منبع: وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام، صفحات ۵۶ تا ۶۲
نویسنده: علامه طهرانی (ره)
آية الله خمينى در طهران كه وارد شدند در مدرسه علوى كه ميزبانشان جناب آقاى حاج شيخ محسن سعيديان و آقاى آسيد عبد الصاحب (سيد على اكبر حسينى) و ساير مديران مدرسه بودند و ما رفتيم ديدن ايشان، البتّه در يكروزى كه وقت براى همه علماء بود؛ بعد از نماز مغرب و عشا بود كه ايشان آمدند؛ و در سالن مدرسه نشستند و تقريباً ۳ ربع ساعت هم صحبت كردند؛ و ما به آقايان گفتيم كه: يك نيم ساعتى وقتى خصوصى براى ما بگيرند و ايشان هم اظهار لطف كردند، و براى يكى دو روز ديگر صبح زود يك وقتى گرفتند، و ما رفتيم خدمت ايشان و تقريباً نيم ساعت نشستيم و صحبت كرديم.
البته اين مجلس خصوصى نبود چون يكى دو نفر ديگر هم آمدند. امّا بالاخره از چهار پنج نفر تجاوز نكرد؛ و هنوز هم سلطنت ساقط نشده بود، يعنى روز قبل از ۲۲ بهمن بود كه از همان جا كه بنده خداحافظى كردم و رفتم براى ديدن يكى از آقايان علماء كه از شهرستانها آمده بود؛ و منزل او در همين جادّه ولى عصر فعلى بود، ماشين ما در رفت و برگشت همهاش از ميان تير عبور مىكرد.
همينطور مردم كه بر عليه دولت قيام كرده بودند با سربازها جنگ و گريز داشتند كه فردا نزديك عصر بود كه الحمد لله آن حكومت ساقط شد؛ و صداى الله اكبر همه جا را فرا گرفت، و مردم هجوم مىآوردند براى ديدن ايشان از زنها و مردها، ازدحام عجيبى بود و افراد زيادى بى هوش مىشدند؛ و جريان خيلى خيلى مفصّل است (كه خصوصيّاتش خدمت آقاى حاج شيخ محسن است).
آية الله خمينى چند روزى بيشتر در طهران توقّف نكردند، تا اينكه رفتند براى قم، من كه فقط دو مرتبه از ايشان در طهران ديدن كرده بودم گفتم كه باز يك مرتبه هم در قم براى خير مقدم خدمتشان برسم بعنوان اينكه حالا ايشان در شهر خودشان وارد شدهاند؛ و اينجا مقرّ ايشان است بالاخره يك روز با بنده زاده حاج سيّد محمّد صادق رفتيم قم، صبح رفتيم و يك وقت خصوصى گرفتيم.
ما كه رفتيم خدمت ايشان با اينكه وقت خصوصى بود ولى معذلك در همان وقت خصوصى كه نزديك نيم ساعت طول كشيد. و ما مشغول صحبت بوديم كه ناگهان خانواده شهيد سپهبد قرنى يك مرتبه در را باز كردند و زن و بچّه و برادران او همه گريه كنان ريختند در اطاق؛ و آن روز همان روزى بود كه سرلشگر قرنى را ترور كرده بودند و اينها جنازهاش را آورده بودند در قم دفن كرده بودند، حالا از سر قبر آمده بودند خدمت ايشان. گريه كردند و ايشان هم آنها را تسليت دادند و خلاصه آن مجلس هم به همين منوال گذشت و ما ديگر چند جملهاى اجمالًا بيشتر با ايشان نتوانستيم مذاكره كنيم.
