منبع: آیت نور ۶۲۳ تا ۶۲۷
سنّ شريف حضرت آقا به هفتاد و يك سال رسيده است. بواسطه عوارض كسالت قلبى، أطبّا ايشان را از كار زياد و شركت در مجالس عمومى منع نمودهاند، و به همين علّت تمام ملاقاتها و كارهاى ديگرشان را به حدّاقل ضرورت رساندهاند تا بتوانند هر چه بيشتر كار تأليفشان- كه اينك به مجلّد سوّم «الله شناسی» رسيده است- را با تلاشى بىوقفه به پيش ببرند.
ماه محرّم سال يكهزار و چهارصد و شانزده هجرى قمرى فرا مىرسد. عطر و بوى حسينى و شور و شوق عاشورائى همه جا را پر كرده است. گرچه ارواح اولياء خدا همواره بمصداقِ. .. فَأُولَآءِكَ مَعَ الَّذِينَ ... با معصومين معيّت دارد و بمصداق يَحْزَنُونَ بحُزْنِنَا در مصائب أئمّه سوگوارند و لو بظاهر بروزى هم نداشته باشند، ولى حال آقا در اين أواخر به گونهاى است كه به مقتضاى مقام جمع الجمعى، ظهور و بروز و حالت رقّت و بكائشان در عزادارى آل الله بيشتر است. به هنگام برقرارى مجلس و ذكر مصيبت توسّط منبرى يا مرثيه خوان، در ايوانِ خانه، كنار محلّ كفشهاى عزاداران مىنشينند و به پهناى صورت در مصائب اجداد مظلومشان اشك مىريزند و با حرارت به سينه مىزنند.
روزها به سرعت ميگذرد و ماه شدّت غم و حزن آل رسول مىرسد: ماه صفر كه در امتداد محرّم است و در پايانش عظيمترين و دردناكترين مصيبت اتّفاق مىافتد: فقدان رسول مكرّم اسلام حضرت ختمى مرتبت محمّد بن عبد الله صلواتُ الله و سلامُه عليه و على آله الطّاهرين.
حسينيّه منزل حضرت آقا همچون سالهاى قبل كه در مدّت دو ماه محرّم و صفر سياهپوش و كتيبه خورده است- همانند روزهاى شهادت أئمّه عليهم السّلام- حال و هواى ديگرى دارد و هالهاى از غم و اندوه همه جا را در بر گرفته است.
عصر روز جمعه هشتم ماه صفر، مجلسى با حضور حضرت آقا در حسينيّه منزلشان برگزار ميباشد؛ پس از قدرى سكوت و آرامش، آقا به صِهر أرشدشان حجّة الإسلام و المسلمين آقاى حاج سيّد جعفر علم الهدى فرمودند مقدارى قرآن تلاوت و سپس آنرا بيان كنند.
ايشان «آية الكرسىّ» را تلاوت كردند و سپس شروع به شرح و بيان آن نمودند.
گوشها به تفسير قرآن بود و نگاهها متوجّه جمال نورانى آقا. التهاب عجيبى بود. حال ظاهرى آقا ناآرام مىنمود و به شدّت براى حفظ آرامش ظاهرى خويش تلاش داشتند.
بيست دقيقهاى گذشت؛ تفسير به كلمه «قيّوم» رسيده بود؛ ناگهان انقلاب حال آقا تشديد شد و تعادل خود را از دست دادند؛ با اينكه چهار زانو نشسته سر به پائين افكنده بودند، ناگهان به زمين نزديك شدند و نزديك بود
فروغلطند، كه خود را نگه داشته و سريعا دست مبارك را به جيب بردند تا قرص قلب زير زبانى را كه همراه داشتند در آورند، شيشه دارو از دستشان افتاد. كسى جرأت حركت نداشت. يكى از اطبّاء كه در مجلس بود از جا پريد و قرص را در آورده در دهان آقا گذارد.
