منبع: آیت نور ۳۲۶ تا ۳۲۸
بهترين نوع حكومت
حضرت علّامه از ابتدا تفكّر حكومتى داشتند و معارف الهى مخصوصا فقه را در اين راستا نگاه ميكردند و اين مطلب را از لحظات نخستين شكل گيرى تفكّرشان در دوران تحصيل ميتوان ديد. از زمان آمدن به طهران نيز آن تفكّر حكومتى را دنبال كردند.
تمام عشق و علاقه ايشان تحقّق حكومت اسلام بود و آن را عالىترين نوع حكومت ميدانستند. و در بحث مختصرى كه از نقش علماء در دوران پيدايش مشروطه دارند به اختلاف علماء در نحوه حكومت اشاره مىنمايند، و نظام مشروطه را بر نظام سلطنتى كه استبداد مطلق است ترجيح ميدهند ولى تصريح مىكنند كه كار صحيح و اساسى همان ايجاد حكومت اسلام است. ميفرمايند:
«... ولى هر دو دسته اشتباه مىنمودند، هم استبداد غلط بود و هم مشروطه كه در واقع در صورت درست پياده شدن هم- طبق خواب نائينى- مانند شستن دستهاى كنيز سياه بود كه آلوده به نجاست باشد.حقّ و واقع، دولت اسلام و انقلاب مردم بر اساس حكومت قرآن و تشكيل حكومت اسلام بر اساس صحيح و معنى واقعى ولايت فقيه بود كه در آن زمان كسى دم نزد. زيرا بزرگان و علماى صالح و أعلام ما با همان روش نسبى و پسنديدن ظلم نسبى خو گرفته بودند و به ظاهرِ سلاطين بواسطه تديّن صوريشان قناعت ورزيده بودند، و اين غلط بود. للّه الحمد و له المنّة اينك پس از گذشتن قريب يك قرن از آثار شوم و جنايت خانمان برانداز آن نام آزادى، ملّت اسلام پا در جادّه واقعيّت برداشته است.»[۱]
مرحوم علامه طهرانی تحقّق حكومت اسلام در عصر غيبت را فقط تحت حاكميّت ولايت فقيه صحيح ميدانستند. و رأى مردم به جمهورى اسلامى را بيعت با آية الله خمينى رحمة الله عليه بعنوان حاكم اسلام و ولىّ فقيه تلقّى مىنمودند. خود در اين رابطه ميفرمايند:
«... آية الله خمينى در روز دوازدهم فروردين با رفراندوم عمومى در سراسر كشور، حكومت اسلامى تشكيل دادند. آية الله خمينى تا آن روز حاكم اسلام نبودند بلكه يكى از علما و فقهائى بودند مانند سائر علماء و فقها؛ منتهى بواسطه اين رشادتها و شجاعتها و نبوغ فكرى و سرعت انتقال، يك صبغه الهى خاصّى در ميان مردم پيدا كرده بودند؛ و حتّى وقتى هم كه از پاريس برگشتند باز حكومت تشكيل نشده بود.حكومت بر ايشان همان وقتى مستقر شد كه مردم بيعت كردند. يعنى همه مردم گفتند ما شما را به عنوان حاكم اسلام مىشناسيم، و بر اين اساس بيعت كردند. كدام روز، روز بيعت بود؟ همان جمعهاى كه مردم از صبح تا غروب رفتند پاى صندوقهاى رأى براى شكستن آن سلطنت و طاغوت و امضاى حكومت اسلامى رأى دادند، همان روزى كه نود و هشت و خردهاى درصد رأى «آرى» دادند.
و بنده هم تا آن روز اصلًا به مدّت عمرم پاى صندوق نرفته بودم و اصلًا صندوق را هم نديده بودم كه چطورى است، چه شكلى است، ولى آن روز صبح زود اوّلين فردى بوديم كه رفتيم مسجد و تا ساعت ده شب يكسره مسجد بوديم و خودمان پاى صندوق بوديم. و بعد هم رأىها قرائت شد، و آن روز همه مردم با اسلام بيعت كردند و آمدند در زمره اسلام. آن رفراندوم و آن رأى گيرى، بيعت بود، حالا اسمش را شما بيعت بگذاريد يا نگذاريد، ولى حقيقةً بيعت بود ...»[۲]
۱. «نور ملكوت قرآن» ج ۳، ص ۱۹۲، تعليقه
۲. «وظيفه فرد مسلمان در احياى حكومت اسلام» ص ۱۶۵ و ۱۶۶