نویسنده: حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّسسرّه
منبع: رساله نكاحيه، صص ۳۵-۳۹
بايد دانست كه: آنچه در گناه و ديه و كفّاره سقطِ جنين مؤثّر است، همان از بين بردن جنين است در شكم مادر؛ به هر وسيله و به هر كيفيّتى كه باشد تفاوتى ندارد. خواه در اثر برداشتن چيز سنگين باشد، و خواه به واسطه خوردن دارو؛ خواه به واسطه استعمال بعضى از موادّ، و خواه به واسطه خوردن بعضى از غذاهاى حلال زياده از حدّ متعارف كه منجرّ به سقط طفل گردد. مثلًا گويند: خوردن زعفران بيش از حدّ متعارف در ابتداى حمل موجب سقط جنين مىشود.
خواه به وسيله عمل جرّاحى باشد، و خواه به وسيله أنحاء و انواع استنشاق بعضى از گازها، و يا عبور بعضى از اقسام أشعّهها كه در طبّ بكار ميرود. در هر حال سقط جنين قتل است و گناه كبيره، و از اعظم محرّمات الهيّه.
اطبّاء و پزشكانى كه بواسطه عمل جرّاحى، بچّه را زنده زنده قطعه قطعه ميكنند و بيرون ميكشند، بايد در انتظار و ترقّب عذاب سخت الهى كه خلود در آتش جهنّم است بوده باشند؛ و علاوه بايد هم ديه و هم كفّاره را بدهند.
اگر در طفل جان دميده شده بود و پزشك جنايتكار زن بود، حاكم شرع در صورت تقاضاى حقّ قصاص از ولىّ طفل مقتول، او را اعدام ميكند؛ خواه طفل معصومِ بيگناه پسر باشد خواه دختر.
و اگر پزشك متصدّى اين عمل منكر و زشت مرد بود، حاكم شرع در صورت تقاضاى حقّ قصاص از ولىّ طفل مقتول، در صورتيكه او پسر باشد، او را اعدام مىكند؛ و در صورتيكه دختر باشد نيز او را اعدام مىكند ولى وارثان طفل مقتول بايد نصف ديه كامل يعنى پانصد دينار شرعى مسكوك را به وارثان پزشك بپردازند.
و در صورت عدم تقاضاى ولىّ طفل مقتول، حاكم شرع در صورت ثبوت جنايت در نزد وى بايد او را تعزير كند؛ و بطوريكه خود صلاح بداند با حبس و تأديب و شلّاق، جلوى اين امر قبيح و ناروا را بگيرد.
پدرانى كه زنهاى خود را مجبور به سقط جنين مىكنند، مادرانى كه خود متصدّى سقط جنين مىشوند، بايد در انتظار نكبت و ذلّت و انتقام بنشينند كه: خداوند خالق، آنان را به اين قتل مظلومانه طفل خواهد گرفت، و دير يا زود طومار زندگى خوش آنان را در هم خواهد پيچيد، و سپس در برزخ و قيامت چه بر سرشان مىآورد؟ او ميداند و بس.
از آنچه گفته شد بدست مىآيد كه: تا چه حدّ كشورهاى كفر در ضَلالت و منهاج پست و زندگى نكبت بار و ذلّتزا فرو رفتهاند؛ كه حكم إسقاط جنين را در محاكم و قوانين خود مشروع نمودهاند و علناً حكم به امضا آدم كشى مىنمايند، و طفل معصوم يعنى ثمره حيات و زندگانى و بهترين ميوه هستى خود را در برابر چشمان خود اعدام ميكنند و معذلك خود را متمدّن و كشورهاى پيشرفته؛ بلكه لوادار تمدّن ميخوانند.
در حاليكه اين اعمالشان أبداً با أعراب دوران جاهليّت تفاوتى ندارد. آنها بچّههاى خود را مىكشتند و زنده بگور مينمودند، و اينان بصورت ديگر همان كار را ميكنند. غاية الامر بر اعمال آنان لعنت و نفرين مىفرستند، و بر اعمال خودشان مرحبا و آفرين. تَبًّا لَهُمْ وَ لِما عَمِلَتْ لَهُم أيْديهِمْ وَ لُعِنوا بِما فَعَلوا وَ بِما قالوا.
