کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیر و سلوک > استاد سلوکی > روایاتی درباره ضرورت رجوع به استاد سلوکی

روایاتی درباره ضرورت رجوع به استاد سلوکی

نویسنده: حضرت علامه آیت‌الله حسینی طهرانی

منبع: رساله سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم‌، پاورقی ص۱۲۳

فهرست
  • ↓۱- لزوم تبعيت سالك از استاد الهى

لزوم تبعيت سالك از استاد الهى

لزوم رجوع جاهل به عالم در تمام موارد نيازمنديها در سه مرحله از احكام «فطرى، عقلى و شرعى» ثابت و مقرّر است.

عقلاى عالم بر آن اتفاق دارند و آيه مباركه قرآن كريم: «فَأسْئَلُوا أهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنتُم لَا تَعْلمونَ» بر آن دلالت دارد و صريح‌تر از اين در مورد تربيت و هدايت در صراط مستقيم قول حضرت ابراهيم عليه السّلام به آزر است: «يا أَبَتِ قَدْ جَاءَنى مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِى أهْدِكَ صِراطًا سَوِيًّا» چون صريحاً مى‌فرمايد:

اى پدر چون علمى براى من حاصل شده است كه به تو نرسيده است پس بايد از من پيروى كنى تا تو را بر راه هموار رهبرى كنم.

اهل الذّكر و استادان در فنون الهيه و معارف حقّه ربّانيّه و طرق سلوك و منجيّات و مهلكات نفوس غير از علماء به احكام ظاهريّه شرعيّه هستند. در سلوك راه خدا و كشف حجب بايد به استاد متخصّص اين فن كه او را «عالم بالله» گويند مراجعه نمود.

در اين مسأله روايات وارده از حصر بيرون است و علماء علم اخلاق و عرفان الهى مطالبى ارزنده و بسى نفيس عرضه داشته‌اند.

أمير المؤمنين عليه السّلام در وصيّت به كميل از اين اوستاد به «عالم ربّانى» تعبير نموده و تعلّم على سبيلِ نجات را منحصراً به تبعيّت از او دانسته و از آنان به حجج الهيّه تعبير فرموده‌اند ... آنجا كه مى‌فرمايد:

«اللُهَّم بَلى لا تَخْلُوا الارضُ مِن قائمٍ لِلّهِ بُحُجَّةٍ؛ اما ظاهراً مَشهوراً أو خائفاً مغموراً لئلّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَيِّناتُهُ وَ كَمْ ذا و أينَ اولئكَ؟ اولئكَ وَ اللهِ الاقَلونَ عَدَداً وَ الاعْظَمونَ قَدْراً يَحْفَظُ اللهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيّناتِهِ حَتَّى يُودِعُوها نُظَراءَهُمْ وَ يَزْرَعُوها فِى قُلوبِ أشْباهِهِمْ.

هَجَمَ بِهِمُ العِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ البَصِيرَةِ وَ باشَرُوا رُوحَ اليَقِينِ وَ اسْتَلانوا مَا اسْتَوْعَرَهُ المُتْرَفُونَ وَ أنِسُوا بِما اسْتَوحَشَ مِنْهُ الجَاهِلونَ وَ صَحِبُوا الدُّنيا بِأبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الاعلى.

اولئِكَ خُلَفاءُ اللهِ فى ارضِهِ وَ الدُّعاةُّ إلى دِينهِ آه! آه! شَوقاً إلى رؤيَتِهِمْ، انْصَرِفِ إذا شِئتَ»

مراد از حجّت مشهور يا خائف مغمور مطلق اولياء خدا و حجج الهيّه هستند كه زمام تعليم و تربيت امّت را عهده دار مى‌گردند و آنها را به سوى حضرت احديّت جلّ و عزَّ هدايت مى‌كنند و مراد از اين حديث خصوص ائمّه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين نيستند.