من بيشتر براى دو جهت مشرّف شده بودم به قم: يكى اينكه گفتم: الآن بر شما لازم است كه نماز جمعه اقامه كنيد فوراً، كه از هر چيز لازمتر است. و يكى هم عفو عمومى. چون هر كس در زمان طاغوت و شاه جنايتى كرده بعنوان اينكه در آن زمان بوده بايد يك قلم عفو عمومى روى آنها كشيده شود. البتّه به استثناى آن افرادى كه جنايات شخصى داشتند و بايستى كه در محكمه محاكمه بشوند اعمّ از اينكه آنها در حكومت اسلام بودهاند يا كفر؛ بدين معنى كه آن زمان حكومت، حكومت كفر بود الآن حكومت به اسلام تبديل شده است. شما الآن بر اساس دستورات اسلام نميتوانيد آنها را محاكمه كنيد؛ لذا افرادى كه مثلًا در آن زمان رئيس ماليّه بودند رئيس ارتش بودند خلافهائى كردند اينها در قانون اسلام جرم است. و امّا در قانون كفر و غير اسلام كه جرم نيست بلكه قوانين دنيوى آنها را امضاء مىكند و جرم نمىداند. شما همه آنها را عفو عمومى بدهيد و امّا آن كسانيكه در آن زمان و در اين زمان بطور كلّى مجرم حساب مىشوند يعنى پرونده جنائى دارند مثل شخص قاتل يا دزد يا غاصب و يا آن رئيس ماليهاى كه رشوه گرفته و آن رئيس ارتش كه مرتكب قتل عمدى غير مجاز شده است. اينها بايد محكوم بشوند.
آية الله خمينى راجع به نماز جمعه گفتند: نه اصلًا عقيده من در نماز جمعه وجوب نيست؛ بلكه نماز جمعه بنظر من حتّى در زمان رسول خدا واجب تخييرى است. حالا من نمىدانم اين جمله را به ايشان گفتم يا مىخواستم بگويم، بعضى اوقات در ذهنم مىآيد كه گفتم. بعضى اوقات در ذهنم است كه فقط در ذهنم بود و نگفتم. كه خلاصه چهار جمعه شما نماز جمعه تشكيل بدهيد آنوقت برايتان معلوم مىشود كه آيا واجب عينى است يا نه؟
يعنى آنقدر فوائد بى شمار بر آن مترتّب مىشود كه نظر شريف شما بر مىگردد.
و امّا در موضوع عفو هم گفتند كه آن زمان هم حكومت حكومتِ اسلام بود، حالا هم حكومت اسلام است؛ منتهى در زمان طاغوت قوانين اسلام عملى نمىشده و اينها همه بر اساس قانون بايستى محاكمه بشوند؛ و عفو عمومى هم معنى ندارد؛ و بالاخره بعد از قدرى صحبت چون خانواده آقاى قرنى آمده بودند؛ و قدرى در صحبت ما داخل شدند و وقت هم گذشت؛ و برخاستيم و خداحافظى كرديم و آمديم براى طهران.
مرحوم مطهرى در آن موقع حيات داشت و يك هفته بعد ايشان را ترور كردند؛ آقاى مطهرى با ما رفت و آمد داشت. يك روز من به ايشان گفتم مىدانيد قضيّه چيست؟ قضيّه مهم نماز جمعه است. نماز جمعه خيلى مهم است. فوراً بايد اقامه بشود و اگر اقامه نشود خطر جدّى مملكت را تهديد مىكند چون الآن تمام اين گروهكها و احزاب هم مشغولند به نمايش دادن خودشان؛ و پيوسته قوا و افراد خود را زياد مىكنند، مثلًا در روز وفات دكتر مصدق سى هزار نفر از طرفداران او را از طهران حركت داده بودند براى احمدآباد؛ و در آنجا شعارهائى داده بودند، بعنوان مليّت يعنى بر عليه دستگاه آية الله خمينى كه دستگاه ايشان تقدّس و روحانيّت بود.
همچنين احزاب ديگر هم فعّاليّت مىكردند و اگر نماز جمعه تشكيل بشود اينها بكلّى از بين مىرود؛ نماز جمعهاى كه تشكيل مىشود ديگر صحبت از صد نفر و پانصد نفر نيست بلكه نمازيست كه همه ملّت در آن شركت مىكنند.
