نویسنده: حضرت علامه آیت الله حسینی طهرانی
منبع: آیت نور صفحه ۵۲۸ تا ۵۳۰
قرآن مدارى و تفسير قرآن و فهم حقائق قرآنيّه آنهم نه در محدوده كوچكى از آيات الأحكام بلكه در گستره عظيم معارف توحيدى و ولائى، و پى ريختن تربيت فرد و جامعه در ابعاد مختلف رشد و تعالى، و دقّت در پيامها و دستآوردهاى عظيم قرآنى؛ بايد حرف اوّل حوزهها باشد، و اين درد و دغدغه اصلى دست اندركاران برنامه ريزى حوزه گردد. معظّمٌ له براى اين خلأ حاكم بر حوزهها بسيار متأسّف بوده و در جاى جاى سخنانشان فريادى از سر درد بر مىآوردند كه به گوشههائى از كلماتشان اشاره مىكنيم.
در كتاب ارزشمند ولايت فقيه در حكومت اسلام جلد دوّم، درس بيست و چهارم، ميزان أعلميّت فقيه را أعلميّت او به «كتاب الله» ميدانند و تحت همين عنوان بحث را پى ريزى كرده و با استفاده از احاديث صحيحه مطلب را گسترش داده و اثبات مىنمايند.
در ادامه اين مبحث خطبهاى از حضرت أمير المؤمنين عليه أفضلُ صلواتِ المُصلّين نقل كرده و تفسير مىنمايند كه حاوى حقائق بسيارى است؛ و در شرح جمله
«وَ لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْءَانَ رَغْبَةً عَنْهُ إلَى غَيْرِه»، مطالبى مىآورند كه شاهد سخن ماست:
«من كه وارد نجف شدم، يكى از أعاظم در شبهاى پنجشنبه و جمعه تفسير قرآن مىگفت. ولى بيشتر از يك سال ادامه پيدا نكرد و تمام شد. و در بالاى منبر كه تفسير مىگفت بعضى از آيات قرآن را اشتباه أدا ميكرد!يك روز يكى از أعاظم نجف- كه خدا رحمتش كند فوت كرد و در آن وقت از مراجع درجه دوّم بود كه اگر بود مسلّما يكى از مراجع مىشد- به مناسبت ديدن يكى از آقايان كه در منزل ما وارد شده بود، به منزل ما آمد. در ميان مذاكرات، آن آقائى كه از طهران آمده بود و ميهمان ما بود به او گفت: خوب است در اين حوزه، روى قرآن بيشتر كار بشود. قرآن تفسير بشود، طلبهها با قرآن بيشتر سر و كار داشته باشند.
او گفت (عين عبارتش چنين است): «چرا ما طلبهها را به اين حرفها معطّل كنيم؟! قرآن عبارت از سه چيز است: مسائل توحيديّه، مسائل أخلاقيّه، مسائل عمليّه.
امّا در مسائل توحيديّه: مثل: هُوَ اللَهُ الْوَاحِد، اللَهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُو، معلوم است كه خدا واحد است؛ هر عالم و جاهل و عامّى ميداند كه خدا يكى است.
امّا در مسائل اخلاقيّه، اينها امور خيلى مهمّى نيستند و نوعا براى افراد بدست مىآيد.
و امّا در مسائل فرعيّه مثل نماز و زكات و أمثال آن، قرآن فقط مجملاتى از اينها دارد: أَقِيمُوا الصَّلَوةَ، ءَاتُوا الزَّكَوةَ، أَحَلَّ اللَهُ الْبَيْعَ، غير از إجمال كه چيزى ندارد؛ آنچه مهمّ است تفصيلش در فقه است.
ما، طلبهها را نبايد براى مسائلى كه موجب معطّل ماندن آنهاست تشويق و ترغيب كنيم. وقتى ما به آنها فقه و يا اصول ياد ميدهيم، اينها مُغنى از همه چيز است!»
