کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > سیره > سیره علمی > سیره عبادی سلوکی > جلسات ذکر و مسایل سلوکی > چگونه می توان استاد را شناخت و به کمال او پی برد؟

چگونه می توان استاد را شناخت و به کمال او پی برد؟

نویسنده:آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی

منبع: کتاب نور مجرد

فهرست
  • ↓۱- راه شناخت استاد عامّ و پى‌بردن به كمال او
  • ↓۲- پانویس

راه شناخت استاد عامّ و پى‌بردن به كمال او

حضرت علامه والد (ره) مى‌فرمودند:

اگر كسى أهل مراقبه و مجاهده و صاحب ضمير روشن و صفاى سرّ باشد، در أثر مجالست و همنشينى نزديك، از طريق باطن ميتواند بر كمال استاد واقف شده و استاد عامّ را بشناسد.

و نيز در شرح رساله سيروسلوك منسوب‌به‌بحرالعلوم مى‌فرمايند: ‎

اگر ذاكر به مقام طهارت رسيده باشد و ضميرش از آلودگى‌ها پاكيزه گشته باشد و داراى مرتبه عظيم از ذكر باشد، ميتواند با توجّه به حقيقتِ شخصى، دريابد كه آيا او استاد عامّ و قابل دستگيرى است يا نه؟ زيرا با توجّه به حقيقت، درجه و ميزان آن شخص، براى شخص متوجّه معلوم ميگردد.

و أمّا اگر ذاكر به مرتبه طهارت نرسيده و صاحب مرتبه ذكر عظيم نشده است، چون با نظر آلوده خود، توجّه به شخصى كند، در أثر ممارست، صورت آن شخص در ذهن ذاكر نقش بندد و در أثر محبّت و انتقاش صورت مذكوره، او را شخص كامل تلقّى ميكند و مى‌پندارد، درحالى‌كه ممكن است شخص مذكور كامل نباشد بلكه از أبالسه و قُطّاع طريق راه خدا باشد.

يا مثلاً اين ذاكر آلوده‌ذهن، به يكى از أولياى حقّه خدا، نظر و توجّه كرده و او را در دل آلوده خود، آلوده و باطل پندارد. [۱]

از اين كلام ايشان، روشن مى‌شود كه تنها با نفس پاك و قلب طاهر مى‌توان پى به كمال و طهارت استاد برد، و تا ذهن سالك از زنگار و كدورات صفا نيابد، كمال استاد و جمال حقيقى او، آن‌گونه كه هست و مطابق با واقع در نفس او منعكس نمى‌شود.

شايد بتوان گفت تشرّف حضرت علاّمه والد به محضر حضرت آقاى‌ حدّاد رضوان‌اللـه‌عليهما نيز از اين باب بوده‌است؛ بى‌شكّ حضرت آقاى‌حدّاد در أثر تعليمات مرحوم آقاى قاضى رحمة‌اللـه‌عليه در افق عالى از توحيد سير مى‌كرده و مستغرق در أمواج خروشان علم و معرفت حضرت پروردگار و صاحب كمالاتى بوده‌است كه انديشه سالكين راه‌رفته از ادراك آن عاجز است،چه رسد به انسان‌هاى عادى. از علماء، فضلاء و شاگردان آقاى قاضى رحمة‌اللـه‌عليه، بسيارى نزد ايشان تردّد داشته و باب ملاقات و مراودت بين آنها مفتوح بوده‌است، أمّا حقيقت حضرت آقاى حدّاد و توغّل در توحيد و مقام بلند ايشان بر آنان مختفى و پنهان مانده بود و آقاى حدّاد را تنها سالكى راه‌رفته، أهل معنى و مراقبه مى‌دانستند.

أمّا در أوّلين برخورد و ملاقات حضرت علاّمه والد با حضرت آقاى‌حدّاد، ايشان متوجّه مى‌شوند كه از اين پس بايد بارِ خود را بر درِ خانه ايشان بيندازند. و به‌واسطه طهارت باطنى و صفاى سرّى كه داشتند چنان خورشيد حقيقت آقاى حدّاد در آئينه جان ايشان طلوع ميكند و بر اين كنز مخفى حضرت حقّ اطّلاع يافته و گمشده خود را مى‌يابند كه ايشان را اين‌گونه توصيف مى‌كنند: ‎

چهره‌اش چون گل سرخ برافروخته، چشمانش چون دو عقيق مى‌درخشيد، گرد و غبار كوره و زغال بر سر و صورتش نشسته و حقّا و حقيقةً يك عالَمى است كه دست به آهن مى‌برد و آن را با گازانبر از كوره خارج و بروى سندان مى‌نهد و با دست ديگر آن را چكّش كارى ميكند.

عجبا! اين چه حسابى‌است؟! اين چه كتابى‌است؟! من وارد شدم، سلام كردم. عرض كردم: آمده‌ام تا نعلى به پاى من بكوبيد! [۲]

پانویس

۱. رساله سيروسلوك‌منسوب‌به‌بحرالعلوم، ص ۱۹۹.

۲. روح‌مجرّد، ص ۲۷.