کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > توصیه هایی برای طلاب > روش تحصیل در حوزه علمیه

روش تحصیل در حوزه علمیه

مربوط به دسته های:
توصیه هایی برای طلاب -

حضرت علاّمه طهرانی رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليه غرض از حوزه را تربيت فقيه عارف باللـه مى‌دانستند، نه اين كه طلبه مدّتى در حوزه بماند و با زبان عربى و برخى اصطلاحات آشنا شده و بعد درس را رها كند و صرفا به وعظ و خطابه و اشتغالات ديگر مشغول شود.

سرچشمه همه علوم و معارف إلهيّه و حقائق ربّانيّه و مكارم أخلاق و أحكام شريعت غرّاء، توحيد حضرت حقّ است و كسى كه أهل توحيد نباشد گرچه در فروع جزئى مسلّط و متضلّع باشد، هرگز آن فقيه واقعى كه امام صادق عليه‌السّلام، از او تمجيد نموده‌اند نيست. كسى كه عرفان را ردّ كرده و راه توحيد را باطل ميداند، عالم حقيقى نيست.

نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: نور مجرد صفحه ۱۲۹ تا۱۴۱

فهرست
  • ↓۱- لزوم تحصيل اجتهاد براى طلاّب
  • ↓۲- تفقّه، و معناى صحيح آن
  • ↓۳- اعتنا به كتب متقن درسى حوزه
  • ↓۴- هراس استعمار از طلاّب عميق و بصير و روشن ضمير
  • ↓۵- سفارشات خاص به برخى كتب و شروح
  • ↓۶- نظرات مرحوم علامه (ره) راجع به نحوه فراگرفتن علوم حوزوى
  • ↓۷- تخصّصى‌شدن علوم پس از اجتهاد
  • ↓۸- كيفيّت عملى تحصيل در حوزه
  • ↓۹- قضايائى از پيگيرى‌هاى علمى مرحوم علاّمه (قدّه) در زمان تحصيل
  • ↓۱۰- نحوه درس‌خواندن طلبه
  • ↓۱۱- پانویس

لزوم تحصيل اجتهاد براى طلاّب

حضرت علاّمه والد رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليه غرض از حوزه را تربيت فقيه عارف باللـه مى‌دانستند، نه اين كه طلبه مدّتى در حوزه بماند و با زبان عربى و برخى اصطلاحات آشنا شده و بعد درس را رها كند و صرفا به وعظ و خطابه و اشتغالات ديگر مشغول شود.

كراراً به حقير مى‌فرمودند: شما آنقدر درس بخوانيد كه مجتهد شويد، و تا قبل از رسيدن به درجه اجتهاد، غير از درس و تحصيل كارى انجام ندهيد. وقتى مجتهد شديد خداوند وظيفه شما را روشن ميكند، حال تأليف باشد يا تدريس يا مسجددارى و اقامه نماز و يا غير آن.

از اين رو بارها فرمودند: اگر مسأله و اتّفاقى پيش آمد و من مسجد قائم را رها كردم، چنانچه أهل مسجد از شما تقاضا كردند كه اداره مسجد را بعهده بگيريد، نپذيريد و به هيچ وجه درس را رها نكنيد.

و از قضا بعد از هجرت علاّمه والد به مشهد مقدّس، أهل مسجد به حقير مراجعه كردند و بنده عرض كردم: آقا دستور داده‌اند درس بخوانيد و كارى قبول نكنيد.

بارى، ايشان در اين زمينه بر دو نكته تأكيد مى‌نمودند: أوّل اينكه: طلبه در صورتى در جامعه آنچنانكه بايد و شايد، مفيد خواهد بود كه مجتهد و فقيهى باشد با فكرى عميق و نظرى دقيق، و به علوم و معارف كتابخدا و سنّت كاملاً آشنا باشد؛ براى تبليغ و ترويج دين چنين اشخاصى لازم است و بدون به‌دست‌آوردن ملكه اجتهاد غرض از تحصيل در حوزه علميّه محقّق نمى‌شود.

تفقّه، و معناى صحيح آن

دوّم اينكه: رسول خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم و أئمّه طاهرين عليهم‌السّلام دستور داده‌اند كه مؤمنين به دنبال علم بروند و در دين متفقّه شوند[۱] و تفقّه در دين فقط به معنى آموختن علم فقه و اصول نيست، بلكه انسان بايد همه أبعاد و جوانب دين را بشناسد و فهمى عميق نسبت به آن پيدا كند.

