهدا علیه السلام به‌نام «حسین است و بس»

نور خدا آینه حق نما نور هدی نور حسین است و بسسر ولا لؤلؤ لالای حق مظهر دادار حسین است و بس
سر هویت که تجلی نمود پرتو پر نور حسین است و بسروح مشیت که از او شد پدید کون و مکان جمله حسین است و بس
جلوه ذات احدی بی نقاب نور تجلای حسین است و بسسجده که بر آدم خاکی نمود خیل ملک بهر حسین است و بس
سلسلة منتظم انبیاء مقدّم الجیش حسین است و بسمیوة خلقت ز ازل تا ابد مقصد ایجاد حسین است و بس
محفل انس است دو عالم ولی شمع دل افروز حسین است و بسنفخه جان بخش نسیم بهشت شمه ای از بوی حسین است و بس
آتش نمرود به جان خلیل بَرد شد از خوی حسین است و بسسفینه نوح به طوفان یم زورقی از جوی حسین است و بس
موسی عمران که به میعاد رفت از بر میقات حسین است و بسروشنی وادی ایمن همی شعشعة روی حسین است و بس
آتش افروخته در کوه طور پرتوی از نور حسین است و بسآن دم عیسی که به تن جان دمد از دم و از بوی حسین است و بس
گردش این گنبد افراشته بر خَم ابروی حسین است و بسمن چه بگویم به جهان هر چه هست سر به تکاپوی حسین است و بس
آنکه فروزان کند امشب چو شمس رایت توحید حسین است و بسآنکه ببوسید گلویش ز مهر رسول و بگریست حسین است و بس
محفلی بزمِ حریم لقا رأس پر از نور حسین است و بسسوخته پروانه جان را به شوق در حرم عشق حسین است و بس
کشته جان باخته در کوه طور پیکر صد پاره حسین است و بسآنکه بزد خرگه خود را برون از دو جهان جمله حسین است و بس
آنکه به قربانگه کوی حبیب گفت رضیً ربِّ حسین است و بسآنچه به خون گلو آغشته شد طرّه گیسوی حسین است و بس
باب نجات از غم و بحر بلا کشتی منجی حسین است و بسدست شفاعت همه را روز حشر از کرم و جود حسین است و بس
گر تو بخواهی که شوی رستگار راهْ تولای حسین است و بسآنکه سرود این دُرَرِ پاک را خاک رهِ کوی حسین است و بس