سالكينى مىباشند كه توفيق تشرّف به محضر يكى از أولياء كامل را يافتهاند و از آنجا كه حقيقت ولايت تعدّدبردار نيست و نفس همه أولياء خدا كه به مرتبه فعليّت تامّه رسيدهاند، همان صراط مستقيم است، اتّصال به ايشان عين اتّصال به امام عليهالسّلام است و اين سالكين در واقع جان خود را به كانون حيات امام عليهالسّلام پيوند زدهاند
نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: کتاب نور مجرد ص ۵۱۷
بارى، عصر غيبت دوران حرمان شيعه از وجود مبارك امام زمان عجّلاللـهتعالىفرجهالشّريف است. در اين عصر شيعه هم از هدايتها و ارشادات امام معصوم محروم است؛ چرا كه: لا يَكونُ فيها إمامُ هُدًى و لا عَلَمٌ يُرَى.[۱] «در آن زمان نه امام هدايتى وجود دارد و نه نشانه و راهنمائى كه ديده شود.» و هم از فيوضات باطنى نفس مقدّس آن حضرت كمبهره مىگردند و بهره آنها از آفتاب وجود حضرت مانند كسى است كه از پشت ابر از نور و گرماى خورشيد بهره مىبرد؛ چنانكه از رسول خدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم درباره كيفيّت انتفاع شيعيان از وجود آن حضرت در عصر غيبت روايت شده است: و الَّذى بَعَثَنى بالنُّبُوَّةِ إنَّهُم لَيَنتَفِعونَ بِهِ وَ يَسْتَضآيئُونَ بِنورِ وَلايَتِهِ فى غَيبَتِهِ كانتِفاعِ النّاسِ بِالشَّمْسِ و إن جَلَّلَها السَّحابُ.[۲] «قسم به آن كس كه مرا به نبوّت برانگيخت، شيعيان در عصر غيبت از آن حضرت بهره برده و از نور ولايت آن حضرت پرتو مىگيرند، چنانكه مردم از خورشيد استفاده مىكنند گرچه در پس پرده ابر باشد.»
علاوه بر اين تا قبل از استقرار حكومت حقّه آن حضرت همه مردم از بركات ظاهرى حكومت آن حضرت نيز محروم مىباشند و عدالت و آرامش و اجراى حدود الهى و اتّحاد و يكرنگى در جامعه تحقّق نخواهد يافت.
روايات مستفيضى از أئمّه عليهمالسّلام وارد شده است كه خطاب به أصحابى كه شرف إدراك محضر أئمّه عليهمالسّلام را يافته بودند و در عينحال انتظار استقرار حكومت حقّه أئمّه را داشتهاند، فرمودهاند: اعرِفْ إمامَكَ فَإنَّكَ إذا عَرَفتَهُ لَم يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذا الأَمرُ أو تَأَخَّرَ. «امام خود را بشناس، كه اگر او را شناختى جلو يا عقب افتادن قيام ما ضررى به تو نمىرساند.» و فرمودهاند: مَن ماتَ مِنكُم عَلى هَذَا الأمرِ مُنْتَظِرًا لَهُ كان كَمَن كانَ فى فُسطاطِ القآئِمِ. «هر كس ولايت ما را پذيرفته باشد و حقيقةً منتظر امر فرج بوده و بر اين اساس رفتار نمايد و اجل او فرا رسد، مانند كسىاستكه در خيمه حضرت قائم صلواتاللـهوسلامهعليه باشد.» (بحارالأنوار، باب فضل انتظار الفرج، ص ۱۲۲ تا ص ۱۵۰، ح ۱۴ تا ۱۸، و ح ۳۰ و ۳۱، و ح ۵۲ تا ۵۷)
اين دسته روايات را يا بايد مختصّ به اصحاب و معاصرين ائمّه عليهمالسّلام دانست كه محضر امام عليهالسّلام را إدراك نموده بودند و مشتاق تشكيل حكومت توسّط أئمّه و قيام ايشان بودند و يا بايد حمل بر نوعى مجاز گردد، چون به قرينه روايات ديگر، همچون رواياتى كه در متن به آن اشاره شد، شيعيان در عصر غيبت از جهات مختلفى محروم مىباشند و آن طور نيست كه صرف معرفت أمر ولايت و اتّصال قلبى به امام عليهالسّلام سبب شود كه حال ظهور و غيبت كاملاً مساوى بوده و هيچ ضررى از غيبت آن حضرت متوجّه ايشان نگردد. و در حقيقت اين روايات بشارتى است نسبت به شيعيانى كه در مقام عمل و اطاعت برآمده و از منتظرين حقيقى گرديده و باطن خود را به باطن امام عليهالسّلام متّصل نمودهاند كه خداوند اجر و پاداش ايشان را توفيه خواهد نمود و در آخرت به امام خود ملحق شده و با ايشان محشور مىشوند، كه در برخى روايات به اين امر اشاره شدهاست.
