کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > زندگی نامه > اساتید > اساتید و مراودین سلوکی > عشق علامه طهرانی به اساتید سلوکی

عشق علامه طهرانی به اساتید سلوکی

منبع: آیت نور صفحه ۵۱۹ تا ۵۲۱

فهرست
  • ↓۱- عشق علامه طهرانی به اساتيد سلوكى
  • ↓۲- پانویس

عشق علامه طهرانی به اساتيد سلوكى

در زمينه ادب نسبت به عشق‌آموزان مكتب ثقلين يعنى اساتيد سلوكيشان اين حالت شيدائى و خضوع را در لابلاى آثارشان مخصوصا در «مهر تابان» بخش نخست و در «روح مجرّد» در مبحث آشنائى با مرحوم حدّاد و اشاره به سفرهايشان به عتبات عاليات ميتوان يافت كه برخى را در همين يادنامه قبلًا آورده‌ايم. و اينك به گوشه‌هاى ديگرى اشاره مى‌نمائيم. در غم فراق علّامه طباطبائى چنين مى‌نويسند:

«... بارى چيزى را كه تصوّر نمى‌كرديم ارتحال اين مرد بود. مرگ اين رجل الهى مرگ عالَم است، چون علّامه عالَم بود. گرچه او زنده است؛ همه مردمِ زنده، مرده؛ و او زنده است. [۱]النَّاسُ مَوْتَى وَ أَهْلُ الْعِلْمِ أَحْيَآء. [۲]و [۳]»

سپس سيزده بيت نغز و عاشقانه از لاميّه ابن فارض مى‌آورند كه بسيار شيدائى است و چنين دردناك و سوزان ادامه ميدهند:

« بارى هيچ روزى را به خود نميديدم كه تو از دنيا بروى و من زنده باشم و در سوگ تو بنشينم و به ياد تو نامه بنويسم.

آرى از آن عالم قدس نگران حال مهجوران هستى! و با آن مهر و لطف و صفا و وفا كه در دنياى طبع و كثرت، دستگيرى از آنان مى‌نمودى، كجا در آن عالم تجرّد و وحدت غافل از آنها خواهى بود!؟

پيش ازينت بيش از ين غمخوارى عشّاق بودمهر ورزىّ تو با ما شُهره آفاق بود
ياد باد آن صحبت شبها كه در زلف توامبحث سرّ عشق و ذكر حلقه عشّاق بود
حسن مَهرويانِ مجلس گرچه دل مى‌بُرد و دينعشق ما در لطف طبع و خوبى اخلاق بود
از دم صبح ازل تا آخر شامِ ابددوستىّ و مهر بر يك عهد و يك ميثاق بود
سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شدما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود
پيش ازين كاين سقف سبز و طاق مينا بر كشندمنظر چشم مرا ابروى جانان طاق بود[۴]

و در هجران استادشان مرحوم حدّاد و تشريح برخى احوال مفارقت در سفر آخر كه آخرين ديدار دنيائى است عاشقانه قلم مى‌زنند و چنين ادامه ميدهند:

«... در اينجاست كه حقيقةً روح توحيد و فناى مطلق را در سلوك آل محمّد عليهم السّلام در ذات اقدس حقّ مى‌يابيم و با ياد آن ارواح طيّبه و نفوس مطهّره، كه پس از چهارده قرن در مثل سيّدى بزرگوار و مكرّم طلوع ميكند، و آن راه و رسم و روش را به ما مى‌آموزد، متنعّميم و در فراق آن مردان بزرگ و آن مقامات و درجات خلوص و توحيد هميشه اشكبار و چشم به راه ميباشيم تا شايد نظرى از روى محبّت و كرامت ديرين خود نموده، مشتاقان كوى لقاء و وادى عشق را با لمحه‌اى شاد و با نكته‌اى مسرور نمايند.»[۵]

آنگاه هجده بيت از ابيات بلند ميميّه ابن فارض كه در شرح فراق حبيب است را مى‌آورند و به گوشه‌اى از حالات متقابل استاد نسبت به ايشان اشاره مى‌كنند كه در فصل ششم از همين يادنامه گذشت.

پانویس

۱. در تعليقه آورده‌اند:

گرچه از هر ماتمى خيزد غمىفرق دارد ماتمى تا ماتمى‌
اى بسا كس مُرد و كس آگه نشدمرگ او را مبدئىّ و مَختَمى‌
اى بسا كس مُرد و در مرگش نسوختجز دل يك چند يار همدمى‌
ليك اندر مرگ مردان بزرگعالَمى گريد براى عالَمى‌

لا جرم در مرگ مردانى چنين گفت بايد: اى دريغا عالَمى‌

۲. از ديوان منسوب به أمير المؤمنين عليه السّلام است: «تمام مردم مردگانند و فقط اهل علم زندگانند.» (منه قدّس سرّه)

۳. «مهر تابان» ص ۱۰۹

۴. «مهر تابان» ص ۱۱۱ و ۱۱۲

۵. «روح مجرّد» ص ۶۴۴