کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیره > سیره علمی > سیره عبادی سلوکی > انواع تشرف به محضر ولی عصر سلام الله علیه

انواع تشرف به محضر ولی عصر سلام الله علیه

علاّمه طهرانی قدّس‌سرّه مى‌فرمودند: عمده، تشرّف حقيقى است، و غالب تشرّفاتى كه ادّعا مى‌شود، تشرّف حقيقى نيست بلكه مشاهده در عالم مثال است، كه آن نيز خود بر دو قسم است: گاه انسان حقيقةً وجود مثالى حضرت را مشاهده ميكند، و گاه نفس انسان است كه صورتى را إنشاء كرده و چنين وانمود ميكند كه آن صورت حضرت است و يا شيطان از طريق نفس انسان به شكل آن حضرت تمثّل و تجلّى ميكند. و تشخيص كشف حقيقى از كشف باطل براىانسان عادى ممكن نيست و تمييز آن محتاج استاد خبير و بصير است، گرچه آن كشف محفوف به قرائن و نشانه‌هايى باشد

نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: نور مجرد صفحه ۵۰۴ تا ۵۰۸

فهرست
  • ↓۱- عمده، تشرّف حقيقى به محضر حضرت ولى‌عصر سلام‌الله‌عليه است
  • ↓۲- فقط استاد خبير، كشف حقيقى را از كشف باطل تشخيص مى‌دهد
  • ↓۳- پانویس

عمده، تشرّف حقيقى به محضر حضرت ولى‌عصر سلام‌الله‌عليه است

علاّمه والدقدّس‌سرّه مى‌فرمودند: عمده، تشرّف حقيقى است، و غالب تشرّفاتى كه ادّعا مى‌شود، تشرّف حقيقى نيست بلكه مشاهده در عالم مثال است، كه آن نيز خود بر دو قسم است: گاه انسان حقيقةً وجود مثالى حضرت را مشاهده ميكند، و گاه نفس انسان است كه صورتى را إنشاء كرده و چنين وانمود ميكند كه آن صورت حضرت است و يا شيطان از طريق نفس انسان به شكل آن حضرت تمثّل و تجلّى ميكند. و تشخيص كشف حقيقى از كشف باطل براىانسان عادى ممكن نيست و تمييز آن محتاج استاد خبير و بصير است، گرچه آن كشف محفوف به قرائن و نشانه‌هايى باشد.

فقط استاد خبير، كشف حقيقى را از كشف باطل تشخيص مى‌دهد

يكى از رفقاى سابق و مرتبط با مرحوم آيت‌اللـه أنصارى‌همدانى رحمة‌اللـه‌عليه بنام آقا سيّدجلال كه با جناب محترم حاج آقا إسمعيل مهدوى‌نيا نيز رفاقتى بسيار صميمى داشته و در صداقت و يكدلى همانند يك روح در دو بدن بودند، سيّدى بود بسيار خوب و أهل صدق و صفا، ولى مع‌الأسف در دام و شبكه أفرادى كه در راه حقّ نبودند گرفتار شد و با إلقاءات شيطانى آنها از صراط حقّ عدول كرده و منحرف شد و به ارتباط با جنّيان مبتلا گشت. و به قول علاّمه والد: «شياطين انسى او را با وسوسه‌هاى خود ربودند؛ و اگر شيطنت آنان نبود، آقا سيّدجلال به مقامات عالى مى‌رسيد!» و همين انحراف ايشان سبب شد كه از جناب حاج آقا إسمعيل مهدوى‌نيا نيز جدا شد، و ايشان هر چه تلاش نمودند وى را نجات دهند موفّق نشدند.

حيف! ايشان پس از خروج از راه صحيح و مستقيم، به زعم و پندار باطل خود، دائما خود را در محضر امام زمان عليه‌السّلام مى‌ديد و چنين ادّعا ميكرد كه أفعال و كردار من همه به دستور حضرت است! عاقبت كار اين سيّد ـ كه خدا رحمتش كند ـ به جائى رسيد كه در أواخر عمر، نماز يوميّه‌اش ترك مى‌شد!

