آیتالله آقا بزرگ طهرانی در ماه ربیعالاول سنه ۱۲۹۳قمری در طهران به دنیا آمدند. پس از نشو و نما و خواندن دروس رسمی ابتدایی هیچگونه میل و رغبتی به درس خواندن نداشتند. لذا به دکّان برادر رفته و آنجا کار میکردند ولی چون پدرشان نمیخواست کاسب شوند لذا با صحبت ها و نصایح برادرشان درس خواندن را آغاز کردند و در همان ابتدا بدست مرحوم آقا سید جمال افجهای ۱۳۰۳قمری عمامه به سر گذاشتند.
نخست مراحل مقدماتی را همچون ادبیات و منطق و فقه و اصول در مدرسه دانگی و سپس مدرسه علمیه مروی سپری کردند. در سال ۱۳۱۵ در سن ۲۲ سالگی به نجف اشرف هجرت کرده و در آن استان ملک پاسبان از فیض هم جواری حضرت مولی الموحدین علیه السلام مستفیض گشته و در خدمت بزرگانی چون شیخ الشریعه اصفهانی و مرحوم آخوند ملّا محمد کاظم خراسانی و آقاسید محمد کاظم یزدی و آیت الله حاج آقارضا همدانی و میرزا محمّد تقی شیرازی و دیگر بزرگان به تتلمذ مینشینند.
ایشان از محدّث شهیر مرحوم حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل در دوران جوانی اجازه روایت گرفته اند و با مرحوم حاج شیخ عباس قمی در درس ایشان شرکت میجستند. مرحوم شیخ آقا بزرگ از بسیاری از علماء و فقهاء امامیه اجازه روایت داشته و ایضاً از علمای عامّه نیز دارای اجازاتی میباشد همچون شیخ عبدالرحمن علیش حنفی که از مدرّسان جامع الازهر مصر است .
بسیاری از بزرگان از مراجع تقلید و علماء و فضلاء و مورّخان کنونی از ایشان مفتخر به اجازه روایتند تا اینکه بیش از دو هزار اجازه روایت از ایشان صادر شده است.[۱]
فعالیتهای سیاسی ایشان در راستای مطالبات استادشان مرحوم آخوند خراسانی برای برپایی نهضت مشروطه در ایران و همچنین با استاد دیگرشان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی در نهضت عراق و استقلال آن از یوق استعماری انگلیس را میتوان جستجو کرد.
سیره عملی این بزرگوار: خوردن شام قبل از خواب را به مدت سی سال ترک کرده بود. یک ساعت به اذان صبح هر روز برای عبادت برمیخواستند و برای ادای فریضه به حرم مطهّر مشرّف میشدند و قبل از طلوع جهت صرف صبحانه برمیگشتند. در ایام اقامت خانوادهشان در سامرا مجال واسعی برای تحقیق و تفحص در کتابخانههای ایران و عراق را پیدا کرد. معمولاً وقتی بر کتابخانهای که حاوی نسخ خطی نادری اطّلاع پیدا میکرد به مدت یک هفته یا چندین شب در آن اقامت گزیده تا تحقیقات خود را انجام دهد و از آنجا که متصدّیان کتابخانهها شبها درب مخزن کتب را میبستند ایشان غذا و مایحتاج قلیل خود را به داخل برده و مدیر کتابخانه درب را به روی ایشان بسته و میرفت و ایشان مشغول به تحقیق و تفحّص میشده و گاهی دو روز درب کتابخانه بسته بود و ایشان در داخل آن به سر میبردند.
تنهایی به زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام میرفته و مانند سایر مردم سوار بر ماشینهای عمومی می شدند و در جلسات روضه هر جایی خالی بود مینشستند و ابداً به مظاهر و مرسومات اعتنایی نداشتند. نماز مغرب و عشاء را در مسجد شیخ الطائفۀ طوسی رحمۀ الله علیه میخواندند و نماز ظهر را در مسجد محقّق کرکی معروف به مسجد طریحی اقامه مینمودند که هر دو مسجد شاهد جمع عظیمی از فضلاء وعامّه مردم بودند. عادت ایشان این بود که شبهای چهارشنبه به مسجد سهله مشرف شده و در ضمن انجام اعمال، نماز مغرب و عشاء را به جماعت اقامه میکردند[۲].