به دليل آنكه:

اولًا آنحضرت پس از آنكه تمام افراد بشر را منحصر در سه صنف: عالِم ربّانى و متعلِّم على سبيل نجاة و هَمج رعاع مى‌نمايد سخن از حُجج الهيّه به ميان مى‌آورد. و معلوم است كه عالم ربّانى در لغت اختصاص به أئمّه ندارد، گرچه آنها افضل و اعلا و اشراف افراد آن هستند. بناءً عليهذا حجج الهيّه در اين كلام، در تحت مصداق همان عالم ربّانى هستند، و هيچ قرينه‌اى براى انصراف آن به خصوص ائمّه طاهرين وجود ندارد و بر اساس اطلاق كلام بايد گفت هر كس داراى اين صفات و حالات باشد مى‌تواند مقام تربيت سالكان راه خدا را به دست گيرد و از اسرار الهيّه به تشنگان وادى معرفت و سوختگان و دلباختگان عالم لقاء و فناء ذات احديّت بياموزد همانطور كه در طريقه آية الله الكبرىآخوند ملّا حسنيقلى همدانى رحمة الله عليه و شاگردان عارف و مبرّز وى كه هر يك چون ستاره درخشانى در آسمان توحيد و معرفت تجلّى نمودند مشهود است.

و ثانياً حضرت در اين جملات مى‌فرمايد كه خداوند به وسيله آنها حجت‌ها و آيات روشن خود را حفظ مى‌كند تا آنكه اسرار الهيّه را در نظائر خودشان به وديعت بنهند و در دلهاى اشباه خود تخم معرفت را بكارند. معلوم است كه براى شخص امام عليه السّلام شبيه و نظيرى نيست چون مقام او كه امامت است از همه افراد عالى‌تر و راقى‌تر است.

پس مراد از حجّت مشهور يا خائف مغمور همان اولياى خدا هستند كه به مقام مخلَصين رسيده و براى آنها اشباه و نظائرى متصور است.

و از جمله ادلّه لزوم متابعت سالك از راهنماى بصير و خبير در صراط معرفت گفتار حضرت سجّاد عليه السّلام است كه در «كشف الغمّة» مسطور است:

«هَلَكَ مَن لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرشِدُه.»

و نيز عبارت حضرت سيّدالشهداء ابا عبد الله الحسين عليه السّلام ضمن خطبه‌اى كه در مِنى ايراد نمودند، و بعضى آنرا از أمير المؤمنين عليه السّلام دانسته‌اند چنانكه در «تحف العقول» آمده است:

«وَ أنتُم أعظَمُ النّاسِ مُصِيبَةً لِمَا غُلِبْتُم عَلَيهِ مِن مَنازِلِ العُلَماء لَوْ كُنتُم تَشْعُرُون (تَعنُونَ- خ ل) ذَلِكَ بِأنَّ مَجارِىَ الامورِ وَ الاحْكَامِ عَلَى أيدِى العُلَماءِ بِاللهِ الامَناءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ.»

و معلوم است كه مجارى امور باطنيّه و اسرار ربّانيّه منحصر در عالم ربّانى است كه بر آبشخور شريعت وارد و از مصدر احكام مطلع و بر دقائق و اسرار نفوس آگاه و عالم است. و نيز آنچه را كه در «بحار الانوار» ج ۱ ص ۹۳ از كتاب «بصائر» به دو سند با مختصر اختلافى در لفظ مرفوعاً از حضرت صادق عليه السّلام آورده است كه:

«أبى اللهُ أن يُجْرِىَ الاشياءَ إلّا بالاسبابِ، فَجَعَلَ لِكُلِّ شَى‌ء سَبَبَاً، وَ جَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً، وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرحٍ عِلْماً، وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ باباً ناطِقاً، عَرَفَهُ مَن عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَن جَهِلَهُ، ذَلِكَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى الله عليه و آله وَسلَم وَ نَحْنُ»، نيز شاهد و دليل بر مدّعى است زيرا تعليل بر رجوع به هر مقصودى از سبب مختص به وصول به آن مقصود نموده‌اند و معلوم است كه در امراض روحانى بايد به متخصصّ و طبيب روحانى مراجعه نمود.

و از همه اينها صريح‌تر كلام أمير المؤمنين عليه السّلام در «نهج البلاغة» خطبه ۲۲۰ است كه در آثار و صفات اين علماى ربّانى كه زمان امور تربيت را به دست دارند مطالبى عجيب بيان مى‌فرمايد:

«وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلاؤه فِى الْبُرْهَةِ بَعْدِ الْبُرْهَةِ وَ فى ازْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُم فى فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فى ذاتِ عُقُولِهِمْ فَسْتَصْبَحوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِى الأبصارِ وَ الاسْماعِ و الافئدَةِ.