بارى، كسى كه حقيقةً، به محضر امام‌زمان عليه‌السّلام مشرّف‌مى‌شود، محبّت و رضاى آن‌حضرت مانع از ترك أولى مى‌شود تا چه رسد به اينكه واجبى از او ترك گردد و يا حرامى از او سر زند. و اين عاقبتِ آقا سيّدجلال، چنانكه علاّمه والد فرمودند، شاهد و دليل بر آنستكه آن امام زمان، امام زمان حقيقى نبوده و كشف او كشف باطل و شيطانى بوده‌است؛ زيرا ممكن نيست كسى واقعاً امام‌زمان عليه‌السّلام را دائم ببيند و بر اساس دستور آن حضرت عمل نمايد و نماز كه ركن و عمود خيمه دين است از او ترك شود.

برادر مكرّم، جناب حاج‌آقاى مهدوى‌نيا مى‌گفتند: برخى از رفقاى مرحوم آقاى انصارى قدّس‌سرّه پس از وفات آقا سيّدجلال او را در عالم خواب ديده بودند و گفته بود: «در اينجا به من دو درجه دادند: يك درجه به خاطر سيادت، و يك درجه به خاطر صدقى كه داشتم؛ و حقّ با آقااسمعيل مهدوى‌نيا بود و من در دنيا متوجّه نشدم.» يعنى نهايةً مورد غفران و رحمت إلهى واقع شده بود.[۱]

شخص ديگرى نيز كه در محضر علاّمه والد قدم در سير و سلوك گذاشته ولى پس از مدّتى از طريق حقّ لغزيد و به جهت استقلال و عدم اطاعت از دستور ايشان در مسير خلاف واقع شد، آن فرد نيز دائم المكاشفه بود و مى‌گفت: من از امام‌زمان عليه‌السّلام دستور مى‌گيرم!

علاّمه والد مى‌فرمودند: اين امام‌زمان نيست، اين نفس تواست كه به تو دستور مى‌دهد نه امام زمان، اينها همه باطل‌است! كسى كه حقيقةً آن‌حضرت را

مشاهده‌كند، در حيطه نور و در جادّه مستقيم مى‌بيند نه در ظلمات نفسانى. زيرا نفس مادامى كه به نورانيّت متحقّق نشده و قدسى نگرديده سراسر ظلمت است؛ و امام زمانى كه ساخته و پرداخته نفس باشد، امام زمان نيست و ارزش ندارد.

پانویس

۱. بركات انتساب به وجود رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله

بدون شكّ انتساب و اتّصال ظاهرى به رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم، موجب بهره‌مندشدن از أنوار وجود مقدّس آن‌حضرت است؛ و اينكه برخى گمان مى‌كنند سيادت و انتساب به آن‌حضرت أمرى ظاهرى و اعتبارى است، خطائى بسيار بزرگ مى‌باشد.

علاّمه والد قدّس‌اللـه‌نفسه در أثر معرفتى كه به مقام حضرت رسالت‌پناه و أهل‌بيت آن‌حضرت صلوات‌اللـه‌عليهم داشتند و عظمت نور آن‌حضرت را كه در ذرّيّه ايشان متجلّى‌است مشاهده مى‌نمودند، به نعمت سيادت و انتساب به آن‌حضرت مسرور بوده و مى‌فرمودند: اگر تمام دنيا و مافيها را در كفّه‌اى از ميزان قرار داده و سيادت و انتساب به رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم را در كفّه‌اى ديگر، هرگز حاضر به معاوضه نخواهم بود.

نور انتساب به وجود مبارك رسول‌خدا و أهل‌بيت آن‌حضرت صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله وسلّم، آثار و بركات خاصّى را در ذرّيه آن‌حضرت به وديعت گذاشته است، كه مادامى كه در أثر برخى از معاصى اين نور را از بين نبرده باشند، آن آثار باقى خواهد بود.

