منبع: آیت نور صفحه ۱۵۴ و ۱۵۵
رحلت پدر
موقعيّت استثنائى علمى عملى مرحوم علامه باعث شده بود بشدّت مورد علاقه و توجّه پدر واقع شوند، و چه بسا اين امر أحيانا حسّاسيّتهائى را ايجاد مىنمود؛ ولى آقا فارغ از هر دغدغهاى، در قم به تحصيل علم و معرفت و پيمودن مراحل كمال علمى و عملى مشغول بودند. و اينك عازم نجف اشرف هستند كه دست تقدير الهى رقمى ديگر ميزند و پدر رحلت ميكند و اين جوان بيست و پنج ساله مورد توجّه را در امتحانى سخت وارد ساخته و قريب يك سال از دروس رسمى حوزه جدا مىسازد. خود مىنويسند:
«... مرحوم پدرم به من علاقه وافرى داشت، و نزد همه تمجيد و تحسين ميكرد. و مرا وصىّ خود قرار داد، و كتابخانهاش را نيز در زمان حياتش به من بخشيد. اين حقير در سنّ بيست و پنج سالگى بودم كه مدّت اقامت و دروس در حوزه علميّه قم را بپايان رسانيده و عازم تشرّف به نجف اشرف براى ادامه تحصيل بودم كه ايشان به رحمت جاودانى حق پيوستند و حقير ناچار شدم براى تصفيه امور و ترتيب وصيّت در طهران موقّتا درنگ كنم و بعد از بهبود و تنظيم امور و تنسيق آنها بدان صوب حركت كنم.[۱]در اين موقع شيطان به تمام معنى الكلمه در كار ما ايجاد خلل نمود. امور مجتمعه را متشتّت ميكرد و مساعى براى انجام وصيّت را تباه و خراب مىساخت، و در هر گام و قدمى كه براى اصلاح برداشته مىشد پيشقدم شده و سدّ معبر مينمود و حركات و نيّات مرا مورد سوء ظنّ و اتّهام جلوه ميداد. تا آنكه بكلّى از عمل فلج نمود و تير خود را درست به نشانه زد و حقير تا پس از يك سال اقامت در طهران نتوانستم امور را منظّم كنم، و به ناچار از سهم الإرث هم صرف نظر كرده؛ با والده و زوجه رهسپار نجف أشرف شديم.»
۱. «نور ملكوت قرآن» ج ۱، ص ۸۶