کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > آغاز آشنایی علامه طهرانی با علامه طباطبایی

آغاز آشنایی علامه طهرانی با علامه طباطبایی

مربوط به دسته های:
ارتباط با علامه طباطبایی -

منبع: مهرتابان صفحه۱۲تا۱۴

نویسنده: علامه آیت الله حسینی طهرانی

فهرست
  • ↓۱- اولين ملاقات با علامه طباطبايى
  • ↓۲- پانویس

اولين ملاقات با علامه طباطبايى

در سنه يكهزار و سيصد شصت و چهار هجريّه قمريّه، اين حقير براى طلبگى و تحصيل علوم دينيّه ببلده طيّبه قم مشرّف شدم. و در مدرسه مرحوم آية الله حجّت كه بعداً بمدرسه حجّتيّه معروف شد حجره‌اى گرفته، و به درس و بحث و مطالعه ادامه مى‌دادم‌ بناى اين مدرسه كوچك بود و آية الله حجّت چند هزار متر از زمين مجاور را تهيّه و در نظر داشتند مدرسه را توسعه دهند و بناى عظيمى كه به سبك همان مدارس اسلامى ميباشد و حاوى حجرات بسيار و مَدرس و مسجد و كتابخانه و سرداب و آب انبار و سائر ما يحتاج طلّاب باشد به طرز صحيح و بهداشتى و با فضاى بزرگ و روح افزا براى طلّاب بسازند.

هر چه مهندسين از طهران و غير طهران آمدند و نقشه‌هاى متنوّع و مختلفى كشيدند مورد نظر آية الله واقع نشد، تا بالأخره شنيديم سيّدى از تبريز آمده و نقشه‌اى كشيده است كه مورد نظر و تصويب ايشان قرار گرفته است؛ ما بسيار شائق و مترصّد بوديم كه اين سيّد را ببينيم.

و از طرفى نيز بسيار شائق بوديم كه درس فلسفه بخوانيم.

... در همين احوال شنيديم آن سيّدى كه از تبريز آمده و نقشه ساختمان را كشيده است بنام «قاضى» معروف و در رياضيّات و فلسفه زبردست، و نيز درس فلسفه‌اى در حوزه شروع كرده است.

اشتياق ما براى ديدار و ملاقات با او زياد شد و مترصّد بوديم به منزلش برويم و به بهانه‌اى از او ديدار كنيم. تا آنكه يكى از دوستان ما كه در مدرسه رفت و آمد داشت و فعلًا از علماى رشت ميباشد يك روز به حجره آمده و گفتند:

آقاى قاضى[۱]از زيارت مشهد برگشته بيا به ديدنش برويم.

چون به منزل‌ ايشان وارد شديم ديديم كه اين رجل معروف و مشهور همان سيّدى است كه ما همه روزه در كوچه‌ها در بين راه او را ميديديم و ابدا احتمال نميداديم كه او از اهل علم باشد، فضلًا از تبحّر در علوم. با عمامه بسيار كوچك از كرباس آبى رنگ و تكمه‌هاى باز قبا و بدون جوراب، با لباس كمتر از معمول در كوچه‌هاى قم تردّد داشت؛ خانه نيز بسيار محقّر و ساده.

ما معانقه كرديم و نشستيم، و گفتگو و سخن از اطراف و جوانب پيش آمد، ديديم: نه؛ واقعا اين مرد جهانى است از علم و درايت و ادراك و فهم و براى ما خوب مشهود شد كه‌:

هر آن كو ز دانش برد توشه‌اىجهانى است بنشسته در گوشه‌اى‌

در همان مجلس شيفتگى و ارادت به ايشان يكباره اوج گرفت و تقاضا نموديم يك درس خصوصى فلسفه براى ما بيان كنند كه آزادنه بتوانيم در بين درس به بحث و گفتگو پرداخته، و إشكالى در مطلب باقى نماند. ايشان با كمال بزرگوارى پذيرفتند. و چون از حضور ايشان بيرون آمديم و به سائر دوستانى كه بنا بود با آنها فلسفه بخوانيم رسيديم، گفتند: آقاى قاضى چطور بود؟ گفتم: در پاسخ شما بايد همان رباعى را بخوانم كه أبو العلاء مَعَرّى نابينا درباره سيّد مرتضى گفت. در آنوقتى كه از ملاقات سيّد به وطن بازگشته و از او درباره سيّد پرسيده بودند كه او را چگونه يافتى‌ ؟

يا سآئلى عنه لمّا جئتُ أسألُهألا هو الرّجلُ العارى مِنَ العارِ
لو جِئتَه لرأيتَ النّاسَ فى رجلٍو الدّهرَ فى ساعةٍ و الأرضَ فى دارِ[۲]

«اى پرسش كننده از احوالات و كيفيّات سيّد مرتضى آگاه باش كه من چون به خدمتش رسيدم كه از او سؤالهائى بنمايم او را دريافتم مردى كه از انواع عار و ننگ و قذارت مبرّى و پاكيزه بود. اگر تو به نزد او بروى هر آينه خواهى ديد كه تمام افراد بشر در يك مرد گرد آمده و تمام روزگار در يك ساعت و تمام بساط زمين در يك خانه جمع شده است.»

پانویس

۱. حضرت علّامه طباطبائى در ابتداى ورودشان به قم به «قاضى» معروف بودند چون از سلسله سادات قاضى مشهور در آذربايجان هستند، ليكن از نقطه نظر آنكه ايشان از سادات طباطبائى هستند خود ايشان ترجيح دادند كه به «طباطبائى» معروف شوند.

۲. «الكُنى و الالقاب» طبع صيدا، ج ۳، ص ۱۶۱؛