نویسنده: حضرت علامه آیت الله حسینی طهرانی
منبع: آیت نور صفحه ۴۸۴ تا ۴۹۰
براى استخراج معارف و احكام و آداب اسلامى، اصلىترين منبع پس از كتاب الهى، «سنّت» است كه گفتار، رفتار و امضاى معصوم عليه السّلام را شامل مىشود. و اگرچه رتبهاش از كتاب الله پائينتر ميباشد ولى به لحاظ گستردگى و اينكه به منزله تفسير آيات الهى است از اهمّيّت فوقالعادهاى برخوردار ميباشد. بدين جهت توجّه به سنّت و روايات در بين علما جايگاه خاصّى داشته، و علم حديث شناسى كه به «دراية» معروف است در همين زمينه به وجود آمده و رشد و تكامل پيدا كرده است.
حضرت علّامه رحمة الله عليه در حركت علمى خويش در تمامى محورها عنايت فوقالعادهاى به اين درياى بىكران معارف داشتند و اگرچه جزيك اثر مستقلّ در جمع آورى حديث از ايشان باقى نمانده است[۱]، ولى تمامى مباحث خود را با بهرهورى صحيح و كامل از اين مجموعه الهى پخته و ارائه مىنمودند. و مرورى بر آثار قلمى بجا مانده از ايشان نشان دهنده اين مدّعاست.
نكته اساسى در برخورد با روايات، غير از داشتن اطّلاعات لازم و ضرورى كه در «علم الحديث» مطرح است، دارا بودن روحيّه و ذوق «فقه الحديث» است كه با كار مستمر روى احاديث بدست مىآيد كه اين معنى در آثار و كلمات بزرگان به چشم مىخورد.
حضرت آقا نيز بخاطر انس فراوان با روايات و همچنين دقّت نظر و روح الهى و چشم بصيرتى كه داشتند، در تجزيه و تحليل روايات و استفاده دقيق و گسترده از آنها بسيار موفّق بوده و خود نيز بر اين امر تأكيد مىنمودند.
در بحث ولايت فقيه پس از استدلال به رواياتى براى اثبات ولايت فقيه كه ايشان به عنوان اوّلين نفر به آنها تمسّك نمودهاند؛ ضمن تأسّف از كم كارى كه در اين زمينه شده، در بيانى كلّى ميفرمايند:
«... ما ذخائر بسيار زيادى در بين همين روايات داريم كه بايد در آنها بحث بشود، و زياد هم هست. و هر چه بيشتر بگرديم بيشتر پيدا مىشود. مثلًا از جمله ادلّهاى كه در همين چند روز ذكر شد و تا بحال نديدم كسى در ولايت فقيه به آنها استدلال كند يكى روايت كميل است ... و ديگر روايت «مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا قَطُّ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إلَّا لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ يَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى يَرْجِعُواإلَى مَا تَرَكُوا» ميباشد كه هفت سند براى آن ذكر شد ... ديگر نامه أمير المؤمنين عليه السّلام است به مالك اشتر كه ميفرمايد: «وَ اخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِيَّتِكَ فِى نَفْسِكَ» كه از آن استفاده أعلميّت فقيه براى ولايت شد، و ...[۲]»
نكته مهمّ
آنچه در برخورد با احاديث و سيره عملى پيامبر و ائمّه عليهم الصّلوة و السّلام از اهمّيّت فوق العادهاى برخوردار است دو مطلب مىباشد؛ اوّل دقّت و هوشيارى و تتبّع وسيع براى بدست آوردن متون صحيح و متقن و گرفتار نشدن در منقولاتى كه پايه و اساس محكمى ندارد، و دوّم با ذهن صاف و خالى به محضر روايات رفتن و بهره بردن. چرا كه اگر انسان به هر علّتى با پيش داوريها و باورهاى ذهنى خود با روايات و منش عملى اهل بيت عليهم السّلام مواجه شود بطور طبيعى هر كدام كه هماهنگ با اندوختههاى قبلى اوست مىپذيرد و بقيّه را ناديده مىگيرد و يا توجيه ميكند و يا از كنار آنها ساكت عبور ميكند؛ و در برخورد با آنچه مطابق اندوختههاى پيشين اوست ولى پايه صحيح ندارد با اغماض و تسامح ميگذرد.