دين مشتمل است بر توحيد و معاد و ولايت و اخلاق و فروع فقهى، و لذا آموختن تفسير و أخلاق و فلسفه و عرفان و تاريخ و سيره نيز لازم است و تا كسى در همه اين زمينه‌ها متخصّص و مجتهد نشود، فقيه واقعى نخواهد بود.

سرچشمه همه علوم و معارف إلهيّه و حقائق ربّانيّه و مكارم أخلاق و أحكام شريعت غرّاء، توحيد حضرت حقّ است و كسى كه أهل توحيد نباشد گرچه در فروع جزئى مسلّط و متضلّع باشد، هرگز آن فقيه واقعى كه امام صادق عليه‌السّلام، از او تمجيد نموده‌اند نيست. كسى كه عرفان را ردّ كرده و راه توحيد را باطل ميداند، عالم حقيقى نيست.

بر اساس دو اصل گذشته، ايشان براى تعليم و تعلّم در حوزه‌هاى علميّه و تربيت علمى و عملى طلاّب نظرات بسيار دقيق و بينش عميقى داشتند كه سببمى‌شد طلاّبى كه تحت تربيت علمى‌عملى ايشان بوده و نظرات معظّمٌ له را بكار مى‌گرفتند، بسيار قوى و ممتاز باشند. و اگر اين نظرات در سطح عمومى حوزه‌ها جامه عمل بپوشد بركات فراوانى را به ارمغان آورده حوزه را متحوّل مى‌سازد.

اعتنا به كتب متقن درسى حوزه

ايشان روش تعليم‌وتعلّم متداول در سالهاى اخير را در حوزه‌ها صحيح ندانسته و مى‌فرمودند: «اين طريق، عالم نحرير و حاذق و متضلّع تربيت نمى‌كند.» و به همان منهاج أصيل و قويم علماء محقّق و ربّانى سفارش مى‌نمودند؛ زيرا كتاب‌هايى كه بزرگان ما در حوزه‌هاى علميّه از ديرباز بر قراءت و تدريس آنها مداومت مى‌نمودند، هر يك از بهترين و نافعترين مصنّفات و مؤلّفات و شروح در موضوعات خود مى‌باشند، به گونه‌اى كه علاوه بر مطالب عميق و نكات فراوان، جواهر علوم و فرائد فنون كتب پيشين را نيز درون خود گنجانده‌اند. و بزرگان ما بر اين معنا بخوبى واقف بوده‌اند كه اين كتب به واسطه سبك عالمانه نگارش و تأليف، علاوه بر اين كه عالمانى محقّق و مدقّق تربيت كرده وميكند، حلقه اتّصال علمى نسل حاضر را با علوم سابقين كاملاً حفظ نموده و سير و تاريخ اين علوم را براى هميشه زنده‌نگه‌مى‌دارد. همچنين اين كتب كيفيّت انشاء و اسلوب علمى را در شرح و تقرير و تفسير كلمات علماء به متعلّم آموخته و به وى تعليم مى‌دهد كه چگونه در مقدّمات استدلال و شكل قياسات آن تأمّل نموده و آنها را نقد يا تأييد كند و بالجمله در لابلاى مطالب، خواننده را با فوائد و نكات بسيارى آشنا نموده و مهارت‌هاى فراوانى را در او ايجاد ميكند؛ لذا براى تغيير آن كتب به روشى كه فعلاً متداول است ضرورتى نمى‌ديدند، خصوصا اگر برخى از بزرگان و اسطوانه‌هاى علمى بر آن كتب شرح و حاشيه نگاشته و نظرات بديع و نقد و تزييف خود را در آن بيان نموده بودند.