مرحوم علامه رضوان الله علیه می نویسند: این حقیر در اوقاتی که در نجف اشرف به تحصیل اشتغال داشتم هفتهای یا دو هفتهای یک بار به منزل ایشان میرفتم و بسیار استفاده مینمودم با حقیر نسبت سببیّت داشت و از مشایخ اجازه حقیر است و از علمای برجسته و از زهّاد و عبّاد و از متخصّصین فنّ حدیث و رجال و استاد حقیر در این دو فن و صاحب کتاب الذریعۀ الی تصانیف الشیعۀ و کتاب اعلام الشیعه که از نفائس کتب مدوّنه عصر حاضر است. مردی متواضع لیّن العریکۀ کثیر المعونۀ قلیل المؤونة نرم سلیم بزرگوار جلیل و با پدر من سوابق ممتدّی داشت و محضر جدّ من مرحوم آقا سید ابراهیم طهرانی را ادراک کرده بود و داستانهایی از آن مرحوم نقل مینمود و به من بسیار اظهار محبّت میکرد. آن مرحوم متجاوز از صد سال عمر کرد.[۳]
و مِمَّن وَفَّقهُ اللهُ تعالى لِلاقْتدآءِ بالسَّلفِ الصّالحِ، و اقْتفآءِ هذا الأثرِ الرّاجحِ، فتَغَرّبَ عن وطنِه و أهلِه، و تَقَرَّبَ إلى اللهِ تعالى بالهِجرةِ عن مسكنِه و رَحلِه، إلى جوارِ بابِ العلم و مَنارِ التُّقى مَولى المَوالى و أبى الأئمّةِ الأجلّةِ- و ذلكَ بعدَ نُبوغِه فى العلومِ الحَديثةِ فى مَدارسِهَا، و نَيلِه شهاداتِ الأساتِذةِ و المُعلّمين- فعَكفَ على بابِ مَدينةِ العلم عدّةَ سنينَ، لتحصيلِ المعارفِ و عُلوم الدّين، و جدَّ فى الطّلبِ حتّى وَجَد، و اجتهد فى نَيل المَطلبِ حتّى نَقَد، و فاز بسعادَتَىِ العلمِ و العملِ، و حازَ منهما الحَظَّ الأوفَرَ الأكْمَلَ؛ ألا و هو السّيّدُ السّندُ، المُمجَّدُ المعتمَدُ، العالمُ الفاضلُ النّحريرُ، الجامعُ بينَ فضيلتَىْ حُسنِ التّقريرِ و التّحريرِ، الفآئقُ على سآئرِ الأقرانِ، و المُشارُ إليه بالبَنانِ، المُبرَّأ من كلّ شَينٍ و مَينٍ، مولانا السّيّد محمّد الحسين، بن العالمِ الجليلِ السّيّد محمّد صادق بن العلّامة السّيّد إبراهيم بن السّيّد على أصغر الحسينىّ الطّهرانىّ، زيدَ إفضالُه، و كَثُر فى العلمآء و أبنائهم أمثالُه؛ قد تَرجَمْنا جدَّه فى «النّقبآء»، فهو سُلالةُ السّيادَةِ، و نتيجةُ الفقاهةِ. قد جمع بَينَ شرفِ النّسب، و الفضلِ المكتَسَب، و حاز من العلومِ و المعارفِ، القديمَ و الجديدَ، و الطّارفَ و التّليدَ.
ثم تأسّى بسيرةِ قدمآء الأصحابِ فى انخراط نفسِهِ فى سلسلة الرُّواةِ عن الأئمّةِ المعصومين الهُداةِ، و لِحُسنِ ظنّه بهذا الحقيرِ اسْتَجازنى فى الرّوايةِ؛ و بما أنّى وجدتُه أهلَ ذلك بل فوقَه اسْتَخَرتُ اللهَ عزّ و جلّ و بادَرتُ لإنجاحِ مأمولِهِ، و أجَزتُه أن يَروىَ عنّى عَن جميعِ مشايخى من حُجَجِ الإسلامِ الّذين فَصَّلتُ ذِكرَ طُرُقهم و رواياتِهم فى المُشجّرة الّتى سمَّيتُها «ضيآءَ المَفازات فى طُرُقِ مشايِخِ الإجازات» و ناوَلتُه النّسخةَ حتّى اسْتَكتَبَها لنفسِه؛ فلْيَروِ دامت بركاتُه عنّى عنهم بجميع طرقِهم لمن شآء و أحبّ. و الرّجآءُ من مكارمِه أن لا يَنْسانى فى خَلَواته من الدّعآء.
أنشأتُ ذلك بلسانى قبلَ سنين، و حَرَّرتُه ببَنانى المُرتَعِشة فى دارى فى النّجفِ الأشرفِ فى عيدِ الفطر سنةَ ۱۳۷۵ و أنا المسيآءُ الفانى المسمّى بمحمّد محسن و المدعوُّ بآقا بزرك الطّهرانىّ عفا اللهُ عنه و غَفَرَ له و لِوالدَيه، و الحمدُ للّه أوّلًا و ءَاخرًا.[۴]
ایشان در روز جمعه ۱۳ ذیالحجه الحرام سنه ۱۳۸۹ در نجف اشرف از دنیا رحلت نمودند و نماز بر بدن ایشان توسط آیة الله خوئی خوانده شد. زیر زمین مکتبه خصوصیاش که سالها در آن به تحقیق مشغول بودند، مقبره و آرامگاه ابدیشان شد[۵].
رابطه علامه طهرانی و آقا بزرگ طهرانی