نویسنده: آیتالله سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: نور مجرد، صفحه۷۲۷تا۷۲۸
ذلّ و خاكسارى در برابر حضرت پروردگار در سيره و سيماى حضرت علاّمه والد قدّسسرّهالشّريف كاملاً مشهود بود. ايشان ملازمت با فقر و عبوديّت را كيمياى دولت وصال مىدانستند و مهر و شفقت خود را هيچگاه از مردم و رفقاى طريق دريغ نكردند و در پرهيز از هوى و تكبّر و عملى كه بخواهد ايشان را از ديگران متمايز كند، در سلسله أهل علم و طريقت كمنظير بودند.
مرحوم حضرت آيتاللـه حاج سيّدعلى لواسانى تغمّدهاللـهبرحمته، شخصيّتى بودند بسيار عالمشناس، دقيقالنّظر و باتجربه، هميشه مىفرمودند: از ميان علمايى كه ديدهام دونفر بىهوا بودند: يكى حضرت آيتاللـه حاج شيخمرتضى حائرى و ديگر والد معظّم شما، و والد شما بى هواتر از آقاى حائرى هستند!
حضرت علاّمه والد حتّى امور عادى را كه در بين بزرگان و اهل علم مرسوم بود و رجحان شرعى و إلهى نداشت ترك كرده و مطلقا إجازه نمىدادند
كسى كارى كند كه در آن شائبهاى از أنانيّت براى ايشان باشد. روزى در أيّام كودكى در خدمت ايشان به مجلس ختمى در يكى از مساجد معروف طهران وارد شديم و طبق عادت معهود كه هنگام ورود بزرگان، صلوات مىدهند، يكى از گردانندگان مجلس كه در صحن مجلس بود از ما سبقت گرفت تا وارد مجلس شود و در همين حال صداى خود را بلند كرد و گفت: براى حضرت آيتاللـه، كه ناگهان والد معظّم مچ دست اين آقا را محكم گرفتند و با جدّيت فرمودند: براى من از اين كارها نكنيد.
و نيز روزى در محضرشان به مجلس ختم يكى از علماى عامل از بزرگان طهران در مسجد ارگ رفتيم. هنگام ورود، مسجد مملوّ از جمعيّت بود و علماء و بزرگان دور تا دور مسجد نشسته بودند. ايشان چون ديدند كه دور مجلس جاى خالى نيست، بر خلاف متعارف اهل علم رفتند و در وسط مجلس نشستند. در آن هنگام شنيدم كه شخصى به كنارى خود مىگفت: «اين عالم بىهواست، آمده در ميان مردم عادى نشسته است.» و از اين گونه برخوردها در سيره عملى ايشان بسيار ديده مىشد. رضواناللـهورحمتهوبركاتهعليه.