ارزش شرح شافيه رضى‌الدّين استرآبادى بر مقدّمه ابن‌حاجب در صرفو شرح كافيه اين اديب بارع و خوش‌ذوق شيعه بر مقدّمه ابن‌حاجب در نحو، ارزش مغنى‌اللبيب ابن‌هشام أنصارى با شواهد آن، ارزش و قيمت شرح عالم پرور مطوّل ملاّسعدالدّين تفتازانى بر تلخيص المفتاح و كتاب‌هايى از اين دست كه امروزه فقط در كتابخانه‌ها يافت مى‌شود و گردوغبار نسيان بر آنها نشسته است، زمانى روشن ميگردد كه طلبه در تفسير آيات قرآن كريم يا در فهم كلمات أميرالمؤمنين علىّ‌بن‌أبى‌طالب عليه‌الصّلوه‌والسّلام وارد شود؛ و نيز هنگام فهم و توضيح معانى عاليه عرفانيّه از تائيه ابن‌فارض مصرى، و در دفاع و حراست از ادبيّات غدير و استدلال به كلمات حسّان‌بن‌ثابت و سيّداسماعيل حميرى و شيخ كاظم ازرى و ديگران در إثبات ولايت أميرالمؤمنين و بيان مناقب و فضائل آن حضرت، معلوم ميگردد.

بارى، ما بايد در تعيين و تربيت أساتيدى كه از عهده تدريس اين كتابها به‌خوبى برآيند سعى و دقّت كنيم، و در جذب و گزينش جوانان متعهّد و خوش‌ذهن و خوش‌فهم و متخلّق و با إخلاص بكوشيم، و زمان را درست و صحيح مديريّت كنيم كه عمر و اوقات اين جوانان را كه از بلاد دور و نزديك به سوى حوزه‌ها گسيل مى‌شوند بيهوده تلف نكنيم؛ نه اينكه اين كتابها را كنار زده و بجاى آنها، كتابهايى سطحى و با انشائى ضعيف بياوريم كه نوعا حاصل تقطيع و مثله‌كردن عبارتهاى همان كتب سابق مى‌باشند، به گونه‌اى كه در بعضى موارد چنان تقطيع شده‌است كه حتّى از افاده أصل معنى و مراد نيز قاصر است، و با نام تلخيص و تحرير و... بدست طلاّب جوان بدهيم و در نتيجه آنان را با همان أذهان بسيط و ساده و عرفى كه وارد حوزه شده‌اند در جامعه براى تبيين و تبليغ معارف إلهى روانه كنيم.

علامه والد رحمة‌اللـه‌عليه مى‌فرمودند: مرحوم آيت‌اللـه بروجردى رضوان‌اللـه‌عليه از مرحوم سيّد حسن مدرّس رحمة‌اللـه‌عليه سؤال مى‌كنند: منچه كنم تا خدمتم در دين مؤثّر باشد ؟

ايشان در پاسخ انگشتان مسبّحه (سبّابه) دو دست خود را بلند ميكند و هِىْ بالا مى‌برد و پايين مى‌آورد و ميگويد: طلبه ! طلبه درست كن ! استعمار از هيچ نيرويى همچون همين طلبه‌هاى ألِف‌قَد نگران نيست.[۲]

هراس استعمار از طلاّب عميق و بصير و روشن ضمير

و البتّه معلوم است كه تمام هراس و دلهره استعمار و استعمارمآبان از طلبه‌هاى الف‌قدّى است كه در آينده دين‌شناسانى عميق و توانا و مسلّط بر همه أبعاد شريعت گرديده و توان استنباط أحكام الهى را از كتاب و سنّت داشته و بر نقد آراء باطله مخالفين و نشان‌دادن نقاط ضعف آن قادر باشند، تا با ضميرى روشن و نورانى و فكر و بصيرتى عميق وارد جامعه شده و مردم را به سوى سبل سلام هدايت كنند و با دستگيرى از آنان، جامه تقوا و عزّ و وقار را بر تن آنها پوشانده و در مواقع فتنه و مهالك روزگار با بصيرت نافذ خود مردم را از خطر سقوط در درّه‌هاى انحطاط و گمراهى برهانند و سياست‌هاى مزوّرانه و توطئه دشمنان را، نقش بر آب و خنثى كنند؛ نه آن طلبه‌هايى كه بدون جامعيّت و إحاطه كامل بر أبعاد گوناگون شريعت و بدون عمق و دقّت، به تبليغ دين مى‌پردازند و نمى‌توانند چهره زيباى دين را آن گونه كه هست، نشان دهند.

