منبع: آیت نورصفحه ۵۵۴و۵۵۵
نظير آنچه راجع به مادر بزرگوارشان نقل شد در رابطه با زندگى خانوادگى و عيالشان نيز مطرح است كه قابل توجّه و درس گيرى است. در كتاب «روح مجرّد» در شرح سفر دوّمشان به عتبات عاليات در ايّام محرّم سال ۱۳۸۳ هجرى قمرى مىنويسند:
«سال بعد در همين ايّام (ذى الحجّة و محرّم) ميل شديد و اراده آمد تا به سوى آن اراضى مقدّسه تشرّف حاصل آيد، و گذرنامه براى اخذ ويزا حاضر و بليط اتوبوس هم از ميهن تور تهيّه شد و بنا بود كه پس فردا حركت نمائيم. چون براى خداحافظى به ديدن ارحام مىرفتم يكى از همشيرهها كه اينك (سال ۱۴۱۲ هجرى قمرى) نُه سال است به رحمت ايزدى پيوسته است گفت:شما كه اينك به زيارت مىروى، وضع منزل بدون سرپرستى مستقيم خود شما طورى است كه به هم مىريزد و شايد به بعضى از اهل شما تعدّى واجحاف گردد!
عرض كردم: من براى زيارت مىروم، و راضى نيستم در اين امرِ تقرّبى به كسى ظلم وارد شود؛ الآن از رفتن صرف نظر كردم. همان روز رفتم و بليط را پس دادم. [۱]»
در اينجا نيز بجهت اجتناب از اجحاف نسبت به برخى از اهل منزل بدون درنگ تصميم به ترك سفر گرفته و تصميم خود را همان روز عملى مىسازند كه خود نشان از عزم قاطع و مسارعتشان در كار خير است.