نویسنده: حضرت علامه آية الله حاج سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى
سخنرانی حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّس سرّه
عصر جمعه ۲۹ ذی القعده سال ۱۴۰۸
منبع: دستنوشتههای شاگردان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیدنا محمّد و آله الطاهرین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین و لا حول و لاقوّة إلا بالله العلیّ العظیمآیا وقتی راه مکه بسته شد و از رفتن به مکه مانعی بود، میتواند انسان بگوید که راه معنوی بین انسان و خدا بسته شده است؟ نه. این حرف غلط است؛ زیرا خداوند در همه جا و با هر کس هست.
از طرفی هم اگر بگوئیم خداوند در همه جا و با همه کس هست، پس عبادت را در خانه خودمان انجام میدهیم. چرا انسان به مکه برود؟ این هم صحیح نیست؛ زیرا که آن راه معنوی که بین انسان و خدا برای همه هست برای همه مکشوف نیست. از جمله راهها مکه رفتن و انجام اعمال حج و لبیک گفتن و پا برهنه شدن و دیوانهوار گشتن است. انسان بایستی برود و آن ربط با خداوند را با این اعمال به دست بیاورد.
لذا هر کس مکه میرود نباید توجه به خود خانه و طواف و أعمال داشته باشد. باید به خدا توجّه داشته باشد و اگر به بیت و طواف توجه کند، نفس آن توجه حاجب و مانع میشود از توجه به خود خداوند.
مانند نماز که باید در آن توجه به خود خداوند باشد، نه به الفاظ و نه به معانی. در نماز مخاطب فقط باید خدا باشد. زیرا در نماز انسان محاسن خدا را میشمارد؛ مانند کسی که محبوب او در مقابلش باشد و او آن محبوب را توصیف میکند و صفاتش را بیان میکند. این شخص توجّهش به نفس محبوب است و الفاظ هم خودش درست میآید و اگر این شخص بخواهد توجّه به الفاظ یا معانی بکند مخاطبه بهم میخورد و از آن محبوب غافل میشود. و عجیب است خلقت انسان که خداوند علی أعلی انسان را طوری قرار داده است که هر گاه کسی را مخاطب قرار میدهد و با او صحبت میکند، الفاظ و معانی را پشت سر هم صحیح و درست ادا میکند بدون آنکه به آنها توجه تفصیلی داشته باشد، بلکه فقط به عنوان آلیت آنها را مد نظر دارد و این خصوصیت در همه افراد بشر حتی بچۀ کوچک هست و بسیار عجیب میباشد.
پس در نماز نباید توجّه استقلالی داشته باشد به رعایت شرائط و اینکه این قرائت را صحیح میخوانم یا نه؟ باید توجه استقلالی را به خود خداوند داشته باشد. و اگر به الفاظ یا به معانی آنها نظر کرد، اگر هیچ خواطری هم نداشته باشد باز هم نمازش آن طور که باید باشد نیست و از یاد خدا غافل بوده است.
معنای الحمدلله رب العالمین این است که خداوندا تو از همه زیباها زیباتری. یعنی هر حمدی از هر حامدی و برای هر محمودی همه برای خداست. مثلاً وقتی گلی را حمد میکنیم ما حامدیم و آن گل محمود است. وقتی در حقیقت آن حمد برای خداست. وقتی از گل تعریف میکنیم در حقیقت داری از خداوند تعریف میکنیم؛ چون گل هرچه دارد متعلق به خداوند است .[۱]
اگر متوجه معنی بشویم خدا غایب میشود. ما باید وقتی الحمدلله را میگوئیم توجهمان به خود خداوند باشد. در طواف خانه خدا هم اگر متوجه تربیع خانه و نوع مصالح آن و ارکان اربعه و اشواط باشیم در آن حال بکلی خداوند غائب شده است. بدن بایستی دور خانه بگردد و قلب بایستی دور خود خدا بگردد. و اینکه فرمودهاند دور کعبه بگردیم از باب تشریف نسبت به بنیانگذار آن حضرت ابراهیم است و الاّ کعبه موضوعیّت ندارد. به هر طرف بنگرید وجه خداست؛ وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ [۲]
وقتی قلب توجه به خدا داشته باشد بالأخره بدن هم باید حالتی داشته باشد و در اینجا فرمودهاند که بیا متوجه شو به نقطهای که از همه نقاط و امکنه بهتر و شریفتر است. پس اگر به بیت توجّه کند و به خدا نکند صحیح نیست و باید قلب دور خداوند بگردد و باید دنبال خود خداوند باشیم.
حال هر کسی خدا را جائی پیدا میکند؛ یکی در ذهن و خاطره، یکی در جای دیگر، و یکی هم درسدرة المنتهی، آنجا که عالم بساطت و نور محض است و امّا حقیقت ذات که گشتن ندارد و تمام این معانی برای درجات نازله است.