در بحار در باب مدح الذرّية الطيّبة از معانى‌الأخبار از حضرت ثامن‌الحجج عليهم‌السّلام از حضرت زين‌العابدين عليه‌السّلام روايت ميفرمايد: لِمُحسِنِنا كِفلانِ مِن الأجرِ، و لِمُسيآِئنا ضِعفانِ من العذابِ. (بحار، ج ۹۳، ص ۲۲۲) «نيكوكاران ما اجرشان دو برابر است (يعنى در سلوك و طريق لقاء إلهى با سرعتى دو برابر حركت مى‌كنند) و گناهكاران ما عذابشان دو چندان مى‌باشد.»

تأثير نور سيادت در صورت عدم معصيت و ظلم

و نيز از حضرت ثامن‌الحجج عليهم‌السّلام روايت ميكند: النّظرُ إلى جَميعِ ذُرّيّةِ النَّبىّ صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم عبادةٌ، ما لَم‌يُفارِقوا مِنهاجَه و لم يَتَلوّثوا بالمعاصى. (بحار، ج ۹۳، ÿ ص ۲۱۸، ح ۳) «نظر به هر يك از ذرّيّه رسول‌خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم عبادت است، ماداميكه منهاج و طريقه آن‌حضرت را رها ننموده و خود را به معاصى آلوده نكرده باشند.»

و نيز از آن‌حضرت در خطاب به برادرشان زيدالنّار روايت ميكند: يا زيدُ! اتَّقِ اللَـهَ، فَإنّا بَلَغنا ما بَلَغنا بالتَّقوى، فمَن لَم‌يَتَّقِ اللَهَ وَ لَم‌يُراقِبْهُ فَلَيس مِنّا و لَسنا مِنه. يا زيدُ! إيّاكَ أن تُهينَ مَن بِه تَصولُ مِن شيعَتنا فَيذهَبَ نورُكَ. يا زيدُ! إنّ شيعتَنَا إنّما أبغَضَهمُ النّاسُ و عادوهُم و اسْتَحَلّوا دِمآءَهُم وَ أموالَهُم لِمَحبَّتِهِم لَنا واعتِقادِهِم لِوَلايَتِنا، فَإن أنتَ أسَأْتَ إلَيهم ظَلَمتَ نَفسَكَ وَأبْطَلتَ حَقَّكَ. (بحار، ج ۹۳، ص ۲۲۴، ح ۱۹)

«اى زيد! تقواى خدا را پيشه كن؛ زيرا ما به اين مقام و درجه كه رسيده‌ايم، به واسطه تقوا و اطاعت أوامر إلهى رسيده‌ايم. پس هركس كه تقواى إلهى را پيشه ننمايد و خداوند را در نظر نگيرد، از ما نيست و ما نيز از او نيستيم. اى زيد! بر حذر باش از اينكه به شيعيان ما كه به واسطه ايشان قوّت و قدرت‌يافته‌اى اهانت‌نموده و ايشان را خوار نمائى؛ كه اگر چنين كنى نور تو از بين خواهد رفت. اى زيد! مردم، به خاطر محبّت شيعيان به ما و اعتقادشان به ولايت ما، نسبت به ايشان بغض و عداوت داشته و جان و مال ايشان را مباح مى‌شمارند؛ پس اگر تو به ايشان بدى‌نمائى بر نفس خود ظلم نموده و حقّى را كه داشته‌اى از بين برده‌اى.»

در اين روايت، حضرت امام‌رضا عليه‌السّلام ظلم در حقّ شيعيان را موجب از بين‌رفتن نور برادر خود شمرده‌اند؛ و ظلم و حقّ‌النّاس أثر بسيار شديدى در زوال اين نور دارد. ولى مرحوم آقا سيّدجلال أهل ظلم نبوده و بسيار با صفا و با صداقت بود، لذا أثر نور سيادت در نفسش باقى‌مانده و موجب تقرّبش در عالم آخرت گرديده بود. رحمة‌اللـه‌ورضوانه‌عليه.