به اين منطق و مسأله خوب توجّه كنيد! اين منطق كمر پيغمبر را مىشكند. اين منطق موجب اين ميشود كه حوزه نجف از هم بپاشد و ديگر كسى در آن نماند؛ و خداوند اين ظالمين را بر آن مسلّط كند براى اينكه آنرا تطهير كنند! تا إن شآء الله به خواست خدا، آن حوزههاى جوانِ توأمِ با قرآن و توأم با تقوى و تطهير و ولايت، دو مرتبه زنده بشوند و حوزه نجف دو مرتبه رونق پيدا كند، و همان طلبهها و همان علوم و علمائى كه أمير المؤمنين عليه السّلام آرزو ميكند و مىگويد: «ءَاه ءَاه، شَوْقًا إلَى رُؤْيَتِهِمْ» در آنجا پيدا شود.
بديهى است: وقتى كه حوزه و عالم آن، سطح فكرش تا بدين حدّ نزول كند كه بگويد: قرآن يك كتاب زائدى است و ما چرا طلبهها را به قرآن مشغول كنيم؟! معلوم است كه اين فكر جز نابودى چيزى نيست. پس ما قرآن را از دست دادهايم و بر اين فقدان بايد تأسّف بخوريم، و جاى تأسّف هم هست!
پس عالم به قرآن، آن عالمى است كه أمير المؤمنين عليه السّلام مىفرمايد: آن شخص حقّ فقيه است كه: لَمْ يَتْرُكِ الْقُرْءَانَ رَغْبَةً عَنْهُ إلَى غَيْرِهِ.
مردم غالبا وقتى به حرم مىروند فقط كتاب دعا مىخوانند، قرآن هيچ خوانده نمىشود. فقط قرآن در حرم براى استخاره مورد استفاده واقع ميشود. چرا ما بعد از نمازهايمان قرآن نمىخوانيم؟! چرا در حرم بعد از اينكه زيارت جامعه مىخوانيم قرآن نمىخوانيم؟ اصلًا چرا قرآن متروك شده است؟ چرا طلبههاى ما به قرآن وارد نيستند؟! وقتى طلبههاى ما به قرآن وارد نباشند، آنوقت ما توقّع داريم كه مردم عادى و عامّى به قرآن وارد باشند!
روش بزرگان ما، مثل شيخ مفيد و سيّد مرتضى و شيخ طوسى و علّامه حلّى و سيّد ابن طاووس و بحر العلوم و أمثالهم اينطور نبود. آنها پاسدار قرآن و حامى قرآن بودند، آنها حافظ قرآن بودند، جان آنها با قرآن معيّت داشت. و تمام اين زحمات ما به گردن آنهاست كه اين بار را تحمّل كردند و به مانشان دادند، و الّا به ما نرسيده بود و ما از قرآن چيزى در دست نداشتيم.مسأله قرآن خيلى حائز أهمّيّت است. و بايد به قرآن خيلى أهمّيّت داد! »[۱]
در همين راستا حضرت آقا قضيّهاى عجيبى را نقل مىكنند كه نشان دهنده نحوه برخى نگرشها در حوزه علميّه به علوم قرآنى است و بسيار مايه تأسّف است:
«مرحوم آية الله شيخ مرتضى مطهّرى از قول حضرت آية الله حاج سيّد رضى شيرازى دامت بركاته براى حقير نقل نمود كه: در يكى از سفرهاى اخير به عتبات عاليات به يكى از مراجع عظام مشهور و معروف گفتم: چرا شما درس تفسير را در حوزه شروع نمىكنيد؟! گفت: با موقعيّت و وضعيّت فعلى ما امكان ندارد. من گفتم: چرا براى علّامه طباطبائى امكان داشت كه در حوزه علميّه قم آنرا رسمى نمود؟! گفت: او تَضحيه كرد! (خود را فدا نمود.) »[۲]