بنابراین اگر انسان نتوانست برود به حج این بدان معنا نیست که قلب او نتواند به خداوند توجّه کند، قلب انسان میتواند دور خدا بگردد.
همین طور که زیارت حضرت اباعبدالله علیه السلام در روز عرفه وارد است. حال اگر راه بسته است و نمیتوانیم در کربلا حاضر شویم، ولی با قلب که میتوانیم به آن حضرت توجّه کنیم. برخی که به کربلا برای زیارت رفتهاند و عرض سلام کردهاند جواب آن حضرت را شنیدهاند. اگر کسی از همینجا هم واقعاً سلام کند جواب میدهند، پس اگر نمیتواند در کربلا باشد توفیق سلام و زیارت و توجّه از راه دور را از دست ندهد و اگر نمیتواند مکه برود توفیق توجّه به خداوند را از دست ندهد.
در این دهة اول ذیالحجة أعمالی وارد شده است. نمازی در شبها وارد است که دو رکعت است و در روایت آمده است که هر کس بجا آورد با حاجیان در ثواب شریک است[۳] . اینها مبالغه نیست و واقعاً همینطور است و نظیر این مطلب در روایات دیگر هم وارد است. مثلاً در روایت وارد است که مَنْ بَاتَ عِنْدَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ علیهالسلام لَيْلَةَ عَاشُورَاءَ لَقِيَ اللَّهَ مُلَطَّخاً بِدَمِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنَّمَا قُتِلَ مَعَهُ فِي عَرْصَتِه [۴] (هر کس شب عاشوراء در کنار قبر حضرت امام حسین علیهالسلام بیتوته کند خداوند را در قیامت در حالی ملاقات میکند که به خون خود آغشته و مانند کسانی است که همراه حضرت شهید شدهاند.)
اینها واقعیت است و روایات معتبر دارد، چون عمده اعمال توجه باطنی است که باید درست شود. اگر آن درست شد، حالا اگر انسان قدرت بر رفتن به حج هم نداشته باشد یا توفیق حضور در رکاب حضرت را هم نداشته باشد، خدا که همه جا هست، پس اگر این دستوراتی را که گفتهاند درست انجام دهد بدون رفتن به حج یا کربلا همة آن ثوابها را به تمامه و کماله به او میدهند.
پس اگر کسی بگوید که خدایا آیا اینها ظلم نیست که به کسی که آن عمل خارجی را انجام نداده و زحمت رفتن به مکه را نکشیده همان ثواب را بدهی؟ آیا عدالت است که این شخص با آنکه رفته به مکه یکی شوند؟
خداوند در جواب میفرماید ملاک آن توجّه باطنی و آن نیّت است. این شخصی که خارجاً نرفته به مکّه اگر میتوانست آیا واقعاً میرفت؟ اگر در زمان حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام بود آیا واقعاً در جنگ شرکت میکرد یا نه؟ اگر غِشی در او نباشد به طوریکه اگر میتوانست واقعاً عمل میکرد و اگر امتحانش میکردند از امتحان خوب بیرون میآمد، به این شخص الآن هم که نتوانسته، آن ثواب را میدهند و او را شریک میکنند و به خاطر نیت او ثواب به او إعطاء میشود. ولی اگر در او غِش باشد این چنین نیست.
ما روایات عجیبی در باب نیّت داریم که هر مؤمنی هر نیّتی داشته باشد در روز قیامت منویّاتش ظاهر میشود. هر کس را دوست باشد با همان محشور میشود. حتی اگر سنگی را دوست داشته باشد با آن محشور میشود «أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكَ مَا اكْتَسَبْت» و « فَلَوْ أنَّ رَجُلًا تَوَلَّى حَجَرًا لَحَشَرهُ اللَهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَمَة» [۵]. انسان با محبوبش معیّت دارد، یعنی یکی است. و هر کس هم محبوبی دارد، تجارت، ریاست، زن و فرزند و ...
اگر محبوبش و توجّهش الفاظ باشد در قیامت با الفاظ محشور میشود و از معنا خبری نیست و اگر معنا باشد با معانی محشور میشود و به سوی خداوند نمیتواند برود، زیرا به همینها عادت کرده است. عمل باید مقرّب باشد تا انسان را به سوی خداوند بکشد و در صورتی مقرّب خواهد بود که جنبة آلیّت و مرآتیّت داشته باشد. اگر کسی عملش مرآتیّت داشت و محبوبش خود خدا بود، آن وقت او را خداوند با خودش محشور میکند.
حالا آیا این معقول است که کسی با خداوند محشور شود؟ بله، معقول است و حشر در اینجا دوئیت ندارد و معنایش رفع حجاب است؛ یعنی خداوند او را در حرم خودش وارد میکند. حالا کار نداریم که در حرم خدا چه خبر است؟ ولی نمیتوانیم که حرم خدا را انکار کنیم. حرم خدا آنجاست که شب معراج جبرئیل نتوانست برود ولی حضرت رسول صلّی الله علیه وآله وسلّم به آنجا رفتند. پس اگر آن حضرت رفتند قابل انکار نیست.