از اينجا نيز دستگير ميشود كه: اين نوع تمدّن و اين كلمه «تمدّن» غير از بربريّت و وحشىگرى و جاهليّت چيزى نيست. منتهى در كتابهاى لغتِ آنها كلمه تمدّن و مدنيّت و مدينه جاى خود را عوض كردهاند؛ و مزوّرانه و مكّارانه بر روى اعمال منكر و زشت خود، لعاب زده و با زرق و برق عوام فريبانهاى هَمَجيّت خود را بر عالم تحميل كردهاند.
در جائى كه مانند انگلستان عمل لِواط (آميزش مرد با همجنس خود) را مشروع كنند و در محاكم إجازه دهند و قانونيّت آنرا از مجلس أعيان و مجلس لُردها گذرانده و به تصويب برسانند، ديگر از أمثال قانونى نمودن سقط جنين و ما شابَهَه نبايد استبعاد كرد. اينها همه امورى است مشابه با هم بر اساس برنامه حيوانيّت، بلكه أضلّ و خرابتر و تاريكتر. زيرا عمل لواط و يا سقط جنين عمدى ابداً در حيوانات ديده نشده است. و از اينجا عبارت شريفه قرآن: بَلْ هُمْ أَضَلُّ[۱] و يا أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلا[۲] خوب معناى خود را روشن ميكند.
در اسلام سقط جنين گرچه نطفه آن از زنا هم منعقد شده باشد حرام است. و زنى كه زنا كرده است و يا زنى كه در اثر وَطْى به شُبهَه آبستن شده باشد (يعنى آميزش و مجامعت با حرام و بدون عقد شرعى، بگمان حِلّيّت در شبهه موضوعيّه. مثل كسى كه در شب و يا در تاريكى، يا بواسطه غلبه خواب و يا بيهوشى با زن اجنبيّه با علم به آنكه زن اوست و حلال است بياميزد، و سپس معلوم شود كه آن زن، زن او نبوده و حرام بوده است.) حقّ سقط جنين خود را ندارد. و اگر شهود نزد حاكم شهادت بر زناى او دهند، حاكم بايد صبر كند تا بچّهاش را بزايد و سپس حكم زنا، از حدّ و يا رَجْم را درباره او جارى نمايد. زيرا اجراى حدّ در حال حاملگى موجب ضرر و يا سقط طفل مىشود، و اين جائز نيست.
چون انسان در اين أحكام مُتقَن و مستحكم نظر ميكند، معناى يَهْدِى بِهِ اللَهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْونَهُ و سُبُلَ السَّلَم برايش مكشوف ميگردد. ببينيد چه راههاى سلام و سلامت و عافيت مطلقه، و اجتناب و دورى از هر فساد و خرابى و تباهى را قرآن نشان داده و بدان رهبرى نموده است!
چون نطفه در رحم قرار گرفت، ديگر بهيچ وجهى نميتوان آنرا خارج كرد؛ إخراج آن به هر كيفيّتى باشد سِقط محسوب مىشود؛ و مستلزم أداء بيست دينار است.
عزل[۳] موجب عدم استقرار نطفه در رحم است، نه اخراج آن بعد از استقرار. و معذلك جواز آنهم محلّ اشكال است. و بنا بر فرض حرمت، موجب ده دينار ديه آن است.
اشكالى كه در عزل ميباشد اينست كه: در زن عقدى دائمى، نطفه حقّ اوست و مرد نميتواند بدون رضايت او عزل كند؛ و هر بار كه عزل كند بايد ديه آنرا به زوجه دائميّه خود بدهد.
و همانطور هم كه ديديم، ريختن نطفه در رحم نيز حقّ مرد است؛ و زن بهيچوجه من الوجوه چه دائميّه باشد و چه منقطعه نميتواند مرد را مجبور به عزل كند.
