نویسنده: علامه طهرانی
منبع: وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام، صفحه ۱۹
بالاخره ما مجالسى داشتيم و در مطالب مورد نظر كار مىكرديم. البتّه در تقيّه كامل از دولت به تمام معنى- چون اگر دولت از ارتباط ما مطّلع مىشد كه هيچ تمام زحماتمان نقش بر آب بود. حتّى ما در أحمديّه دولاب كه منزل داشتيم، گرچه تلفن نداشتيم، ولى بخاطر همان رفت و آمدها اين سازمان امنيّت بى انصاف يك منزل در مقابل منزل ما ساخت و يكنفر را در آنجا نشاند براى كنترل كارهاى ما، و اين غير از آن مفتّشينى بود كه در مسجد مىآمدند، به چه صورتها و به چه شكلها كه خدا مىداند بصورت گدا و مستحقّ، بصورت فكلى و دكتر، بصورت تاجر و مقدّس مآب، بصورت طلبه و محصّل.
در اين دانشسراى عالى كه بالاتر از مسجد ما بود، چندين نفر از اين محصّلين دانشكده، اينها مأمور سازمان امنيّت بودند كه در آن وقت ته ريش داشتند، تسبيح داشتند، به قرآن وارد بودند، مىآمدند مسأله مىپرسيدند، بعضى اوقات اشكها مىريختند گريه مىكردند، توجّه فرموديد!
بعضى از آنها را من نمىشناختم، واقعاً من نمىشناختم، بعد شناختم. گفتم: خدايا پناه بر تو. اين آقا محاسن كه دارد، دانشجو هم هست، مرتّب هم هست، اهل قرآن هم هست، اهل تفسير هم هست، وقتى هم مىآيد پيش انسان سه چهار تا استخاره مىكند، استخارههاى با توجّه، بعد آنوقت بعضى صحبتها مىكند از اين طرف و آنطرف، چگونه انسان آنها را بشناسد؟
من در خطبه نماز عيد فطر بود، كه وقتى خطبه مىخواندم، يكبار اشاره به حكومت اسلامى كردم، و آيه مباركه: وَ أُخرى تُحِبُّونَها، نَصْرٌ مِنَ اللَهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ، را تفسير نمودم كه يكى از دانشجوها حاضر بود و سپس او را شناختم. پس از اتمام خطبه آمد و نزد من نشست و گفت: بنا بر اين مُفاد كلمات شما لازم است حكومت اسلام تشكيل شود. اينك بايد از كجا شروع كنيم؟ من بخصوص با تمام قوا حاضرم در خدمت شما باشم؛ چند نفر از رفقاى ما نيز، براى جانفشانى حاضرند. شما برنامه عمل خود را نشان دهيد! جلسات خود را معرّفى كنيد تا اين جوانان با جان و دل ملحق شوند.
اين جوان بعداً معلوم شد كه از مأمورين رسمى سازمان امنيت است و خداوند تفضّل نمود كه در پاسخ او گفتم: اين خطبه من مطالب كلّى بود؛ و گرنه ما سازمان و برنامهاى نداريم.