سفارشات خاص به برخى كتب و شروح

على‌أىّ‌حالٍ حضرت والد مقيّد بودند كه ما همان كتابهايى را كه سابقا در حوزه تدريس مى‌شد بخوانيم و درس بگيريم. مى‌فرمودند: مغنى‌اللبيب، مطوّل، شرح‌شمسيّه، جوهرالنّضيد، معالم‌الاصول و قوانين‌الاصول بايد خوانده شود. از اينكه در حوزه بجاى مطوّل، مختصر و يا به جاى مغنى، تلخيص‌مغنى متداول شده، بسيار تأسف مى‌خوردند و مى‌فرمودند: اگر فردى با مختصرخواندن عالم شود، عالم مختصر مى‌شود و هرگز عالم متبحّرى نخواهد شد.

در مدّتى كه در طهران بوديم، براى ما درسى خصوصى تعيين كرده بودند و بنده قبل از خواندن شرح‌لمعه خدمت يكى از آقايان فاضل و دانشمند، معانى و بيان و بديع مطوّل را درس گرفتم.

نظرات مرحوم علامه (ره) راجع به نحوه فراگرفتن علوم حوزوى

نظرشان اين بود كه معالم‌الأصول و بعد از آن قوانين حتما خوانده شود، حتّى مى‌فرمودند كه مبحث عامّ و خاصّ قوانين نيز خوانده شود، زيرا بسيارى از مطالب مفيد اصولى را، مرحوم ميرزاى قمّى در اين بحث مطرح كرده كه در كتاب درسى ديگرى نيامده است. مى‌فرمودند: اگر كسى قوانين را با حواشى آن خوب بخواند از درس گرفتن اصول‌الفقه مستغنى است و با مطالعه يا مباحثه آنرا بخوبى مى‌فهمد.

مى‌فرمودند: بايد يك دوره كامل درس خارج اصول به مقدار متعارف (حدود هشت يا نه سال) با اتقان و دقّت خوانده شود، و هر چه انسان دقيق‌تر و عميق‌تر بخواند در استنباطش موفّق‌تر است. فقيه آن كسى است كه در استنباط أحكام شرعيّه در موارد ضرورى به اصول رو بياورد و بيشتر در ضمون روايات تعمّق داشته و مهما أمكن بين روايات جمع نمايد. اگر با زبان روايات و فقه‌الحديث خوب آشنا باشد و در علم رجال و درايه نيز مسلّط باشد، روايات را زود رها نكرده و به أصل عملى تمسّك نمى‌نمايد؛ الأصلُ دَليل حَيثُ لا دَليل. فقيه كسى است كه بتواند در أغلب موارد، حكم را از أدلّه استنباط كند و محتاج به أصل نشود، و اگر جايى واقعا چاره‌اى نبود به اصول عمليّه مراجعه كند؛ و سبك فقهى خود ايشان نيز بر همين نوال بود.

به خواندن كتب فلسفه و حكمت نيز علاوه بر دروس عمومى حوزه سفارش مى‌كردند و چنانچه عرض شد به جهت شدّت اهتمام به اين علوم،منظومه و قسمت معظم جلد اوّل أسفار را خودشان براى ما تدريس نمودند و نيز بخش ديگرى از أسفار و إلهيّات شفا را طبق سفارششان از محضر حضرت آيت‌اللـه حسن‌زاده آملى مدّفى‌عمره‌الشّريف درس گرفتم. حتّى به علومى چون رجال و تفسير نيز سفارش مى‌كردند. براى علم رجال به حقير سفارش كردند مدّتى كه حدود يك سال شد از محضر حضرت آيت‌اللـه شبيرى زنجانى مدّظلّه استفاده كنم و خواندن درايه مرحوم شهيد ثانى رضوان‌اللـه‌عليه را كافى نمى‌دانستند.

