نویسنده:آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: کتاب نور مجرد
در شب معراج، زمانى كه به حضرت رسالتپناه صلّىاللـهعليهوآله گفته شد:
از مقامات و سعادات دلخواه از درگاه حضرت حقّ طلب نما.
حضرت با كمال ادب عرض كردند:
اى پروردگار من! مرا به بندگى و عبوديّت خود منتسب كن.
پس اين آيه نازل شد: سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ [۱]
و نشان عبوديّت تامّه و كامله را به آن حضرت إعطاء نمودند.
و چقدر زيبا شيخ عبداللـه أنصارى گفته است كه:
إلهى اگر يكبار گوئى بنده من، از عرش گذرد خنده من.
فلذا كمّلين از أولياءاللـه، ظهور و إظهار خوارق عادات و كشف و إخبار از مغيّبات و تصرّف در كائنات را منازعه با حضرت حقّ در كبرياء او شمرده و بهشدّت از آن احتراز دارند، مگر در موارد خاصّ و به إذن حضرت حقّ به جهت هدايت و دستگيرى و إرشاد.
بر اين اساس حضرت علاّمه والد رضواناللـهعليه به جهت تمكّن در مقام عبوديّت و توحيد حضرت حقّ، نه تنها در صدد إظهار حالات و مقامات معنوى و توحيدى خود نبودند، بلكه به شدّت كتمان داشتند كه مبادا لمحهاى از مراتب باطنى ايشان بر ديگران آشكار گردد. حقير با وجود اينكه مدّتها در حضر و سفر در خدمت ايشان بودم، هرگز كلمه يا كلامى كه بخواهد دلالت بر منزلت و إشراف باطنى علاّمه والد كند از ايشان نشنيدم مگر دو سه جمله كه آن هم براى إرشاد حقير بود.
۱. صدر آيه ۱، از سوره ۱۷: الإسرآء: «پاكومنزّهاست خداوندى كه عبد خود را شبانه سير داد.»