در برخی روایات فرمودند: رَأَيْتُ رَبّى عَزّ وَ جلَّ لَيْسَ بَيْنِى وَ بَيْنَهُ حِجابٌ إلّا حِجابٌ مِنْ يَاقوتَةٍ بَيضاءَ فِى رَوضَةٍ خَضْرَاءَ. و اینها حاکی از معانی و حقائقی است و کنایه است از آن مقام وسیع ازلی و سرمدی و لایتناهی [۶].
تمام خصوصیات و تعیّنات نورانی و ظلمانی باید از بین برود تا انسان به حرم خدا راه پیدا کند. آنقدر بایستی گوشمالی بشود و لگد بخورد تا این تعیّنات از بین برود و طوعاً زیر بار برود. تا وقتی این شخصیّت هست ولو به اندازۀ ذرّهای نمیشود به واقع رسید؛ زیرا یک واقع بیشتر نداریم. اگر از گل تعریف میکنید یا از حضرت رسول أکرم صلی اللهعلیهوآلهوسلّم همة تعریفها از خداست و اینها در واقع پرتوی از خداوند هست و تا کسی غیر ببیند و چیزی را در قبال خداوند ببیند به مقصد نمیرسد.
مرحوم حاجی سبزواری میفرماید:
شورش عشق تو در هيچ سرى نيست كه نيست | منظر روى تو زيب بصرى نيست كه نيست | |
نيست يك مرغ دلى، كش نفكندى به قفس | تير بيداد تو تا پر به پرى نيست كه نيست | |
ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان | سگ كويت همه شب تا سحرى نيست كه نيست | |
نه همين از غم او سينه ما صد چاك است | داغ او لاله صفت بر جگرى نيست كه نيست |
این بیت مهم است:
موسئى نيست كه دعوىّ أنا الحقّ شنود | ور نه اين زمزمه اندر شجرى نيست كه نيست | |
چشم ما ديده خفّاش بود ور نه ترا | پرتو حسن به ديوار و درى نيست كه نيست | |
گوش اسرار شنو نيست و گر نه اسرار | برش از عالم معنى خبرى نيست كه نيست |
بنزین که میسوزاند و حرکت میدهد این قدرت را از کجا آورده است؟ اگر خدا نمیداد آیا میتوانست بسوزاند و حرکت دهد؟ غیر تأثیر حضرت حق هیچ چیز نیست. نمیخواهد بگوید که درخت میگوید که منِ درخت خدا هستم؛ نه میگوید از غیر خدا چیزی نبین.
حالا به خواست خدا رفقا سعی داشته باشند در دهه ذی الحجه آنها که میتوانند روزه بگیرند و اگر نمیتوانند لااقل روز عرفه را اگر میتوانند روزه بگیرند و شبها به مقداری که میتوانند بیشتر بیدار باشند. روزه و نماز وسیله است و عمده اینست که ما ربط خودمان را با خداوند اصلاح کنیم و اخلاص داشته باشیم و به هر مقدار میتوانیم عمل کنیم، اگر آب داری وضوء بگیر، نداری تیمّم نما.
مهم تحصیل قلب سلیم است؛ «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ»[۷] خداوند به ما قلب سلیم عطا فرموده و قلب سلیم هم میخواهد. ولی ما این قلب سلیم را آلوده میکنیم. این طور نیست که به ما قلب آلوده داده باشد و از ما سلیم بخواهد. قلب سلیم یعنی قلبی که در آن غیر خدا نباشد. حضرت فرمودند: الْقَلْبُ السَّلِيمُ، الَّذِى يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاه [۸]. پس باید غیر خدا را از دل بیرون کنیم و فقط همین یک کار برای رسیدن به مقصد لازم است و دیگر هیچ.
پس معنای این شعر روشن میشود که فرموده:
از تو تا مقصود چند منزل بیش نیست | یک قدم بر هر دو عالم نه که گامی بیش نیست. |
انشاءالله خداوند ما را از آن معانی بهرهمند کند و صلّی الله علی محمّد و آله الطیّبین الطاهرین
۱. رک: الله شناسی، ج۳، ص۳۰۷ - ۳۱۰
۲. البقرة، آیة ۱۱۵
۳. الإقبال، ج۲، ۳۵و ۳۶
۴. کامل الزیارات، ص۱۷۳ و ۱۷۴
۵. حضرت علامه قدسسرّه در معادشناسی، ج۲، ص۱۳۰ – ۱۴۰ به تفصیل از اسناد این احادیث و شرح آن بحث فرمودهاند.
۶. دربارة این روایت، رک: شرح رسالة سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۵۵
۷. الشعراء، آیة ۸۹
۸. کافی، ج۲، ص۱۶؛ و رک: معادشناسی، ج۵، ص۱۲۶