البته اين حرفها را آنوقت ما مىزديم كه يك نماز جمعه در طهران نبود؛ يعنى اسمى هم از اين حرفها نبود، و ما هم در مسجد قائم شروع كرديم به بحث كردن از وجوب عينى تعيينى نماز جمعه. يعين تعيّيناً نماز جمعه واجب است. شبها هم در هفت جلسه همين موضوع نماز جمعه را بحث كرديم؛ و حتّى يك شب گفتم كه: هر كس كه حاضر است با من مباحثه تلويزيونى كند از نقطه نظر وجوب نماز جمعه بنده حاضرم يك مباحثه فقهى در پشت تلويزيون انجام مى دهيم تا معلوم شود الآن نماز جمعه وجوب تعيينى دارد يا ندارد؟
و به مرحوم شهيد مطهّرى گفتم كه: شما كه به قم مشرّف مىشويد به خدمت آية الله خمينى مىرسيد من بيست مادّه دارم اين بيست مادّه را بايد به ايشان بگوئيد؛ يكى از آنها وجوب عينى تعيينى نماز جمعه است. آية الله خمينى خود يك شخص فقيه هستند درسهاى آية الله آقاى حاج شيخ عبد الكريم حائرى را ديدهاند و درسهاى آية الله آقاى بروجردى را ديدهاند. و شايد چندين دوره صلوة جمعه را ديدهاند. و روى آن موازين كلّى امروز وجوب تعيينى عينى نماز جمعه هيچ جاى شبهه نيست و ايشان بايد نماز جمعه را اقامه كنند.
مسأله دوم مسأله ازدواج پسران و دختران است. پسرى كه به سنّ پانزده سال مىرسد، او را بايد زن داد و اين امر بايد در تمام مملكت اجرا شود. دولت با يك برنامه وسيع و منظّم يك اطاق كوچك به او مىدهد؛ حالا كاسب است، كاسب باشد. زارع است، زارع باشد. كارگر است، كارگر باشد. محصّل است محصل باشد. دخترى به او بدهند، و اينها هر روز به دنبال كار خودشان هستند. آن كه درس مىخواند درس مىخواند. آنكه دانشگاه مىرود درس مىخواند چه اشكال دارد شخصى دانشگاه برود و زن هم در خانهاش باشد مثل اينكه شخص دانشگاهى مىآيد در خانه مادر و پدر و غذائى مىخورد؛ وقتى زن داشت مىآيد نزد زنش غذا مىخورد، بعد هم مىرود دنبال كار. هم دخترها و هم پسرها در سطح تمام مملكت اوّل بلوغ بايد ازدواج كنند.
مسأله سوّم حجاب بود كه ايشان به عنوان تحفهاى كه براى مملكت ايران آوردند حجاب را يك حجاب صحيح استاندارد كنند يعنى زنها داراى پوشش صحيح باشند؛ و بتوانند در عين پوشش دنبال كار بروند. بچّه بغل كنند، خريد كنند سوار اتوبوس شوند و چادر از سرشان نيفتد، بدن معلوم نباشد. لباسى با آستين بلند همراه شلوارى بلند و گشاد و داراى رنگ خاصّ (استاندارد سرمهاى يا خاكسترى) البتّه بعضى از فقهاء وجه و كفيّن را جائز مىدانند كه جائز هم هست، ولى بعضى از آقايان احتياط مىكنند كه مقلّدين آنها بايد چهره خود را هم بپوشانند و يك روسرى بلند كه در حكم جلباب باشد سر كنند، در اين صورت بسيار بهتر از چادر نمازهاى فعلى امروزه كه آنرا چادر بيرون قرار دادهاند مىتواند حافظ زنان باشد. اين چادرهائى كه كمر ندارد و جلوى آن بسته نيست و بايد پيوسته زنان آنها را با دستشان نگاهدارند و اگر احياناً بادى بوزد و كنار برود تمام اندامشان نمايان مىشود، حجاب صحيح نيست؛ و علاوه جلوى كار آنها را نيز مىگيرد.
بالاخره اين مانتو و شلوار بلند و گشاد بايد استاندارد باشد بطورى كه هر كس برود در دكانى براى خريد اين لباس و بگويد من لباس بيرون مىخواهم، مقدار پارچه آن مشخّص باشد مثل چادر مشكى كه مثلًا شش متر است، تمام زنهاى ايران اين لباس را بپوشند، كفشها هم خيلى ساده و بدون پاشنه بلند و نرم باشد.