حضرت آقا رضوان الله تعالى عليه در برخورد با سنّت چه در محور سخنان و چه در مدار سيره عملى آنان بر اين دو اصل تأكيد داشته و هر مطلبى را گرچه به ظاهر جالب مىنمود نمىپذيرفتند، بلكه با تلاشى گسترده و تحقيقى جامع مستند بودن آنرا مدّ نظر داشته و خالى الذّهن عمل كرده و بر حق پافشارى مىنمودند چه در ناحيه اثبات و چه در طرف ردّ. در اثباتِ آنچه صحيح است و دفاع از آن، و ردّ آنچه ناتمام و نارواست و بيان حق و مرزبندى بين مسائل كاملًا پىگير و مجدّ بوده، و حق و كشف حقيقت را فداى هيچ چيز نمىكردند
كه در اين راستا به نمونههاى فراوانى در آثارشان برخورد مىكنيم كه به مواردى اشاره مىكنيم.
عالم معاصر محدّث شوشترى در كتاب «الأخبار الدّخيله» خود بر دعائى كه از ناحيه مقدّسه بقيّة الله الأعظم أرواحنا فداه بصورت توقيع، جزء اعمال روزانه ماه رجب وارد شده و اوّل آن چنين است: «اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعَانِى جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلَاةُ أَمْرِكَ. ..» هفت اشكال وارد مىكند كه غير از اشكال سندى در نظر ابتدائى اشكالاتى محكم و غير قابل دفاع است. ولى آقا پس از بحث پيرامون سند اين دعاى شريف، به ردّ اشكالات مىپردازند و با منطقى متين و برهانى با استفاده از آيات و روايات مربوطه همه هفت اشكال را بخوبى جواب مىگويند كه قابل دقّت و مطالعه است.[۳]
با اينكه گروهى بر اساس انگيزههاى مختلف در صدد اثبات وجود جزيره خضراء، و اينكه محلّ زندگى امام زمان أرواحنا فداه است بر آمدهاند، و أحيانا در اين باره كتاب نوشته و به برخى روايات تاريخى استدلال نمودهاند و آنرا بر جزيره برمودا تطبيق و درباره آن قلمفرسائى كردهاند؛ حضرت آقا قدّس سرّه به نقل و نقد آن پرداخته و پس از بررسى سند و اثبات بىمدرك بودن اين مطلب به تحليل تاريخى آن مىپردازند كه: جزيره خضرائى در روزگارانى، جايگاه مهدى خليفه فاطميّين در غرب اندلس بوده و بعد كلمه قائم به آن افزوده شده و محلّ مهدى قائم معرّفى گشته و ... و آنگاه به نقد بعض مطالب غير صحيح در آن ماجرا مىپردازند كه: به چه جهت بايد هر كشتى و هواپيمائى كه به آنجا نزديك مىشود از بين رفته و نابود شود؟[۴]
مرحوم حاج شيخ عبّاس قمّى رحمة الله عليه در «مفاتيح الجنان» پس از نقل دعاى عرفه امام حسين عليه السّلام مىگويد:
... سيّد بن طاووس در «إقبال» بعد از يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، اين زيادتى را نقل كرده فرموده:إلهى أنا الفَقيرُ فى غِناىَ، فَكيفَ لا أكونُ فقيرًا فى فَقْرى- تا پايان كه با جمله إنّكَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَديرٌ وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ، به آخر مىرسد و حاوى كلماتى زيبا و مناجاتى دلنشين و معارفى عالى است. و بزرگان از قديم الأيّام در برخى مباحث عرفانى بدان استدلال مىنمودهاند و حضرت آقا نيز در بعضى از آثارشان به فقراتى از آن استشهاد نمودهاند.
حضرت آقا در يك بررسى[۵] نشان مىدهند كه اين كلمات الحاقى گزيدهاى از مناجاتى است كه شيخ تاج الدّين أبى الفضل أحمد بن محمّد بن عبد الكريم معروف به ابن عطاء الله اسكندرى شاذلى مالكى متوفّى در قاهره سنه ۷۰۹ ابداع كرده- كه در مجموعه «الحِكَم العَطآئيّة» او به طبع رسيده- و بعدا توسّط شخص ديگرى در «إقبال» سيّد پس از دعاى عرفه امام حسين عليه السّلام قرار داده شده است؛ و در نسخههاى قديمى «إقبال» وجود ندارد. و مرحوم مجلسى پس از نقل دعاى عرفه به نبودن اين زيادى در نسخه قديمى «إقبال» تصريح كرده است ... و سپس تأكيد مىكنند كه مرحوم حاج شيخ عبّاس قمّى بايد در «مفاتيح» تصريح مىكرد كه اين زيادى در بعضى از نسخ «إقبال» كه قديمى هم نيست وجود دارد. و آنگاه در كمال حرّيّت و انصاف ميفرمايند
«: حاصل سخن آنكه اين دعا، دعاى بسيار خوب و با مضمون رشيق و عالى است و خواندن آن در هر وقت مساعدى كه حال اقتضاء كند- نه با تكلّف- مغتنم و مفيد مىباشد. امّا إسناد آن به حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام جائز نيست وَ الحمدُ للّهِ أوّلًا وَ ءاخِرًا وَ ظاهِرًا وَ باطِنًا.»