نسبت به تفسير مى‌فرمودند: درس گرفتن تفسير ضرورت ندارد. اگر كسى دروس پايه را خوب بخواند، ميتواند با مطالعه كتب تفسيرى استفاده لازم را ببرد. ولى در عين‌حال ممارست و مداومت بر مطالعه تفاسير را براى طلبه ضرورى مى‌دانستند و به انس با قرآن و تدبّر در آيات آن سفارش أكيد مى‌نمودند و يكى از نقائص حوزه را آشنانبودن طلاّب با قرآن مى‌شمردند. مى‌فرمودند: طلبه بايد دوره‌هايى از كتب تفسير را از آغاز تا انجام مطالعه نمايد و در سالهاى آخر عمر شريفشان به طلاّبى كه در زمره شاگردان ايشان بوده و مطوّل را تمام كرده بودند دستور فرمودند كه هر يك روزانه يك صفحه از تفسير بيضاوى را مطالعه نموده و يك دوره اين تفسير را بخوانند. درباره مطالعه حواشى كتابهاى درسى مى‌فرمودند: طلبه بايد از حواشى به‌مقدارى كه ممهّد و مبيّن درس است مطالعه كند و صرف درس‌گرفتن متن بدون مطالعه حاشيه، عمق و دقّت لازم را بوجود نمى‌آورد. مثلاً براى مطوّل حاشيه ميرسيّد شريف را توصيه كرده و براى قوانين، حاشيه جواد و حاشيه مرحوم سيّد على قزوينى و براى رسائل، اوثق‌الوسائل را سفارش مى‌نمودند.

از بحرالفوائد مرحوم آشتيانى و نيز حاشيه مرحوم آخوند بر رسائل نيزتعريف مى‌كردند، ولى بحرالفوائد را براى طلبه محصّل كه در حال درس‌گرفتن است كمى سنگين مى‌دانستند. از حواشى مكاسب نظر خاصّى به حاشيه سيّد رحمة‌اللـه‌عليه داشتند.

تخصّصى‌شدن علوم پس از اجتهاد

در مورد تخصّصى‌شدن علوم حوزوى بر خلاف نظر عدّه‌اى كه مى‌گويند: طلبه پس از اتمام مقدّمات يا اتمام دوره سطح، به جاى مشغول شدن به علوم مختلف از فقه و حكمت و كلام و تفسير و... بايد رشته مورد نظر خود را انتخاب نموده و به صورت تخصّصى به آن بپردازد و ديگر علوم را در همان حدّ عمومى رها كند، ايشان مى‌فرمودند: طلبه حتما بايد مجتهد شود و تا مجتهد نشده به هيچ رشته‌اى به صورت تخصّصى نبايد وارد شود. هر وقت به اجتهاد رسيد اين قوّه و توان را پيدا ميكند كه در هر رشته‌اى تعمّق كرده و متخصّص شود. عمده اين است كه به حدّ اجتهاد برسد، پس از آن اگر بخواهد در يك زمينه خاصّ چون تفسير يا كلام يا فلسفه يا... وارد شده و به صورت تخصّصى تحقيق كند، مانعى ندارد. و در مجموع، خواندن كتبى كه ذكر شد و شركت در درس خارج را تا حدّ اجتهاد براى همه طلاّب لازم مى‌دانستند و تخصّص را مربوط به بعد از آن مى‌شمردند.

مى‌فرمودند: در طول تحصيل، تا انتهاى درس خارج، طلبه بايد عمده اوقات خود را روى متون درسى و شروح وحواشى آن صرف كند. آرى در أيّام تعطيلى دروس يا در أيّام تحصيل اگر فرصتى حاصل شد، ميتواند به مطالعات جانبى مشغول شود.

مى‌فرمودند: مطالعات جنبى، مربوط به پس از اجتهاد است، بعد از اين كه مجتهد شديد وقت واسع است و مى‌توانيد در زمينه‌هاى مختلف به نحوگسترده مطالعه كنيد.

