کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیر و سلوک > عمل به شریعت

عمل به شریعت

مربوط به دسته های:
سیر و سلوک -

سيروسلوك إلى‌اللـه انطباق متن زندگى با شريعت محمّديّه صلوات‌اللـه‌عليه‌وآله است يعنى جميع أحوال و أطوار زندگى، از فردى تا اجتماعى، از ارتباط با عيال و فرزند و تدبير امور منزل تا ديگر امور را بر أساس دين تنظيم كرده و حقوق هر يك را به نحو أتمّ و أكمل أدا كند.

نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: نور مجرد صفحه۵۲۷ تا ۵۳۲

فهرست
  • ↓۱- حقيقت جز از طريق شريعت حاصل نمى‌شود
  • ↓۲- تأثير دستورات واجب و مستحب شرعى در تكامل نفس انسان
  • ↓۳- اهتمام به انجام دستورات شريعت بدون مصلحت‌انديشى‌هاى موهوم
  • ↓۴- سير و سلوك انطباق زندگى با شريعت محمّديّه صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله است
  • ↓۵- عدم رعايت حقوق ديگران به بهانه سير و سلوك جائز نيست
  • ↓۶- پانویس

حقيقت جز از طريق شريعت حاصل نمى‌شود

رسيدن به كمال و انكشاف أنوار جمال و جلال حضرت پروردگار، جز از شاهراه عبوديّت و گردن‌نهادن در برابر أحكام شريعت غرّاى محمّدىّ، ممكن نيست. و اين معنى به‌وضوح از حديث «قرب نوافل» و «قرب فرائض» دانسته‌مى‌شود. در طريق كمال و عبوديّت، «شريعت» تنها راه و گذرگاه أمن براى وصول به «حقيقت» بوده و حقيقت مطلوب جز از طريق شريعت حاصل نمى‌شود. و سالك راه حقّ، تمام أفعال و أحوال و آنچه از خواطر بر قلب او وارد مى‌شود را بايد با ميزان كتاب و سنّت محك زده و حقّ را از باطل جدا كند. و به تعبير حضرت آقاى‌حدّاد رضوان ‌اللـه ‌تعالى ‌عليه: الشَّريعَةُ مِن غَيرِ حَقِيقَةٍ فغيرُ مَقبولٍ؛ و الحَقيقَةُ مِن غَيرِ شَريعَةٍ فغَيرُ مَحصولٍ.[۱]مَن لَم‌يَزِنْ أفعالَهُ و أحْوالَهُ فى

كُلِّ وَقتٍ بِالكِتابِ وَ السُّنَّةِ وَ لَم‌يَتَّهِمْ خَواطِرَهُ، فَلا تَعُدَّهُ فى ديوانِ الرِّجال.[۲]

تأثير دستورات واجب و مستحب شرعى در تكامل نفس انسان

لذا حضرت علاّمه قدّس‌اللـه‌نفسه‌الزّكيّة بر تعبّد كامل در برابر شريعت و أحكام آن اهتمام داشته و آن را ضرورى مى‌دانستند و هر راهى غير از راه شرع را باطل و مردود مى‌شمردند. مى‌فرمودند: هريك از دستورات شريعت از واجب گرفته تا مستحبّ، همه بر أساس مصالح و حِكَمى است كه در تكامل نفس انسان و سوق‌دادن او به علّت غائى از خلقت مؤثّر و مفيد مى‌باشد، و چه‌بسا اگر كمال حاصل از حكمى فوت شود، با حكم ديگر تدارك آن ممكن نباشد.

از جمله درباره سنّت نكاح و ازدواج كه در دين نسبت بدان ترغيب و تحريص بسيارى شده، و بعضى به داعيه و بهانه سيروسلوك إلى‌اللـه آن را ترك نموده و نوعى از رهبانيّت را براى خود اختيار مى‌كنند، مى‌فرمودند: ازدواج از مراحلى‌است كه سالك و طالب كمال حتما بايد از آن عبور كند، و در صورت ترك، اگرچه معذور باشد، كمالى از او فوت مى‌شود كه قابل جبران نبوده و از دست‌يابى به كمال تامّ و مطلق محروم مى‌شود؛ هر چند آن سالك در سلوك خود صاحب مقام منيع و بلندى باشد، همچون مرحوم حكيم‌هيدجى و يا آقاشيخ‌مرتضى‌طالقانى يا جهانگيرخان رضوان‌اللـه‌عليهم كه أهل سلوك و جليل‌القدر بوده‌اند ولى به عللى تا آخر حيات خود مجرّد زندگى كرده و تشكيل خانواده نداده و صاحب أولاد نشدند.

