کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > معارف اسلام > الله شناسی > لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممکن است

لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممکن است

نویسنده:آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: کتاب نور مجرد


فهرست
  • ↓۱- لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممكن است
  • ↓۲- عشق به خداوند، ريشه أنانيّت را مى‌سوزاند
  • ↓۳- پانویس

لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممكن است

بارى، طىّ اين راه پر فراز و نشيب و هائل كه در هر زاويه‌اى از آن، شياطين و قطّاع الطّريق، براى به دام‌انداختن سالك و منع او از ادامه راه، كمين‌زده‌اند، جز با هَيمان و عشق به حضرت پروردگار ميسور نيست.

حضرت علامه والد رحمة‌اللـه‌عليه مى‌فرمودند:

لقاء خدا فقط با طلوع نور عشق خدا ممكن‌است. همه دستورات شرع مقدّس مقدّمه ظهور اين كيمياى تكامل است.

مكرّر مى‌فرمودند:

علماى علم أخلاق رضوان‌اللـه‌عليهم، همچون مرحوم فيض در المحجّة‌البيضاء و مرحوم نراقى در جامع‌السّعادات، به تفصيل صفات مذمومه و رذائل اخلاقى را تعريف و تبيين كرده و درباره علائم آنها و راه علاج هر يك مانند عجب، حسد و كذب، بحث كرده و سخن گفته‌اند.

اين طريق، پسنديده و مقبول است ولى كافى نيست و رسيدن سالك به سرمنزل مقصود را ضمانت نمى‌كند. اگر كسى بخواهد معصيت نكرده و ريشه صفات ذميمه را در خود خشك كند و به حقيقت عبوديّت و بندگى و لقاء خدا مشرّف شود، تنها راه آن عشق و شوق به خداونداست. چون با اين روشى كه علماى أخلاق در كتب خود فرموده‌اند، سير سالك بسيار طولانى شده و يك عمر براى او كافى نيست بلكه عمر نوح مى‌طلبد؛ چرا كه براى رفع و دفع هر يك از خصلت‌هاى قبيح عمرى لازم است، و آخرالأمر معلوم نيست آيا ريشه و بنياد آن رذيله خشك و نابوده شده است يا نه، بلكه بقاياى آن هنوز در زواياى نفس پنهان بوده و مترصّد فرصتى است تا در بزنگاه دوباره طلوع كرده و سالك را به زمين زند. زيرا طبيعت نفس اينطوراست كه اگر از يك‌طرف آنرا سركوب كنى، از سوى ديگر سر در مى‌آورد. اگر عشق خدا طلوع نكند، سالك به مقصد نمى‌رسد و بايد زحمتى بسيار متحمّل شود تا معاصى و أوصاف مذمومه را از خود دور كند.

عشق به خداوند، ريشه أنانيّت را مى‌سوزاند

راه صحيح، راه ميانبر است. بايد طريقى را انتخاب كرد كه با عمر ما تناسب داشته باشد، و آن همان طريق عشق و محبّت به خداونداست. اينجاست كه شراره‌ها و آتش حبّ به خدا در دل سالك افتاده و به مقتضاى كلام أميرالمؤمنين عليه‌السّلام كه ميفرمايد:

حُبُّ اللَهِ نارٌ لايَمُرُّ عَلَى شَىْ‌ءٍ إلّا احْتَرَقَ، [۱] ريشه أنانيّت و هستى موهوم او را بالمرّه مى‌سوزاند؛ و چون بنيان مجازى او را درهم‌ريخت، صفات نيز كه مترتّب بر ذات است لامحاله از بين مى‌رود، زيرا صفات همگى طفيلى و تابع ذات‌اند.

گاهى نيز مى‌فرمودند:

انسان گاهى در خانه‌اى مى‌رود كه در آن سوراخهايى وجود دارد كه لانه مار و عقرب است و از آن، مار و عقرب بيرون مى‌آيند. سوراخها را پر ميكند و راه رفت‌وآمد حيوانات موذى را مسدود ميكند، مدّتى بعد مى‌بيند از طرف ديگرى راهى باز نموده‌اند و بيرون آمده‌اند، و به همين منوال هر چه تلاش مى‌كند نمى‌تواند آنها را دفع كند. راهش اينستكه آن خانه را از اصل خراب كند و زير خانه را كه لانه آن حيوانات است پاكسازى نمايد و سپس خانه‌اى نو بسازد. تا وقتى نفس انسان باقى‌است، ريشه صفات رذيله باقى‌است و هر روز ممكن‌است از راهى سر برآورد؛ بايد اين ريشه را سوزاند و سوزاندن آن نيز جز با طلوع عشق و محبّت پروردگار ممكن نيست. [۲]

پانویس

۱. المحجة‌البيضآء، ج ۸، ص ۷: «محبّت خداوند آتشى‌است كه بر چيزى عبور نمى‌كند مگر آنكه آن را مى‌سوزاند و از بين مى‌برد.»