نطفه در حقيقت، مادّه اوّليّه سرشت انسان (همچون تخم مرغ و يا تخم سيب) است كه پس از طىّ مراحل و منازلى كه در ابتداء خاك بوده و بعداً با آب مخلوط شده، و درجات و مراتبى را در سير استعداد طبعى و طبيعى خود طىّ كرده است اينك قابليّت آن براى مبدأ تكوين انسان تامّ و تمام شده، و پس از سير مدارج حركت جوهريّه در رحم، تبديل به يك انسان كامل مىشود.
عزل يعنى اين استعداد و قابليّت قريب به فعليّت را ضايع نمودن، و مبدأ سرشت و آفرينش يك انسان را كه تا اين سرحدّ پيش آمده است فاسد كردن و نابود ساختن و در بوته اعدام سپردن؛ و لذا ديديم كه در اين امر طبق روايت وارده در «مجمع البيان» رسول أكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم گفتهاند: الْعَزْلُ هُوَ الْوَأْدُ الْخَفِىُّ[۴] يعنى: عزل نمودن، در حكم و طراز همان زنده به قبر نمودن طفل است. غاية الامر اين نتيجه در عزل پنهان است، و در وَأْد آشكارا و ظاهر.
۱. قسمتى از آيه ۱۷۹، از سوره ۷: الاعراف: وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنّ و الإنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ ءَاذَانٌ لا يَسْمَعُونَ بِهَآ أُولَئكَ كَالأنْعمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئكَ هُمُ الْغَفِلُونَ «و هر آينه تحقيقاً ما براى جهنّم بسيارى از افراد جنّ و از افراد انسان را آفريدهايم؛ آنهائيكه دل دارند ولى با آن نمىفهمند؛ و چشم دارند ولى با آن نمىبينند؛ و گوش دارند ولى با آن نمىشنوند. ايشان همانند حيوانات (گاو و شتر و گوسپند) هستند بلكه راهشان از آنها گمتر و به هلاكت و نيستى و نابودى نزديكتر است. ايشان كسانى هستند كه در غفلت بسر مىبرند».
۲. قسمتى از آيه ۷۲، از سوره ۱۷: الإسراء: وَ مَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الاخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلا «و كسى كه در اين دنيا كور باشد، او در آخرت كور است؛ و راهش گمتر و به هلاكت و نابودى نزديكتر است.»
۳. عزل عبارت است از كناره گيرى مرد از زن، و در اينجا همانطور كه بيان شد به معناى كناره گيرى خاصّى است كه بدان وسيله، مرد نطفه را در خارج از رحم زن بريزد.
۴. ص ۱۹ از همين كتاب و نيز در تعليقه آن آورديم كه اين حديث را حاكم در «المستدرك» ج ۴، ص ۶۹ با إسناد خود از دختر وهب أسديّه روايت مىكند كه: قالَتْ: وَ سُئِلَ رَسولُ اللَهِ صلَّى اللهُ عَلَيه وَ ءَالِهِ وَ سلَّم عَنِ الْعَزْلِ، فَقالَ: هُوَ الْوَأْدُ الْخَفِىُّ.
در «إحياء العلوم» ج ۴ ص ۲۴۲ از رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم روايت ميكند درباره كسيكه عزل را ترك كرده و نطفه را در جاى خودش استقرار داده است، كه براى او ثواب كسى است كه از آن جماع متولّد شده و زندگى نموده و در سبيل خداى تعالى به شهادت رسيده است، و اگرچه از آن جماع بچّهاى براى او متولّد نشود. (أَنَّ لَهُ أَجْرَ غُلامٍ وُلِدَ لَهُ مِنْ ذَلِكَ الْجمَاعِ وَ عَاشَ فَقُتِلَ فِى سَبِيلِ اللَهِ تَعَالَى، وَ إنْ لَمْ يُولَدْ لَهُ.)