كيفيّت عملى تحصيل در حوزه

در مورد روش و كيفيّت تحصيل مى‌فرمودند: طلبه بايد در روز، به سه درس اشتغال داشته باشد، به اين نحو كه هر سه درس را پيش از حضور در مجلس درس، پيش‌مطالعه كند و سعى كند درس را كامل بفهمد تا در زمان حضور در محضر استاد، بار ديگر با بيان و تقرير استاد، آن درس در قلب او كاملاً متمكّن شود و دقائق و اشاراتى را كه در متن درس بوده و خود بدان پى نبرده و همچنين نحوه ورود و خروج و كيفيّت تقرير را از استاد خود بياموزد؛ يا لاأقلّ بداند كه موضوع درس امروز چيست، تا ذهن او براى تلقّى و دريافت مطالب مربوط به آن موضوع، مهيّاگردد. بعد از انجام اين مهم، در ساعت مقرّر و قبل از استاد با ظاهرى مرتّب و بدون تشويش‌قلب و ملال‌خاطر و بدون گرسنگى و خستگى، بلكه با شور و نشاط در مجلس درس حاضر شده و روبروى استاد با كمال ادب بنشيند و توجّهش كاملاً به وى بوده و با حواس جمع به سخنان او گوش فرا دهد، تا مبادا رشته بحث از دست او برود و يا نكته و مطلبى از او فوت شود. در مجلس درس، خصوصا درس خارج از نوشتن درس پرهيز كند، زيرا كسى كه هنگام درس مشغول نوشتن است، ذهن او از ابتدا براى حكايت و نقل آماده شده نه براى تلقّى و فهميدن، و آن درس ديگر درس نيست بلكه املاء مى‌باشد. البته ميتواند رؤوس مطالب درس را در دفترى كه با خود بهمراه دارد يادداشت كرده و بعد در منزل و يا حجره، تقرير درس را كامل بنويسد.

اگر هنگام درس مطلبى را نفهميد از استاد بخواهد كه آن را اعاده كند تا براى او واضح و روشن شود و اگر اشكالى به نظر او رسيد آن را مطرح كند و حيا ننمايد، امام صادق عليه السّلام ميفرمايد: إنَّ هَذا الْعِلْمَ عَلَيْهِ قُفْلٌ وَ مِفْتاحُهُالْمَسْألَةُ.[۳] «بر اين علم قفلى نهاده شده و كليد آن پرسش است.»

قضايائى از پيگيرى‌هاى علمى مرحوم علاّمه (قدّه) در زمان تحصيل

حضرت علاّمه والد قُدِّس‌سرُّه‌العزيز يك بار مى‌فرمودند: زمانى كه به معالم الاصول اشتغال داشتم و آن را درس مى‌گرفتم، شبى هنگام مطالعه يك اشكال درسى در ذهنم آمد كه حل نمى‌شد، درست پنج ساعت از شب رفته بود. و منزل ما كنار منزل مرحوم آيت‌اللـه صدر و آيت‌اللـه خوانسارى و آيت‌اللـه حجّت قدّس‌سرّهم بود و در انتهاى كوچه نيز منزل مرحوم آقا سيّد محمّدباقر سلطانى داماد آيت‌اللـه صدر قرار داشت. به مناسبت اين‌كه ايشان با يكى از عموزاده‌هاى ما رفاقت داشتند، ما هم با ايشان ارتباط داشتيم. همان موقع و بدون درنگ به در منزل ايشان رفتم و در زدم، ايشان خودشان آمده و در را باز كردند، معلوم شد همه خواب بوده و فقط خود ايشان در بيرونى منزل بيدار بوده‌اند. گفتم: من اشكالى از معالم دارم. گفتند: بفرمائيد. رفتم داخل و اشكال را مطرح كردم و ايشان جواب گفتند و مشكله حل شد. مى‌فرمودند: روزها يك‌ساعت به غروب براى رفع اشكال به مدرسه فيضيّه مى‌رفتم و معمولاً عدّه‌اى از آقايان مى‌آمدند، هر كس را پيدا مى‌كرديم سؤال و اشكالهاى خود را مطرح كرده و جواب مى‌گرفتيم.

وقتى شرح‌لمعه مى‌خواندم يك روز اشكالى برايم پيدا شد و آن اين بود كه چرا در نذر قصد قربت لازم است، به كدام دليل ؟ به كدام روايت و خبر ؟ در قم مرحوم آيت‌اللـه خوانسارى نمازجمعه مى‌خواندند و من هم علاقه داشتم و شركت مى‌كردم. روزى در حين رفتن به نمازجمعه، مرحوم آيت‌اللـه شيخ مرتضى حائرى را ديدم، رفتم خدمتشان و همين سؤال را پرسيدم. فرمودند: «أصل و ماهيّت نذر، قصد قربت مى‌خواهد، چون ميگويد: لِلَّه عَلَىّ كذا.» و با اينفرمايش ايشان اشكال حل شد.