يُذَكّرُونَ بأيّام اللهِ وَ يُخَوّفُونَ مَقامَهُ بِمَنْزِلَةِ الادِلَّةِ فِى الفَلَواتِ، مَنْ أَخَذَ القَصْدَ حَمِدُوا إلَيهِ طَرِيقَةُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنِّجَاةِ، وَ مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمالًا ذمَّوا إليَهِ الطَرِيقَ وَ حَذّروهُ مِنَ الهَلَكَةِ.

وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصابِيحَ تِلْكَ الظُّلماتِ وَ ادِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ. وَ إنَّ لِلذَّكَرِ لاهْلًا أخَذُوهُ مِنَ الدُّنيا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجارَة وَ لَا بَيْعٌ عَنْهُ يَقْطَعُونَ بِهِ ايّامَ الحَياةِ وَ يَهْتِفونَ بالزَّواجِرِ عَنْ مَحارِمِ اللهِ فِى أسْماعِ الغافِلِينَ وَ يأْمُرونَ بِالقِسْطِ وَ يأتَمِرونَ بِهِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ المُنْكَرِ وَ يَتَناهَوْنَ عَنْهُ فَكَأنَّمَا قَطَعُوا الدُّنيا إلى الاخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا فَشاهَدوا ما وَرَاءَ ذَلِكَ فَكَأنَّمَا اطَّلَعُوا عُيُوبَ أهْلِ البَرْزَخِ فِى طولِ الإقامَةِ فِيهِ وَ حَقّقَتِ القِيامَةِ عَلَيْهِم عِداتِها فَكَشَفوا غِطاءَ ذَلِكَ لاهلِ الدُّنيا حَتَّى كَأنَّهُم يَرْنَ مَا لَا يَرى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ ...»

تا آنكه مى‌فرمايد:

«يَعْجُّونَ إلى رَبِّهِم فِى مَقاوِمِ نَدَمَ وَ اعْتِرافٍ لَرَأيتَ اعلامُ هُدَىً وَ مَصابِيحَ دُجىً قَدْ حَقَّتْ بِهِمُ المَلائِكَةُ وَ تَنَزَّلَت عَلَيْهِم السَّكينَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أبوابُ السَّماءِ وَ أعِدَّت لَهُمْ مَقاعِدُ الكَراماتِ فِى مَقامٍ اطَّلَعَ اللهُ عَلَيْهِم فِيهِ فَرَضِىَ سَعْيُهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُم» إلى آخر الخطبة.

مسلّماً چنين افرادى مى‌توانند رشته تربيت سالك راه خدا را به دست گيرند چون طبق اين كلام، اينان افرادى هستند كه در گوش‌هاى غافلان به طرق مختلفه براى انزجار آنان از ارتكاب مُحرَّمات الهيّه ندا در دهند و به عدل و داد امر نمايند در حاليكه خود در اوّل وهله بدان عمل نموده‌اند، و از منكر باز دارند در حاليكه خود در اوّل وهله از آن گريخته‌اند.

گوئى از احوال پنهانيها و غيب‌هاى اهل برزخ در طول اقامت آن اطلاع دارند و قيامت آنها بر پا شده و خصوصيّات و مُعِدّاتش بر آنها مكشوف شده است، پس پرده اين مطالب حقّه را براى مردم دنيا بردارند. گوئى كه آنها مى‌بينند چيزهائى را كه مردم نمى‌بينند، و مى‌شنوند چيزهائى را كه مردم نمى‌شنوند.

فرشتگان سماوى از هر طرف به آنها احاطه نموده و مقام سكينه الهى بر آنها فرود آمده و درهاى آسمان بر آنها گشوده شده است و براى آنها محافل و مجالس كرامات در مقامى كه جز خداى تعالى احدى بر آن اطلاع ندارد مهيّا شده است. خداوند سعى آنها را مشكور و مقام آنان را محمود قرار داده است‌.

طىّ اين مرحله بى همرهى خضر مكنظلماتست بترس از خطر گمراهى‌