نویسنده: حضرت علامه آیت الله حسینی طهرانی
منبع: آیت نور صفحه ۴۷۲ تا ۴۸۴
يكى از علومى كه در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد يافت و تكامل پيدا كرد علم عرفان است، گرچه حقيقت عرفان مخّ تمامى تعاليم اسلام است. علم عرفان داراى دو بخش نظرى و عملى است.
عرفان نظرى به تفسير هستى مىپردازد و درباره خدا و جهان و انسان بحث مىنمايد. عرفان در اين بخش مانند فلسفه استدلالى است با اين فرق كه فلسفه در استدلالات خود تنها به مبادى و اصول عقلى تكيه ميكند و عرفان مبادى و اصول كشفى را مايه استدلال قرار ميدهد و آنگاه آنها را با زبان عقل توضيح ميدهد.
تفسير عرفان از هستى با تفسير فلسفه از هستى تفاوتهاى عميقى دارد.
از نظر فيلسوف إلهى، هم خدا اصالت دارد و هم غير خدا، الّا اينكه خدا واجب الوجود و قائم بالذّات است و غير خدا ممكن الوجود و قائم بالغير؛ ولى از نظر عارف غير خدا به عنوان اشيائى كه در برابر خدا قرار گرفته باشند- هر چند معلول او باشند- وجود ندارند، بلكه خداوند عالم وجود را در بر گرفته است.
فيلسوف ميخواهد جهان را بطور عقلى و ذهنى فهم كند، ولى عارف ميخواهد به كُنه و حقيقت هستى كه خداوند است برسد و وجدان كند. از نظر عارف، معرفت به اين نيست كه انسان صرفا در ذهن خود تصويرى از هستى داشته باشد، بلكه به اينست كه معرفت او شهودى و وجدانى باشد.
امّا عرفان عملى متصدّى بيان رابطه انسان با خدا و راه رسيدن به اوست كه اين بخش عرفان، سير و سلوك ناميده مىشود. در اين بخش توضيح داده مىشود كه «سالك» براى آنكه به قلّه منيع انسانيّت يعنى «توحيد» برسد بايد از كجا آغاز كند و چه منازلى را و به چه ترتيب طى نمايد و چه احوالى بر او ظاهر مىشود.
و البتّه طىّ همه اين منازل بايد با ارشاد و هدايت، و إشراف و مراقبت يك انسان كامل كه قبلًا اين راه را طى كرده و از راه و رسم منزلها آگاه است صورت گيرد. و اگر همّت انسان كاملى بدرقه راه نباشد خطر گمراهى در كمين است. عرفا از انسان كاملى كه سالك در سير إلى الله ضرورةً بايد مرافقت و همراهىِ او را بنمايد گاهى به «طائر قدس» و گاهى به «خضر» تعبير مىكنند
همّتم بدرقه راه كن اى طائر قدس | كه دراز است ره مقصد و من نو سفرم | |
ترك اين مرحله بىهمرهى خضر مكن | ظلمات است بترس از خطر گمراهى |
البتّه توحيدى كه از نظر عارف قلّه منيع انسانيّت بشمار مىرود و آخرين مقصد سير و سلوك عارف است با توحيد مردم عامى و حتّى توحيد فيلسوف، از زمين تا آسمان متفاوت است؛ كه رسيدن به آن كار عقل و انديشه نيست، كار دل و مجاهده و سير و سلوك و تصفيه و تهذيب نفس است. عرفان عملى بيان كننده «چه بايد كرد» است همچون علم اخلاق؛ با اين تفاوت كه:
اوّلًا: عرفان درباره روابط انسان با خدا و جهان و خودش بحث ميكند و عمده نظرش درباره روابط انسان با خدا است، ولى روشهاى اخلاقى ضرورتى نمىبينند كه در اين باره بحث نمايند، كه نهايةً انسان كامل هم نمىسازند.
ثانيا: سير و سلوك عرفانى همانطور كه از مفهوم اين كلمه هم پيداست پويا و متحرّك ميباشد؛ بر خلاف اخلاق كه ساكن است. يعنى در اخلاق از اينكه بايد از كجا شروع كرد و كجا رفت و به كجا رسيد خبرى نيست، ولى در عرفان عملى سخن از نقطه آغاز و خطّ سير حركت و رسيدن به مقصد مطرح است. در عرفان، صراطى وجود دارد كه بايد پيموده شود ولى در علم اخلاق نه.
ثالثا: عناصر روحى اخلاقى محدود است به معانى و مفاهيمى كه غالب افراد آنها را مىشناسند، ولى عناصر روحى عرفانى بسى وسيعتر و گستردهتر است. در سير و سلوك عرفانى از يك سلسله احوال و واردات قلبى سخن ميرود كه منحصرا به يك «سالك راه» در خلال مجاهدات و طىّ طريق دست ميدهد و مردم ديگر هر چند اخلاقى هم باشند از اين واردات بىبهرهاند.
نوشتار اصلی: آثار عرفانى مستقل علامه طهرانی
نوشتار اصلی: آثار عرفانى ضمنى علامه طهرانی