فضاى حسينيّه دگرگون شد؛ اشكها جارى و زمزمهها بلند، و فرياد گريه سكوت را مىشكست. بدن آقا روى تختى چوبين از در خانه خارج شد. به هنگام خروج آقا با تبسّمى فرمودند: بلند بگو لا إله الّا الله! كوچه به خاطر لولهگذارى كنده و خاكها انباشته بود، به سرعت اين مسير پر تلاطم طى شد و آقا روانه بيمارستان شدند.
دقائقى بعد در صحن بيمارستان بوديم و نگران و دعاگو و اشك ريزان. خبر به سرعت به دوستان ديگر رسيد و گروه گروه راهى بيمارستان شدند.
همان شب گوسفندى قربانى و جلسات دعا و گريه و توسّل به علىّ بن موسى الرّضا عليه آلاف التّحيّة و الثّنآء بر پا شد. آقازادگانشان سريعا خود را به مشهد رساندند. موجى از تأثّر و نگرانى تمامى جمع دوستان و علاقمندانشان را كه در سراسر كشور گستردهاند در بر گرفت.
روز بعد اندكى حالشان سبك شد كه نوعى اميد را در جمع ياران به دنبال داشت. ولى ديگر اين طائر قدسى پر گشوده بود و آسمانيان لحظه شمارى ديدار روح مطهّرش را داشتند و تلاشهاى بى وقفه پزشكان ثمرى نداشت.
باور نكردنى بود. همه چيز را در تخيّل خود رقم مىزديم جز فراق استاد و معلّم توحيد و ولايت را. چه دردناك بود پخش اين خبر: «آقا از دستمان رفت»!
گرچه در آخرين لحظه كه براى بردن آقازاده ارشدشان به بيمارستان و ديدار از حضرت آقا إقدام شد فرمودند: به قرآن تفأّل زدم اين آيه آمد: لَهُ دَعْوَةُ الْحَقّ؛ آقا ديگر دعوت حق را لبّيك گفتهاند.
بدن مطهّرشان بعد از غروب به منزل آورده شد و در ميان حياط منزل بيرونىشان، بر مغتسلى كه تهيّه شده بود قرار گرفت. همه جا حضور
ارادتمندان داغدار بود و ذكر مصيبت سالار شهيدان أبا عبد الله الحسين عليه السّلام و اشك و شور حسينى لحظهاى قطع نمىشد. آنگاه كه پارچه از روى آن چهره منوّر كنار رفت، ضجّه و ناله فضا را پر كرد، و پيكر نورانى پير عشق غسل داده شد.
عجب لحظات جانكاهى و عجب حال و هوائى! برخى از بزرگان علما براى توديع با پيكر مطهّرشان در همين ساعات به منزل آمدند؛ از آن جمله حضرت آية الله العظمى بهجت بودند كه در مشهد بسر مىبردند.
آن شب پس از مراسم تكفين، محارم نيز ساعتى با آن نازنين بدن خلوت كرده و توديع نمودند.
تا صبح تلاوت قرآن بود و ذكر مصائب حضرت امام حسين عليه السّلام، و صبحگاهان بدنشان به مسجد شهداى مشهد- مسجد بنّاهاى سابق- منتقل شد. و در آنجا نيز با حضور عالمان وارسته و طلّاب و فضلاى حوزه علميّه مشهد و دوستان و ياران، با تلاوت قرآن و ذكر توسّل مقدّمات تشييع فراهم شد.
پس از آن پيكر مطهّرشان با شكوهى فراوان به سمت حرم مطهّر تشييع گرديد.
تابوتشان در حرم مطهّر و بالاى سر حضرت بر زمين نهاده شد و پس از زيارت أمين الله و ذكر توسّل، به صحن آزادى باز گردانده شد و نماز ميّت بر بدنشان توسّط آية الله العظمى بهجت اقامه گرديد.
سپس با هزار درد و اندوه، در قسمت جنوب شرقى صحن عتيق رضوى- صحن انقلاب- در آستانه كفشدارى شماره چهار به خاك سپرده شدند.