نحوه درس‌خواندن طلبه

مى‌فرمودند: طلبه پس از آنكه درس را از محضر استاد فرا گرفت بايد به مطالعه دقيق آن بپردازد و نكات و دقائق آن را استخراج كند؛ در مورد ألفاظ و كلمات و تعابير مصنّف و شارح تأمّل كند و در آن بينديشد و از كنار آن سرسرى و بى‌توجّه عبور نكند. مثلاً اگر به قراءت شرح‌سيوطى بر ألفيه مشغول است، در ابتداى اُرجوزه كه ابن مالك ميگويد: وَ أسْتَعينُ اللَـهَ فى ألْفيَّة و شارح در شرح آن ميگويد: وَ أسْتَعينُ اللَـهَ فى ـ نَظمِ اُرْجوزَةٍ ـ ألْفيَّةٍ بايد فكر كرد و به دنبال آن گشت كه چرا ـ نَظمِ اُرْجوزَةٍ ـ را بين جار و مجرور قرار داد و دليل اين توسّط چيست ؟

از حواشى مقدار لازم را مطالعه كند و بعد با شريك علمى خود به مباحثه آن درس مشغول شوند؛ به اين كيفيّت كه همه مطالب درس را در ذهن و خاطر خود داشته باشد و همه را از حفظ بگويد و آنچنان زيبا تقرير كند كه گويى مشغول تدريس است و در اين هنگام، هم‌بحث او بايد با دقّت به مطالب و تقرير او گوش دهد و مواضع اشتباه را تصحيح كند.

بعد از بيان مطالب، نوبت به تطبيق آنها با عبارات كتاب مى‌رسد كه بايد عبارات عربى را صحيح ادا كند و إعراب آنها را كاملاً اظهار كند و وقف به سكون ننمايد!

مى‌فرمودند: طلبه بايد ليلاً و نهارا و سفرا و حضرا درس بخواند و از دقائق عمر خود استفاده كند. طلبه‌اى كه يك ساعت بى‌كار باشد طلبه نيست، چون «طلبه» جمع «طالب» است و طالب يعنى جوينده و خواهان. و زمانى اين عنوان به نحو حقيقت بر او صادق است كه متلبّس به مبدأ اشتقاق يعنى طلب باشد.

بر اين أساس، سفارش مى‌فرمودند كه أيّام تعطيل را نيز درس بگيريد. و ماطبق فرمايش ايشان، هميشه در أيّام تعطيل نيز چند درس خصوصى داشتيم. خود ايشان نيز از آغاز طلبگى تا بازگشت از نجف أشرف هيچ وقت تعطيلى نداشتند و تمام أيّامشان تحصيل بود و تحصيل!

مى‌فرمودند: ما در دوران طلبگى أصلاً اوقات فراغت نداشتيم و معنى اوقات فراغت را نمى‌فهميديم. تمام روزهاى تعطيل را درس مى‌گرفتم و با اين همه آن مقدار از نهج‌البلاغه را كه حفظ نموده‌ام، مربوط به پنجشنبه و جمعه‌هاى قم است كه نهج‌البلاغه مى‌خواندم. و اين روش متداول در حوزه‌ها صحيح نيست كه پنجشنبه و جمعه و ماه مبارك رمضان و تابستان و مناسبت‌ها و وفات علماء و غيره، دروس تعطيل باشد، با اين روش چيزى از سال براى درس باقى نمى‌ماند.

پانویس

۱. در كافى از امام صادق عليه‌السّلام از رسول خدا صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم روايت نموده است كه: طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسلِمٍ. ألا إنَّ اللـهَ يُحِبُّ بُغاةَ العِلْمِ. «طلب علم بر هر مسلمانى واجب است. بدانيد كه خداوند طالبين علم را دوست دارد.»

و نيز از امام صادق عليه‌السّلام روايت نموده است كه: لَوَدِدتُ أَنَّ أصْحابى ضُرِبَتْ رُؤوسُهُمْ بِالسّياطِ حَتَّى يَتَفَقَّهُوا. «دوست داشتم كه با تازيانه بر سر اصحاب من زده مى‌شد تا به مرتبه فقاهت و شناخت دين برسند.» الكافى، ج۱، ص ۳۰ و ۳۱، باب فرض‌العلم‌و وجوب‌طلبه، ح ۱ و ۸.

۲. نورملكوت‌قرآن، ج ۲، ص ۳۱۰.

۳. كافى، ج ۱، ص ۴۰، كتاب فضل‌العلم، باب سؤال‌العالم‌وتذاكره، ح ۳.