بعد يكنفر از همان زنهاى لخت طاغوتى را بياورند در تلويزيون و نشان بدهند و با يكى از اين زنها مقايسه كنند كه اى مردم مسلمان براى آزادى، شرف، براى دنبال كار رفتن حتّى براى آسايش زنان كداميك از اينها بهتر است؟ آيا زن با آن قسم مىتواند دنبال كار برود، يا با اين قسم؟
البتّه اينها اجمال مسأله است و گفتم كه: اين مطلب در صورتى براى عموم مردم قابل قبول است كه ايشان اوّل درباره عيالات خودشان عملى كنند؛ نه اينكه خودشان عملى نكنند.
و سپس زنهاى ايران بخواهند كه حجابشان را اينطور كنند چون ايشان الآن در رأس هستند، و فرمايشاتشان نافذ است، و از ايشان بعنوان رئيس مىپذيرند.
اگر بنده و أمثال بنده هزار نفر هم بگويند فايده ندارد؛ امّا از ايشان قابل قبول است و قابل عمل.
مسأله چهارم مقاومت ملى بدين طريق كه در هر زمان مقدار معتنابهى از همين جوانان انقلابى و متعهّد به اسلام يكدوره كامل از فنون نظامى را ببينند، و آماه براى حفظ و دفاع از حريم شهروندان و سرحّدات باشند. و اين غير از نظام اجبارى در ارتش است، آن بجاى خود باشد و اين نيز مستقلًا بوده باشد.
نتيجه اين تجهيز ايجاد روح نشاط در دفاع از حقوق مسلّمه و حفظ و حراست حريم و شخصيّت مسلمان است. و بطور متناوب در هر زمان در سطح گسترده كشور در شهرها و قرآء منتشر باشند بطوريكه اگر احياناً حملهاى و خطرى احساس شود، خود اين متعهّدين به آسانى از عهده رفع و دفع برآيند.
مرحوم شهيد مطهّرى گفتند: (اين منظور فعلًا در سطح كوچكى در طهران عملى شده است و ده هزار جوان بدين گونه در تحت تعليمات نظامى با بودجه مخصوص دولت هستند؛ و در نظر است تعداد انان به بيست هزار تن برسد.)
بارى اين مبدء همان سازمان پاسداران و بسيج مستضعفان شد كه ديديم نفرات آن به ميليون و بيشتر رسيد؛ و حقّاً چه خوب از حقوق اراضى و مرزى كشور اسلام دفاع كردند.
مسأله پنجم لزوم تعليمات نظامى اجبارى براى عموم است. زيرا در اسلام دفاع و جهاد اختصاص به جوانان ندارد. تمام افراد مسلمان بايد مجاهد فى سبيل الله باشند از حنظله غسيل الملئكة جوان تازه بالغ تا عمّار ياسر پيرمرد فرتوت نود و چهار ساله.
بنابراين بر عهده حكومت است كه به تناوب همه افراد را به فنون نظامى مدرن آشنا كند. در بعضى به تمام فنون از دقائق آنها، و در باقى مردم از تعليمات بسيط تيراندازى و أمثال آن؛ و پيوسته در هر لحظه از زمانها مردم واقع در ميان پانزده سال تا چهل سال جزء قشون اسلامى محسوب شده و در هر آن حاضر براى جهاد باشند.
جهاد عبارت است از لشكر كشى و گسيل افراد تحت حكومت اسلام را براى مسلمان كردن كفّار و مشركان از كشورهائى كه مسلمان نيستند و از حكومت اسلام نيز تبعيّت نمىنمايند. و اين لشكر نيز براى دفاع از دشمنان پيوسته آماده خواهند بود.
بايد دانست كه اين مسأله غير از مسأله قبل است و مفادش اين است كه در اسلام جميع افراد، جزء سپاه اسلامند.
بارى ما اين بيست ماده را به مرحوم شهيد مطهرى داديم، و آقاى مطهّرى در مورد حجاب زنان و تغيير پوشش بشكل صحيح حتّى درباره خود ايشان گفتند: من اين را چگونه به ايشان بگويم. آيا از قول شما بگويم! گفتم: بگوئيد.