روى همين اصل، مقيّد بودند كه به تمام ظرائف آداب و سنن شرعى عمل‌نمايند و هيچ دقيقه‌اى از دقائق شرع أطهر را فرو گذار ننمايند.

اگر در موردى، از ادّله شرعى استفاده مى‌شد كه از باب تزاحم، مثلاً ترك نمودن أمر مستحبّى رجحان دارد، ايشان نيز به همان دستور مى‌فرمودند؛ ولىاظهار نظرهاى شخصى و كاستن و افزودن احكام الهى را به بهانه‌هاى مختلف ردّ مى‌فرمودند و با طريقه برخى از اهل تصوّف باطل كه به بهانه دفع عجب و شهرت، مداومت بر ترك بسيارى از سنن شرعى دارند، به‌شدّت مخالف بوده و اين روش را براى دفع عجب صحيح نمى‌دانستند.

اهتمام به انجام دستورات شريعت بدون مصلحت‌انديشى‌هاى موهوم

تفاوت عمده حضرت علاّمه والد با ديگران اين بود كه ايشان نفس و آثار و لوازم آن را از مشتهيات و امور نفسانى، در زير سنگ رياضت و تعبّد محض در برابر شريعت، آسياب و له نموده بودند و نفسشان به تمام مراتب فانى در پروردگار بود، و لذا در عمل به دستورات شريعت به مصلحت‌انديشى‌هاى موهوم و پندارى رضايت نداده و بر عمل به آنچه در متن شريعت آمده اصرار داشتند و أبدا از آن تنزّل نمى‌كردند.

مثلاً در روايت وارد از حضرت أميرالمؤمنين عليه‌السّلام آمده است:

سَمِعْتُ النَّبىَّ صَلَّى‌اللـه‌عَلَيْهِ‌وَءَالِهِ [وَسَلَّمَ] يَقولُ: اتبَعوا الْجِنازَةَ وَ لا تَتْبَعْكُمْ؛ خالِفوا أَهْلَ الْكِتابِ.[۳] «از پيامبر صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم شنيدم كه ميفرمود: در تشييع ميّت، به‌دنبال و از عقب جنازه حركت كنيد، و نبايد جنازه از عقب شما بيايد؛ با أهل كتاب كه پيشاپيش مردگان خود مى‌روند مخالفت كنيد.»

حضرت علاّمه والد با ديدن أمثال اين روايت كه دلالت بر استحباب مشى در عقب ميّت و نهى از حركت در جلو آن دارد، اگر عالَم نيز كُن فَيكون و زير و رو مى‌شد، محال بود از آن تخطّى كرده و به مفاد اين روايات عمل نكنند.

در تشييع‌جنازه‌هايى كه در معيّت ايشان شركت مى‌كرديم، مكرّر اتّفاق مى‌افتاد كه بعضى از علماء و أكابر را به جهت تكريم و تبجيل و يا جهات ديگر پيش روى ميّت حركت مى‌دادند؛ و وقتى مى‌آمدند كه ايشان را نيز به جلو ببرندمى‌فرمودند: اين عمل بدعت است، و مُشيّع بايد عقب جنازه حركت كند.

سيره عملى آن بزرگوار در برابر تمام أحكام و روايات وارده از أهل‌بيت عليهم‌السّلام اينگونه بود و مى‌فرمودند: «اگر حكمى از أحكام يا مفاد روايتى، خوشايند نفس نبود و يا با عقول ناقصه ما مطابقت نداشت، نفس را بايد در برابر آن به زمين زد و له كرد، نه آنكه از عمل به آنچه در متن دين آمده عدول نمود.» و براى اين امر شواهد و نمونه‌هاى بسيارى هست كه إن شاءاللـه در بخش سيره عملى ايشان، بدان اشاره خواهد شد.

سير و سلوك انطباق زندگى با شريعت محمّديّه صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله است

مى‌فرمودند: «برخى گمان مى‌كنند كه سيروسلوك‌إلى‌اللـه، صرف شركت در مجالس ذكر و مداومت بر أذكار و أورادى است كه از استاد و مربّى خود تلقّى كرده‌اند؛ و با وجود اينكه سالهاست كه در مضمار و ميدان مجاهده با نفس قدم گذاشته‌اند، هنوز حركتى نكرده و در همان عالم طبع محبوس مانده‌اند. غافل از اينكه سيروسلوك، رعايت و مواظبت بر دقائق و ظرائف أدب عبوديّت و تعامل با موجودات عالم هستى است. سيروسلوك إلى‌اللـه انطباق متن زندگى با شريعت محمّديّه صلوات‌اللـه‌عليه‌وآله است يعنى جميع أحوال و أطوار زندگى، از فردى تا اجتماعى، از ارتباط با عيال و فرزند و تدبير امور منزل تا ديگر امور را بر أساس دين تنظيم كرده و حقوق هر يك را به نحو أتمّ و أكمل أدا كند. و لذا به بهانه سير و سلوك نمى‌توان از حقوق ديگران چيزى را فرو گذار كرد.»