از جمله موارد ديگرى كه حضرت آقا- در كتاب شريف امام شناسی جلد پانزدهم- به آن مىپردازند جريان ازدواج حضرت امّ كلثوم است كه در بسيارى از كتب تاريخى مطرح نشده و در برخى از تعابير اهل تسنّن نيز متعصّبانه بعنوان حقّانيّت خلفاء مطرح گرديده است و در روايات ما از آن بعنوان «ناموس غصب شده» تعبير شده است؛ إنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاهُ.[۶]
در حاليكه جريان اين ازدواج اگر با مقدّمات تاريخى آن ذكر شود سندى است كه صدها درجه مظلوميّت امير المؤمنين عليه السّلام و اهل بيت را بهتر ظاهر مىكند.
حضرت آقا ضمن مطرح كردن آن به اصل قضيّه و تجزيه و تحليل آن و جواب از شبهات وارده پرداخته[۷]، و به كتمان تاريخ از سوى برخى مورّخان انتقاد مىكنند و بر لزوم نشر حقائق و تجزيه و تحليل آنها و بيان مظلوميّتهاى وارده بر اهل بيت عليهم السّلام پافشارى مىنمايند.[۸]
و نيز جريان حمله مسلم بن عقبة است كه به امر يزيد لعنة الله عليه با لشكرى جرّار به مدينه هجوم برد و به قتل و غارت و اباحه دماء و نفوس و فروج و اموال مردم به مدّت سه روز پرداخت و به جناياتى دست زد كه خامه ياراى نوشتنش را ندارد.
۱. تنها اثر مستقلّ ايشان كتاب شريف «لمعات الحسين» عليه السّلام است كه در برگيرنده برخى از كلمات و مواعظ و خطب حضرت سيّد الشّهداء عليه السّلام با ترجمه و ذكر مدارك از كتب معتبر مىباشد و در ترسيم چهره حقيقى نهضت حسينى و اهداف والاى آن و اثبات علم امام عليه السّلام به شهادت، حاوى نكات ارزشمندى است.
۲. « ولايت فقيه در حكومت اسلام» ج ۲، ص ۲۳۲
۳. در پايان «الله شناسى» جلد دوّم، اين ردّيّه با عنوان «رساله الحاقيّه» چاپ شده است.
۴. «امام شناسى»، ج ۱۸، ص ۲۹۸
۵. «الله شناسی» ج ۱، ص ۲۶۷ تا ص ۲۷۳
۶. «فروع كافى» ج ۵، ص ۳۴۶
۷. ازدواج عمر با امّ كلثوم عليها و على والدَيها السّلام به لحاظ تاريخى و شبهاتى كه ثبوتا و اثباتا در اطراف آن هست همواره در بين علماء مورد بحث و بررسى بوده است، گروهى از بزرگان كه شيخ صدوق در رأس آنهاست منكر آنند و گروهى ديگر از أعاظم همچون شيخ كلينى در كتاب شريف «كافى» و ديگران آنرا تلقّى به قبول كرده و بعضا به اشكالات مختلفى كه پيرامون اين واقعه وجود دارد پرداخته و جوابهاى روشن و شفّافى را ارائه دادهاند، حضرت علّامه رضوان الله عليه نيز در اين بحث بطور مستوفى تمامى جوانب قضيّه را بررسى نموده و به همه شبهات آن پاسخ كافى و شافى دادهاند. آنچه در اينجا بيشتر مورد عنايت است تبيين روش متين و معتدل و به دور از افراط و تفريط حضرت آقا در برخورد با تاريخ و روايات است.
۸. «امام شناسى» ج ۱۵، ص ۲۹۶ تا ص ۳۰۶