نویسنده: آیتالله سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: کتاب نور مجرد، صفحه
حضرت علامه والد يكبار در أواخر عمر شريفشان مىفرمودند: آيا آيه كريمه: وَ مَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَهِ.[۱] «هر كس از مقرّ و مأواى خود خارج شده و به سوى خدا و رسول او هجرت كند و در ميان راه، مرگ او را فرا گيرد، أجر و پاداشش برخداست.» دلالت دارد بر اينكه سالكى كه در راه خدا آمده و هجرت إلىاللـهورسوله نموده و قبل از حصول كمال از دنيا رفتهاست، در عالم برزخ مراحل سير نفسانى بسوى پروردگار را حتما طىّ نموده و به فناء ذاتى مىرسد؟
خير! چنين دلالتى ندارد! جمله: فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَهِ كه جزاء شرط واقع شده تنها دلالت بر اين معنى دارد كه خداوند مزد و پاداش او را مىدهد و بيش از اين دلالتى ندارد. وقتى أجل انسان رسيد، نامه عملش بسته مىشود و هرچه بوده و هرچه كرده، تا همان زمانىاست كه از دنيا مىرود؛ و بيش از آن به فضل إلهى وابستهاست و ضمانت و وعده قطعى ندارد. و لذا انسان بايد تلاش كند تا در همين نشأه به لقاء إلهى برسد.[۲]
كسى كه جمال أحديّت را در اين دنيا زيارت نكرده معلوم نيست بتواند در سراى ديگر زيارت كند. زيرا نشأه دنيا، مقام كسب معرفت بوده و استعداد و لوازم هدايت و اهتداء در آن فراهماست، و دار عقبى دار جزاءاست.
۱. قسمتى از آيه ۱۰۰، از سوره ۴: النّسآء.
معناى: فقد وقع أجره على اللـه (ت)
۲. در كتاب شريف معادشناسى در ذيل اين آيه شريفه ابتداء همان نظر أوّل را از برخى نقل كرده و مىفرمايند: مىگويند: چون عالم برزخ از تتمّه دنيا محسوب ميگردد و لذا از صورت و كمّ و كيف برخورداراست، مؤمنينى كه از خانه نفس خود بيرون آمده و خروج از بيت را تحصيل كردهاند و به هجرت پاى نهاده، ولى هنوز به مقام كمال خود كه وصول به حقيقت ولايت و اندكاك در أسماء و صفات إلهيّه و بالأخره عالم فناى مطلق در ذات مقدّس اوست نرسيدهاند، در عالم برزخ كامل مىشوند و در هنگام قيامت با كمال واقعى خود محشور مىگردند.
و سپس در توضيح آن مىفرمايند: و اين معنى طبق كلّيّات وارده از حكمت إلهيّه قرآنيّه و سنّت نبويّه قابل قبول است. چون كسى كه عازم بر هجرت باشد، بر أساس اين نيّت كه رسولاللـه فرمود: مَن كانَت هِجرَتُهُ إلى اللَهِ و رسولِهِ فَهِجرتُه إلى اللـه و رسولهِ، با رسول خدا معيّت پيدا نموده و در حظيره قدس إلهى به تماشاى جمال حضرت أزلى و أبدى و سرمدى مشغول و از مقام ولايت مطلقه و عبوديّت صرفه بهره كافى خواهد يافت. بر اين أساس أفرادى كه نفوس آنها به مقام فعليّت خود نرسيده و ناقص از دنيا رفتهاند، بايد در برزخ تكميل و پس از آن به قيامت أنفسيّه حضور يابند. (معادشناسی، ج ۳، ص ۱۰۶ تا ص ۱۰۸)
بارى آيه شريفه گرچه ناظر به هجرت ظاهرى و مكانى است، ولى به وحدت مناطهجرت نفسى را نيز ميتواند در برگيرد و چون در مقام امتنان وارد شده است، ظهور در اين دارد كه خداوند أجر مهاجر إلى اللـه را توفيه نموده و جزاء مقصد را به وى عطا ميكند. ولى اين مطلب در فرمايشى كه علامه والد در أواخر داشتند، مرضىّ نظر شريفشان نبود و مىفرمودند: «در اين آيه خداوند به كسى وعده رساندن به مقصد را در عالم عقبى نداده است» چنانكه از شيخ صدرالدّين قونوى منقول است كه: من المتّفق شرعًا و عقلاً و كشفًا أنّ كلَّ كمالٍ لميحصُل للإنسان فى هذه النّشأةِ و هذه الدّارِ فإنّه لايحصُلُ له بعدَ الموت فى الدّار الأَخرةِ. روحالبيان، ج ۲، ص ۲۷۱ و ۲۷۲ و گويا اين مطلب به نوعى تكميل و تدقيق در فرمايش معادشناسى باشد.
قشيرى در لطآئفالإشارات، ج ۱، ص ۳۵۷ ميگويد: مَن هَاجَرَ فى اللـه عَمّا سِوىاللـه و صحَّح قصدَه إلى اللَهِ، وَجَد فُسحةً فى عَفوَةِ الكَرم و مقيلاً فى ذُرى القَبول و حيوةً واسِعَةً فى كَنَف القُربِ. و المُهاجرُ ـ فى الحقيقةِ ـ مَن هجر نفسَه و هواهُ؛ و لا يصِحُّ ذلك إلاّ بانسلاخِه عَن جميع مُراداتِه. و مَن قَصدَه ثُمَّ أدركهُ الأجلُ قبلَ وصولِه، فلا ينزِلُ إلاّ بساحات وصلِه و لا يكونُ محطّ روحِه إلاّ أوطانَ قُربِه.
و كمال الدّين عبدالرّزّاق لاهيجى در ذيل آيه شريفه ميفرمايد: وَ مَن يَخرُج مِنَ المَقام الَّذى هو فيه، سوآءٌ كانَ مقرَّ استِعدادِه الّذى جُبلَ عليه أو منزلاً مِن منازلِ النّفس أو مَقامًا من مقاماتِ القلبِ، مُهاجرًا إلى اللـه بالتّوجّهِ إلى تَوحيدِ الذّاتِ و رسولِهِ بالتّوجهِ إلى طلبِ لاستقامةِ فى توحيد الصِّفاتِ؛ ثُمَّ يدركُه الانقطاعُ قبلَ الوصولِ فقد وَقع أجره على اللـه بِحسبِ ما توجَّهَ إلَيه، فإنّ المتوجّهَ إلى السّلوك، لَهُ أجرُ المنزلِ الّذى وصَل إليه، أى المرتبةِ مِنَ الكمالِ الّذى حصَل له إن كان، و أجرُ المقام الّذى وقع نظره عليه و قصده، فإنّ ذلك الكمالَ و إن لم يحصُل لهُ بحسَبِ المِلكِ وَالقِدَم لكنّه اشتاقَ إليه بحَسبِ القصد و النّظَرِ، فعسى أن يؤيّده التوفيقُ بعد ارْتفاعِ الحُجُبِ بالوصول إليه، و كانَ اللَهُ غفورًا يغفرُ له ما يمنَعه عن قصدِه مِنَ الموانع، رحيمًا يرحَمُه بأن يهَبَ له الكمالَ الّذى توجّه إليه و وقَع نظرُه عليه. (تفسيرالقرءانالكريم، منسوب به محيىالدّين ابنعربى، ج ۱، ص ۲۸۰)