۲. در بحارالأنوار از داود رقّى از يونس‌بن‌ظبيان و همچنين از شعيب عقرقوفى از امام صادق عليه‌السّلام روايت ميكند كه حضرت فرمودند:

إنَّ اُولى الألبابِ، الَّذينَ عَمِلوا بِالفِكرةِ حتَّى وَرِثوا مِنهُ حُبَّ اللَهِ، فَإنّ حُبَّ اللَهِ إذا وَرِثَهُ القَلبُ وَاسْتَضآءَ بِهِ أسرَعَ إلَيهِ اللُطفُ، فَإذا نَزَلَ اللُطفُ، صارَ مِن أهلِ الفَوآئِدِ، فَإذا صارَ مِن أهلِ الفَوآئِدِ تَكَلَّمَ بِالحِكْمَةِ، وَ إذا تَكَلَّمَ بِالحِكْمَةِ صارَ صاحِبَ فِطنَةٍ، فإذا نَزَلَ مَنزِلَةَ الفِطنَةِ عَمِلَ فى القُدرَةِ، فإذا عَمِلَ فى القُدرَةِ عَرَفَ الأطباقَ السَّبعَةَ، فإذا بَلَغَ هَذِه المَنزِلَةَ صارَ يَتَقَلَّبُ فى فِكرٍ بِلُطفٍ وَ حِكمَةٍ و بَيانٍ، فإذا بَلَغَ هَذهِ المَنزِلَةَ جَعَلَ شَهوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فى خالِقِهِ، فإذا فَعَلَ ذَلِكَ نَزَلَ المَنزِلَةَ الكُبرَى فَعايَنَ رَبَّهُ فى قَلبِهِ و وَرِثَ الحِكمَةَ بِغَيرِ ما وَرِثَهُ الحُكَمآءُ و وَرِثَ العِلمَ بِغَيرِ ما وَرِثَهُ العُلَمآءُ و وَرِثَ الصِّدقَ بِغَيرِ ما وَرِثَهُ الصِّدّيقونَ؛ إنّ الحُكَمآءَ وَرِثُوا الحِكمَةَ بِالصَّمتِ وَ إنّ العُلَمَآءَ وَرِثوا العِلمَ بِالطَّلَبِ وَ إنّ الصّدّيقينَ وَرِثوا الصِّدقَ بِالخُشوعِ وَ طولِ العِبادَةِ.فَمَن أخَذَ بِهَذِهِ المَسيرةِ إمّا أن يَسفُلَ و امّا أن يُرفَعَ، وَ أكثُرُهُم الَّذى يَسفُلُ و لا يُرفَعُ إذا لَم يَرعَ حقَّ اللَهِ و لَم يَعمَل بِما أمَرَ بِهِ. فهذهِ صفةُ مَن لَم يَعرِفِ اللَهَ حَقَّ مَعرِفَتِه و لَم يُحِبَّه حَقَّ مَحَبَّتِه فلا يَغُرَّنَّكَ صَلوتُهُم و صيامُهُم و رِواياتُهم و علومُهُم، فإنّهُم حُمُرٌ مُستَنفِرَةٌ. (بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۴۰؛ و ج ۶۷، ص ۲۵)

از اين روايت شريفه نكات ارزشمندى به دست مى‌آيد، از جمله اينكه:

۱. آغاز سلوك با تفكّر و سپس تحصيل محبّت خداوند متعال است، و پايان سلوك با منحصركردن همه محبّتها در خداوند: جَعَل شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فى خالِقِه؛ كه محصول آن لقاء إلهى و ديدار خداوند با دل است: فَعايَنَ رَبَّهُ فى قَلبِهِ.

۲. كسى‌كه آتش عشق خداوند در دلش افتاد و به لقاء إلهى مشرّف گرديد، كمالات ديگر را نيز بدست مى‌آورد و حكمت و علم و صدق را بدون زحمت تحصيل ميكند.

۳. خشوع و طول عبادت، بدون تحصيل محبّت و معرفت ثمره‌اى ندارد و گاه موجب سقوط و دورشدن از خداوند است.