نویسنده:آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: کتاب نور مجرد
حضرت علامه آيتاللـه والد معظّم رضواناللـهتعالىعليه پيمودن راه خدا و سير و سلوك إلىاللـه را ضرورى دانسته و هيچ مفرّى از إظهار فنا و إقرار و اعتراف به فقر حقيقى و نيستى نمىديدند.
معتقد بودند:
انسان در هر راهى غير از سبيل فنا و اندكاك و عبوديّت مطلقه حضرت حقّ تباركوتعالى قدم بگذارد، سرمايه وجودى خود را تباه ساخته و خسرانزده و تهىدست و با كوهى از حسرت از دنيا خواهد رفت.
مگر نه اينست كه خداوند علىّ أعلى در مصحف كريم ميفرمايد:
قُلِ اللَهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِينِى* فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِن دُونِهِ قُلْ إنَّ الْخَـسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ أَلاَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينَ. [۱]
و خسران نفس را مترتّب بر عبادت ماسوىاللـه نمودهاست. و أميرالمؤمنين عليهالسّلام مىفرمايند: ضَاعَ مَن كانَ لَهُ مَقصَدٌ غَيرُ اللَهِ. [۲]
«هركس هدف و مقصدى غير از خود خداوند داشته باشد راه را گم نموده و نابود شده است.»
بههمينجهت، اكتفانمودن به ماسوىاللـه را هر چند امرى نورانى باشد، زيان سنگين و غيرقابلجبران دانسته، و همگان را به ذات خداوند تبارك و تعالى سوق داده و آن را از همه چيز بهتر و برتر مىشمردند.
در مقامى كه به ياد لب او مىنوشند | سفله آن مست كه باشد خبر از خويشتنش [۳] |
و لذا مىفرمودند:
تا وقت هست بايد در راه سير و سلوك قدم گذاشت، و اين مسير را طوعا و از روى اختيار طىّ نمود.
و نيز حضرت آقاى حدّاد رضواناللـهتعالىعليه مىفرمودند:
بالأخره اين راه را بايد طىّ كرد و بدون ترديد از انسان اعتراف به نيستى و عجز خواهند گرفت؛
اگر با اختيار خود اين راه را برود كه رفتهاست وگرنه با زور و اجبار او را خواهند برد، پس چه بهتر كه انسان با اراده و اختيار خود برود.
به قول حافظ عليهالرّحمهوالرّضوان:
بهصوت بلبل و قُمرى اگر ننوشى مى | علاج كى كنمت، آخرالدواء الكى [۴] |
انسان در أثر ضعف إدراك، و از سوى ديگر غرور و هوس و تكبّر، تنها همين ظاهر حيات دنيا را مىبيند و در أثر پرداختن به مظاهر و اشتغال به كثرات اين عالم، از عالم ملكوت و آنچه براى او در آن عوالم مهيّا شده غافل مانده و آن قابليّتها و استعدادهاى خداوندى را براى هميشه با خود دفن خواهد كرد.
و لذا ايشان مىفرمودند:
«نوع أفراد بنىآدم، كال و نارس از دنيا مىروند. ميوه كال غيرقابلاستفاده است؛ نه طعم و مزهاى دارد و نه خاصيّتى، و قابلخوردن نيست.»
يعنى انسانى كه قابليّت دارد مظهر أسماء و صفات حسناى حضرت پروردگار شود و بر مسند خلافت إلهى تكيه زند، با لذّتهاى حسّى خود را از إدراكات عقليّه محروم و در ويرانههاى اين عالم حبس ميكند.
مىفرمودند:
انسان بايد اين راه را در همين نشأه دنيا طىّ كند و همين جا به لقاء و زيارت خدا مشرّف شود.
۱. آيه ۱۴ و ۱۵، از سوره ۳۹: الزّمر: «اى پيامبر! بگو: من فقط خدا را مىپرستم، پس شما هر كس را كه خواستيد پرستش كنيد! بگو: همانا زيانكاران واقعى كسانى هستند كه خودشان و أهلشان را روز قيامت خسران زده نمايند. آگاه باش ايناست همان خسران و زيان آشكار و مبين.»
۲. غررالحكم، ص ۹۵، ح ۱۶۸۱.
۳. ديوانحافظ، ص ۱۳۲، غزل ۲۹۷.
۴. ديوانحافظ، ص ۲۲۳، غزل ۴۸۶.