کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیره > سیره علمی > سیره عبادی سلوکی > جلسات ذکر و مسایل سلوکی > محبت به ایمه در طول محبت به خداوند است

محبت به ایمه در طول محبت به خداوند است

مربوط به دسته های:
جلسات ذکر و مسایل سلوکی -
فهرست
  • ↓۱- عنوان: مكاشفات و كرامات دلالت بر كمال سالك ندارد
  • ↓۲- پانویس

عنوان: مكاشفات و كرامات دلالت بر كمال سالك ندارد

نویسنده:آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: کتاب نور مجرد، صفحه۷۴۰

حضرت علامه والد قدّس‌سرّه‌الشّريف مى‌فرمودند:

مقامات و مكاشفات و كرامات، اثباتا و نفيا دلالت بر كمال سالك و عدم آن ندارند، بلكه اقتضاى شاكله و نوع نفوس است كه برخى زياد خواب مى‌بينند و برخى كم، براى بعضى باب مكاشفه باز است و براى بعضى بسته. و چه‌بسا وجود اين امور سدّ راه تعالى و رشد سالك شود و عطش طلب او را براى تحصيل توحيد حضرت پروردگار فرو نشانده و به همين امور خسيسه قانع شود، يا كثرت اين خواب‌هاى صادق و مكاشفات، سالك را مبتلاى به عُجب و خودبينى كرده و او را در ورطه هلاكت بيندازد و لذا سالكانى كه سلوك آنان ساده و عارى از اين خوارق عادات است، كم‌خطرتر و بهتر به مقصود مى‌رسند.

سالكى كه مقصد خود را عالم توحيد ميداند، زندگى او در دنيا به اقتضاى همين عالم، عادى و بر اساس سنّت و أسباب إلهى بايد باشد. روزى حضرت علاّمه والد به يكى از شاگردان كه قدرت تصرّف براى او حاصل شده بود و از خود إظهار كرامات ميكرد، فرمودند: خداوند وقتى شمشيرى برّان به كسى مى‌دهد نبايد او همينطور از آن استفاده كند، بلكه بايد آن را در نيام داشته تا در وقت ضرورت، آن هم به إذن حضرت پروردگار، بيرون كشد. سالكى كه روح تسليم در برابر استاد بر او حاكم‌است و صاحب اين اموراست، نه فقط به آن تعلّق خاطر نداشته و از آن استفاده نمى‌كند بلكه راه تصرّف را براى استاد خود باز ميكند تا در صورت مصلحت، استاد قدرت اين كشف و كرامات را از او بگيرد! و در عوض آن سالك را به مراتب بالاترى سوق داده و كمالات بهترى نصيب او شود.

علاّمه والد قدّس‌سرّه در اين زمينه حكايت بسيار نافعى را نقل مى‌فرمودند كه چون در جُنگ خطّى خود نيز آورده‌اند، در اينجا به عين الفاظ ايشان نقل مى‌شود:

مرحوم حاج شيخ قوچانى قدّس‌اللـه‌سرّه أيضا فرمودند: يكى از كسانى كه خدمت مرحوم قاضى رسيد و از ايشان دستور مى‌گرفت و جزء تلاميذ وى محسوب مى‌شد، آقا ميرزا إبراهيم عرب است، كه پس از ساليان دراز رياضتهاى سخت، به مطلوب أصلى نرسيده و براى وصول به كمال خدمت ايشان رسيد.

وى ساكن كاظمين بود و شغلش مرده‌شوئى بود، و گويا خودش اين شغل را انتخاب نموده بود كه از جهت رياضت نفس أثرى قوى در نفس او داشته باشد.

چون خدمت مرحوم قاضى رسيد، گفت: من از شما تقاضا دارم كه هر دستورى داريد به من بدهيد، ولى من در ميان شاگردان شما نباشم، چون شاگردان شما تنبل هستند، مرا هم تنبل مى‌كنند.

اين تشرّف و گفتگوى او با مرحوم قاضى در حالى بود كه مرحوم قاضى از كنار شطّ (شطّ فرات) از كوفه به سوى مسجد سهله مى‌رفتند و تقريبا تا نزديك مسجد سهله سخنشان طول كشيد. مرحوم قاضى از او پرسيدند: آيا زن دارى؟! گفت: نه؛ وليكن مادرى و خواهرى دارم! مرحوم قاضى به او فرمودند: روزىِ آنها را از كدام راه به‌دست‌مى‌آورى؟!

(در اينجا كه نمى‌توانست اين سرّ را نزد مربّى و معلّم و بزرگمردى كه مى‌خواهد از او دستور بگيرد، انكار كند، از روى ناچارى و ضرورت) گفت: من به‌هر چه ميل كنم، فورا برايم حاضر مى‌شود، مثلاً اگر از شطّ، ماهى بخواهم فورا ماهى خودش را از شطّ بيرون مى‌افكند، اينطور، و با دست خود اشاره به شطّ نموده، فورا يك‌ماهى خودش را از درون آب به روى خاك پرتاب كرد.

مرحوم قاضى به او فرمود: اينك يك‌ماهى بيرون بينداز. ديگر هرچه اراده كرد نتوانست. مرحوم قاضى به او فرمود: بايد دنبال كسب بروى و از اين طريق تهيّه روزى نمائى. او تمام دستورات لازم را گرفت و به كاظمين مراجعت كرد و به شغل الكتريكى و سيم‌كشى پرداخت و از اين راه امرار معاش ميكرد و حالات توحيدى او بسيار قوىّ و شايان تمجيد شد، بطورى‌كه در نزد شاگردان مرحوم قاضى به قدرت فهم و عظمت فكر و صحّت سلوك، و واردات عرفانيّه و نفحات قدسيّه ربّانيّه معروف و مشهور گرديد.

تا سرانجام پس از رحلت مرحوم قاضى، در أثر اتّصال بدنش به تيّار كهرباى شهر، در حال چراغانى شب عيدى كه در كاظمين بدان مشغول بود، از دنيا رحلت و به سراى باقى روحش پرواز نمود. رحمة‌اللـه‌عليه‌رحمةً‌واسعةً.

علاّمه والد توضيحاً در ادامه مطلب فوق مى‌فرمايند: ‎

مرحوم ميرزا ابراهيم عرب در ميان همه شاگردان مرحوم قاضى به اراده متين و سيروسلوك راستين مشهور بود، ولى چون در كاظمين سكونت داشت، حقير را شرف ملاقاتش حاصل نشد تا در همان سالهايى كه براى تحصيل به نجف اشرف مشرّف بودم در اثر حادثه گرفتن برق از دنيا رفت.[۱]

پانویس

۱. جُنگ خطى، ج ۱۸، ص ۲۴۰ و ۲۴۱.