كلينى با سند متّصل از عمروبنأبان روايت ميكند: سَمعتُ أباعبداللَـهِ عليهالسّلامُ يقول: اعرفِ العَلامةَ فإذا عَرفتَ لم يَضُرَّك تَقدَّمَ هذاالأمرُ أم تأَخَّرَ؛ إنَّ اللَه تعالى يَقول: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإمَـمِهِمْ فَمَن عرفَ إمامَهُ كان كمَن كان فى فُسطاطِ المنتظِر. (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۴۲)
با اين وجود بهره نفوس از ولايت إلهى آن حضرت كه همان صراط مستقيم و صورت فعلى مقام انسانيّت است متفاوت مىباشد و مردم در برابر آن به چهار دسته منقسم مىشوند.
دسته أوّل: كسانى هستند كه با استكبار و إعراض از صراط نور، قدم در سلوك صراطهاى ديگر مىگذارند كه لاجرم نفس ايشان به فعليّتى مىرسد كه أبدا لائق مقام انسان نيست و چهبسا صورت فعليّت آن أخسّ از بهائم باشد.
دسته دوّم: كسانى هستند كه به صراط مستقيم إقبال دارند و در مقام إطاعت و عبادت مىكوشند، أمّا فقط به معرفت مقام بشريّت صاحبان ولايت اكتفا كردهاند و در راه تحصيل معرفت مقام روحانيّت و نورانيّت آنان، أبدا رنجى را بر خود هموار نكرده و طالب لقاء خداوند نيستند. اين گروه، سالك إلى الطّريق إلى اللـه مىباشند و چون هنوز بر «الطّريق إلى اللـه» گام ننهاده و حركت بهسوى خداوند را آغاز ننمودهاند، بهره چندانى از مقام ولايت ندارند و در عصر غيبت، هم از آثار و بركات ظاهرى حضور امام عليهالسّلام كاملاً محرومند و هم از فيوضات باطنى آن حضرت كماهوحقّه استفاضه نمىكنند.
دسته سوّم: كسانى هستند كه طالب لقاء خدا بوده و كاملاً بر منهاج أئمّه عليهمالسّلام مشى نموده و از منتظرين حقيقى حضرت صاحبالأمر عجّلاللـه تعالىفرجهالشّريف و سالك إلى اللـه و طالب لقاء حضرت أحديّت مىباشند و به معرفت مقام بشرى امام عليهالسّلام اكتفا ننموده و خود را به ولايت و نورانيّت آن حضرت متّصل نمودهاند، ولى در عصر غيبت آن حضرت دستشان به هيچيك از أولياء كامل نرسيده و نتوانستهاند از پرتو وجود ايشان فيض بگيرند.
اين گروه از فيوضات نفس مقدّس آن حضرت بهرهمند بوده و از حقيقت ولايت استمداد جسته و به سوى خداوند متعال در حركتند، گرچه در عصر غيبت بهره ايشان از نور ولايت حضرت در پيمودن راه خدا مانند كسى است كه از پشت ابر از نور و گرما بهره مىبرد. و لذا پيمودن راه خدا براى اين سلاّك بسيار مشكل و رسيدن به مقصد بسيار بعيد بوده و در عقبات و كريوههاى راه به مشكلات زيادى برخورد مىكنند و غالباً به جهت صعوبت طريق در برخى منازل متوقّف مىگردند.
با اين وجود در روايات متعدّدى به اين دسته از سالكين وعده داده شده كه خداوند ايشان را در سايه اخلاص و صدق و استقامت و ايمان به غيب به درجات بلندى مىرساند و بهرههاى معنوى شايانى نصيب ايشان خواهد شد.[۳]
ظهور امام عصر عجّلاللـهفرجهالشّريف براى اين دسته از سلاّك، هم بركات ظاهرى و هم بركات باطنى بسيارى دارد. چون با ظهور آن حضرت و اتّصالشان به آن وجود مقدّس استفاضه باطنى نيز كامل شده و بهرههاى معنوى ايشان تامّ و تمام ميگردد.
دسته چهارم: سالكينى مىباشند كه توفيق تشرّف به محضر يكى از أولياء كامل را يافتهاند و با نائبان آن حضرت كه به عالم ولايت و توحيد راه يافته و صاحب مرتبه ارشاد و دستگيرى مىباشند بيعت نمودهاند. و از آنجا كه حقيقت ولايت تعدّدبردار نيست و نفس همه أولياء خدا كه به مرتبه فعليّت تامّه رسيدهاند، همان صراط مستقيم است، اتّصال به ايشان عين اتّصال به امام عليهالسّلام است و اين سالكين در واقع جان خود را به كانون حيات امام عليهالسّلام پيوند زدهاند و در مقام روحانيّت متّصل به آن حضرت بوده و در مقام معيّت با ايشان مىباشند و راه خدا برايشان گشوده شده و در صورت إطاعت و تسليم در عقبات و كريوهها متوقّف نمىشوند.
منتظر و مشتاق حقيقى كسىاستكه با تبعيّت از آثار حجج إلهى در مقام تهذيب نفس مىكوشد و هر روز رنگ توحيد را در صفحه دل تقويت و با اطاعت و ورع و تقوى، امام عليهالسّلام را در إعمال ولايت و تكميل نفس خود، يارى ميكند و در مقام تسليم، به استقبال از قضا و تقدير إلهى مىرود و در هر حال تسليم است و شاكر. خواه زيارت ظاهرى آن بزرگواران روزى او بشود يا نه! رَزَقَنا اللَـهُ ذلكَ بِمُحمّدٍ و آلِهِ الطّاهرين.