کانال تلگرام نورمجرد

فضیل عیاض

مربوط به دسته های:
بزرگان عرفان و حکمت -
فهرست
  • ↓۱- فُضَيل بن عياض و کتاب مصباح الشریعه
    • ↓۱.۱- ممكنست «مصباح الشّريعة» نوشته فضيل بن عياض باشد
    • ↓۱.۲- فضيل بن عياض از أعاظم صوفيّه حقيقيّه، و مورد تصديق نجاشى و شيخ است‌

فُضَيل بن عياض و کتاب مصباح الشریعه

نویسنده: علامه طهرانی (ره)

منبع: ولایت فقیه در حکومت اسلام، جلد ۳، صفحات ۶۰ تا ۶۴

فُضَيل بن عياض هم از أصحاب خاصّ إمام جعفر صادق عليه السّلام بود. وى در أوّل أمر از قطّاع الطّريق و دزدان بود و در نواحى خراسان، بين ابيوَرْد و سرخس راهزنى مى‌كرد، و داستانش خيلى مفصّل است؛ يك آيه قرآن در دل او نشست و او را ديوانه كرد و حركت داد به سوى مدينه، خدمت حضرت صادق عليه السّلام، و از خواصّ أصحاب آن حضرت شد؛ و از زهّاد و صوفيانِ بالمعنى الحقيقى، پاك و پاكيزه سيرت و مُعرض از دنيا گرديد؛ و داراى مقامات و درجاتى شد كه تمام شيعه و سنّى او را به وثاقت و بزرگى و جلالت نام مى‌برند.

در «رجال نجاشى» او را از موثّقين مى‌شمرد؛ شيخ در «رجال» او را تحميد كرده است. مرحوم محدّث قمّى در جلد دوّم «سفينة البحار» او را توثيق نموده و بعد از شرح حالى از او مى‌فرمايد: و روز عاشوراء، در سنة صد و هشتاد و هفت در مكّه از دنيا رحلت نمود.

فضيل به خدمت حضرت صادق عليه السّلام رسيد، و از أصحاب خاصّ و أصحاب سرّ آن حضرت شد. و همه او را به عدالت و وثاقت نام مى‌برند. تا بالاخره پس از سپرى كردن عمرى را با عرفان إلهى و عبور از مهالك نفسيّه و كريوه‌هاى مهلكه، در حرم أمن و أمان خداوندى آرميد.

ممكنست «مصباح الشّريعة» نوشته فضيل بن عياض باشد

حال كه مطلب به اينجا رسيد نتيجه مى‌گيريم كه: چه بسا كتاب «مصباح الشّريعة» كه از أوّل تا به آخر، مطالب عالى و راقى و دقيق داشته و راههاى نجات را نشان مى‌دهد و به رموز عرفانى و نفسى دلالت مى‌كند، و در صد باب از أبواب مختلفه (مثل باب خَشْيت و خضوع، نماز و تكبير، و غيرها) مُبوّب شده است، از فرمايشات حضرت صادق عليه السّلام باشد كه به مثل فضيلى تعليم كرده‌اند؛ و فضيل كتاب را بنام «قالَ الصَّادِق» نوشته و اسم خود را هم نبرده است.

بسيارى از كتابها هم در آن زمان نوشته مى‌شد كه مؤلّفين آن خود را ذكر نمى‌كردند. و بعضى از بزرگان بجهت عدم خودنمائى و إبراز شخصيّت اسم خودشان را ذكر نمى‌كردند، و لذا كتاب بدون شناسنامه مى‌ماند؛ و اين هم يك ضايعه‌اى است براى نسل بعد، كه براى شناسائى كتاب دچار چه مشكلاتى مى‌شوند!

هر كس كتابى تأليف مى‌كند بايد اسم خود را بنويسد. مثلًا الآن فلان كتاب در ميان مردم مشهور است و مى‌دانند اين كتاب نويسنده‌اش كيست؛ أمّا يك قرن كه مى‌گذرد، اگر اسم نداشته باشد، جزء كتابهاى مجهول المؤلّف بحساب مى‌آيد و از درجه اعتبار ساقط ميشود.

لذا مى‌بينيم: بزرگان از علماء، مثل: سيّد بن طاووس، علّامة حلّى و صدوق، هميشه اسم خود را در كتابهاى خود مى‌نوشتند. و يكى از أجزاء ثمانية علوم، بيان نام مؤلّف و مُصنّف است. اگر نامش برده شود، بواسطه‌ خصوصيّات و أحوالش كه از كتب رجال بدست مى‌آيد وِزانش مشخّص مى‌شود؛ وزان كتابش هم مشخّص ميشود كه اين كتاب تا چه اندازه‌اى داراى اعتبار است.

أمّا سابقاً بعضى اين كار را نمى‌كردند و كتاب مجهول المؤلّف شناخته مى‌شد. بعد از يك قرن كه مى‌گذشت، مردم به دنبال مؤلّف آن مى‌گشتند و پيدا نمى‌كردند.