و ايشان هم پس از اين كه رفته بودند قم خدمت آية الله خمينى، راجع به نماز جمعه پيشنهاد كرده بودند آية الله گفته بودند: آخر الآن آقاى حاج شيخ محمّد على اراكى در قم نماز مىخوانند من به ايشان چه بگويم؟ آقاى مطهّرى گفته بودند: ايشان نماز را به شما تقديم مىكنند! آية الله خمينى گفته بودند: من چگونه از خانه بيرون بروم! اين مردم ماشين را تكه تكه مىكنند. چون همان زمانى بود كه علاقه مردم بسيار شديد بود؛ البتّه بحمد الله علاقه مردم در تمام طول اين چند سال شديد بود؛ لذا ايشان از منزل بيرون نمىآمدند، و در جريان تشييع جنازه شان كه ديديد كه چه كردند بطورى كه اصلًا جنازه در خطر بود كه در زير دست و پا بكلّى مفقود بشود و از بين برود. و خلاصه فرموده بودند: من چطور از خانه بيرون بيايم؟ مرحوم مطهّرى گفته بودند: نه اينها مهم نيست. بالاخره انسان راههائى برايش درست مىكند؛ و لو يك جلسه هم شده، شما نماز جمعه را اقامه بكنيد، و بعد هم به ديگرى مىسپاريد. داعى ندارد كه خودتان شركت كنيد؛ ولى شركت شما در نماز جمعه به اين قسم لازم است و در شهرستانها امامى براى منصب جمعه نصب مىفرمائيد.
بالاخره چند ماه گذشت تا ايشان براى نماز جمعه تصميم گرفتند؛ چون مرحوم مطهّرى را بعد از يك هفته به شهادت رسانيدند و اوّلين نماز جمعهاى را كه بدستور ايشان رسماً در تهران تشكيل شد؛ مرحوم آقاى سيّد محمود طالقانى در دانشگاه انجام دادند؛ و ايشان هم يكماه بيشتر عمر نكردند؛ و بعد آية الله منتظرى و بعد هم جناب آقاى خامنهاى كه تا الآن الحمد لله نماز جمعه برقرار است.
بله نماز جمعه خيلى مهمّ است؛ اصلًا حكومت اسلام بى نماز جمعه متصوّر نيست؛ از زمان رسول الله تا بحال هر حاكم كه آمده اوّل نماز جمعه را بدست گرفته، و اصولًا تشكيل نماز جمعه واجب است براى همه مردم، چه در زمان حكومت اسلام، و چه در زمان غير حكومت اسلام، و در زمان غير حكومت اسلام مردم گناهكارند؛ و اگر از آنها بپرسند كه چرا نماز جمعه نمىخوانديد؟ مىگويند: آخر ما نمىتوانستيم؛ بايد حكومت اسلامى باشد؛ مىگويند: بايد تشكيل حكومت مىداديد تا بتوانيد اقامه نماز جمعه كنيد.
پس يكى از فوائد تشكيل حكومت اسلامى نماز جمعه است؛ و بر همه واجب است تشكيل حكومت بدهند تا اينكه بتوانند نماز جمعه بخوانند؛ و مىبينيم كه همين نماز جمعه جلوى تمام آن احزاب را گرفت.
وقتى در طهران يك ميليون دو ميليون سه ميليون در نماز جمعه شركت مىكنند، آن حزبى كه حدّاكثر افرادش ده هزار تاست بيست هزار تاست، خجالت مىكشد بيايد بيرون، ولى اگر اين نماز تشكيل نشود اين يك ميليون نفر يا بيشتر هيچ معلوم نيستند؛ چون در خانههاى خودشان يا در مساجد متفرّقند، يا تلويزيون تماشا مىكنند، يا قصّه گوش مىكنند، و يا به زمين فوتبال مىروند ولى فلان حزب تمام افرادش را كه مثلًا ده هزار نفرند مىآورد و از تماشاچيان و ولگردها هم مقدارى ضميمه مىشوند؛ آنگاه نشان مىدهد و مىگويد: تمام قدرت بدست ماست.
الحمد لله نماز جمعه عملى شد؛ و مرحوم شهيد مطهّرى به من گفتند: من از اين موادّ شما چند فقره بيشتر مجال پيدا نكردم با آية الله بگويم؛ و بقيّه موادّ براى مجالس بعد ماند كه ايشان هم به شهادت رسيد رحمة الله عليه.