عدم رعايت حقوق ديگران به بهانه سير و سلوك جائز نيست

در روايت‌است‌كه: روزى سلمان محمّدى رضوان‌اللـه‌تعالى‌عليه براى ديدار أبى‌الدّرداء به منزل او آمد، در برخورد با اُمّ أبى‌الدّرداء كه ژوليده و پريشان بود علّت را جويا شد، اُمّ أبى‌الدّرداء در پاسخ گفت: برادرت أبوالدّرداء، اعتنائى به دنيا و امور آن ندارد! وقتى أبوالدّرداء به منزل آمد، به سلمان خوش‌آمد گفت و طعامى را نزد او گذاشت. سلمان گفت: خود نيز بخور! وى از خوردن امتناع كرد و گفت: من روزه هستم. سلمان او را سوگند داد و گفت: تا از اين طعام تناولنكنى من نيز از آن نخواهم خورد. شب فرا رسيد و سلمان در نزد ميزبان خود بيتوته كرد. سياهى شب كه بر همه‌جا پرده انداخت، أبوالدّرداء خواست تا شب را به قيام و عبادت إحياء كند، سلمان او را منع كرد و گفت:

يا أباالدّردآء! إنّ لِرَبِّكَ عَلَيكَ حَقًّا، وَ إنّ لِجَسَدِكَ عَلَيكَ حَقًّا، وَ لأهلِكَ عَلَيكَ حَقًّا، فَصُم وَ أفطِر، وَ صَلِّ وَ نَمْ؛ وَأعْطِ كُلَّ ذى حَقٍّ حَقَّه! «اى أباالدّرداء! حقّا براى پروردگارت بر تو حقّى‌است، و حقّا اين جسم و بدن تو نيز بر تو حقّى دارد، و براى أهل تو نيز بر تو حقّى است؛ پس روزه بدار و نيز إفطار كن؛ پاسى از شب را عبادت كن و نماز بخوان و پاسى از آن را بخواب؛ و حقّ هر ذى‌حقّى را بطور شايسته إعطاء كن!»[۴]

أبوالدّرداء نزد پيامبر آمد و از آنچه بين او و سلمان گذشته بود خبر داد، و پيامبر صلّى‌اللـه‌عليه‌وآله‌وسلّم همان گفتار سلمان را براى او بيان فرمودند.

لذا علاّمه والد طريقه كسانى كه زندگى را در حاشيه قرار داده و از عيال و أولاد خود عُزلت گرفته و آنان را به أمان خدا سپرده‌اند و حقوق طبيعى آنان را ضايع و تباه مى‌سازند، باطل شمرده و آن راه را موصل به مطلوب نمى‌دانستند.

و در پرتو فروغ نور توحيد، دستوراتى به مريدين سلوك مى‌دادند كه جوانب حيات مادّى و معنوى آنان را در بر مى‌گرفت؛ آنگونه كه حسن معاشرت و رعايت حقوق عيال و فرزندان، تحصيل علم و حتّى كسب و تجارت در آن لحاظ مى‌شد؛ تا سالك در كمال آسايش خاطر و فراغ بال و بدون هيچ تزاحمى بسوى مبدأ أعلى حركت كند.

دامنه رعايت اين دقائق در تربيت توحيدى ايشان تا آنجا گسترده بود كه حتّى نسبت به ما كه فرزندان ايشان بوده و براى خدمت به ايشان در رتق و فتق

امور و يا تفحّص از مآخذ و مصادر بعضى از روايات منقول در «دوره علوم و معارف إسلام» به محضرشان شرفياب مى‌شديم، مى‌فرمودند: اگر از شما كارى را خواستم و شما به كسى قول داده و يا خود، كار ديگرى داريد حتما بگوئيد؛ مبادا حقّ كسى ضايع شود.

پانویس

۱. روح‌مجرّد، ص ۴۷۴: «شريعت بدون حقيقت مقبول نيست و حقيقت بدون شريعت حاصل نمى‌گردد. هر كس افعال و احوال خويش را در هر زمان با كتاب و سنّت نسنجد و در صدق و صحّت خواطر خود ترديد ننموده و به آن بدگمان نباشد، او را از مردان خدا مشمار.»

۲. روح‌مجرّد ، ص ۵۳۸.

۳. بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۲۸۴.

۴. مجموعة ورّام، ج ۱، ص ۲.