بنابراين، هيچ بُعدى ندارد كه «مصباح الشّريعة» از إملائات حضرت صادق عليه السّلام باشد؛ و شخصى مثل فضيل و يا أمثال او آنرا نوشته باشند. بخصوص فضيل كه داراى اين خصوصيّات و مقامات و درجات است، و اين خصوصيّات هم از او بيان شده است.

مرحوم نورى مى‌فرمايد: فضيل نسخه‌اى از حضرت صادق عليه السّلام دارد؛ و او از جمله آن شش نفرى است كه نجاشى و شيخ براى آنها نُسَخى را از حضرت صادق عليه السّلام نقل كرده‌اند كه به دست ما نرسيده است؛ و ممكن است كتاب «مصباح الشّريعة» همان نسخه‌اى باشد كه فضيل نوشته است.

البتّه همانطور كه عرض شد، نمى‌شود كتاب «مصباح الشّريعة» به قلم خود حضرت باشد، به همان دليلى كه در صدر كتاب وارد است كه: «الإمام الحاذق ... جعفر بن محمّد الصّادق» و در صدر أبوابش دارد: «قال الصّادق عليه السّلام»؛ ولى التزام به اينكه: املاء و إنشائش از حضرت صادق عليه السّلام بر شخص ديگرى كه آنرا نوشته باشد، چه إشكال دارد؟

و همانطور كه مرحوم نورى مى‌فرمايد: فضيل در مجالس خاصّ آن حضرت شركت مى‌كرد و از مواعظ و نصائح حضرت بهره‌مند مى‌شد. چه إشكالى دارد كه آن مواعظ و نصائح را خودش در صد باب تبويب كرده و به حضرت صادق عليه السّلام نسبت داده باشد؟ چون كلام از حضرت است.

و اينكه بعضى از مطالب را بعنوان: «قالَ سُفْيانُ بنُ عُيَيْنَة يا قالَ رَبيعُ‌ بن خُثَيم» آورده است، منافاتى ندارد با اينكه از خودش بوده و از حضرت صادق عليه السّلام نباشد؛ بلكه مطالب را كلّا از حضرت صادق عليه السّلام نقل مى‌كند؛ منتهى گاهى هم بعنوان تأييد، مطلبى را بعنوان «قالَ فُلانٌ» از خودش ذكر ميكند. اينگونه تعبير إشكال ندارد.

فضيل بن عياض از أعاظم صوفيّه حقيقيّه، و مورد تصديق نجاشى و شيخ است‌

على كُلّ تقدير، از جهت اينكه فضيل مردى بزرگوار و أهل وثوق است و همه علماء او را به وثاقت شناخته‌اند، احتمال كذب و تزوير و تَمْويه به او هرگز داده نمى‌شود. اگر اين كتاب از فضيل باشد، آن مطالبى كه از سفيان و أمثاله نقل شده است مطالب خودش مى‌باشد، نه حكايت از حضرت صادق عليه السّلام؛ و اين منافات با نسبت دادن كتاب را به حضرت ندارد، زيرا موارد كلمات و عبارات غير حضرت مشخّص است.

بنابراين، ما ميتوانيم بگوئيم: اين كتاب ممكن است در زمان خود حضرت هم نوشته نشده، بلكه بعداً نوشته شده باشد؛ چون فضيل تقريباً چهل سال بعد از حضرت صادق عليه السّلام عمر كرد. و از سنة صد و چهل و هشت كه حضرت رحلت كردند تا سنة صد و هشتاد و هفت، سى و نُه سال مى‌شود؛ و در اين زمان فرمايشات حضرت صادق عليه السّلام را كه سابقاً نوشته بود، اينك تتميم، و با ضميمه و عباراتى از ديگران به صورت اين كتاب به همان خواصّ از أصحاب تحويل داده است تا مطالب آنرا بگيرند و به آن عمل كنند و به حقائق آن برسند.

و محصّل بحث ما چنين مى‌شود كه: نمى‌توان اين كتاب را تحقيقاً و صد در صد به حضرت صادق عليه السّلام نسبت داد، چون ما علم وجدانى نداريم؛ و از طرفى هم نمى‌توانيم از حضرت صادق عليه السّلام- و لو بواسطه فضيل- نفى كنيم، زيرا كه دليل بر نفى نداريم. أمّا از آنجائى كه مطالب آن بسيار عالى و نفيس و أخلاقى است، و بطور كلّى اين مطالب عالى را غير از معادن نبوّت نمى‌توانند با اين لطافت بيان كنند (چون گوينده آن بايد حتماً كسى باشد كه هم عارف باشد هم فقيه و هم شيعه دوازده إمامى) بنابراين، ما مى‌توانيم به اين كتاب عمل كنيم؛ و اين كتاب هم در اين حدود حجّيّت دارد. كما اينكه سيّد ابن طاووس رحمة الله عليه، و همچنين شهيد ثانى و كفعمى و مجلسى أوّل و ابن فهد و سيّد قزوينى استاد بحرالعلوم و حاج مَولى مهدى نراقى و محقّق فيض كاشانى و جمعى ديگر از بزرگان، اين كتاب را از حضرت دانسته‌اند و رواياتش را از آن حضرت نقل مى‌كنند؛ و اين از بهترين كتبى است كه براى سير و سلوك و أخلاق شمرده شده است.