کانال تلگرام نورمجرد
نور مجرد > زندگی نامه > اساتید > اساتید و مراودین سلوکی > آیت الله حاج شیخ عباس طهرانی > نامه ای از آیت الله حاج شیخ عباس طهرانی به علامه طهرانی

نامه ای از آیت الله حاج شیخ عباس طهرانی به علامه طهرانی

منبع: آیت نور صفحه ۱۴۶ تا ۱۴۸

نامه‌اى از آيت‌الله حاج شیخ عباس طهرانى‌به علامه طهرانی

بسمه تعالى‌

يا إنسانَ العين و عين الإنسان! و يا قرّة عينى و ثمرة فؤادى!

عزيزم! عدم قابليّت حقير سراپا تقصير از براى اظهارات كتبى و غيابى حضرتت، ملاك تأخير عريضه و در حقيقت حجابى براى حقير شده و مانع از عرض ارادت گرديده.

فَتأمّلْ فى أطوار النّفس، و استعِذْ بالله تعالى مِن شرّها، و اقرَأْ إحدَى المناجاةِ المسمّاةِ بخمسةَ عشرَ المبدوَّةِ بهذه الكلمات: اللهمّ إليكَ أَشْكُو نَفسًا بالسّوءِ أمّارةً- إلخ، فى خَلَواتك مع كمالِ الانكسارِ. أعاذَنا اللهُ من مكآئدِها و أطوارِها.

بارى، محضر مقدّس حضرت آية الله آقا سيّد جمال الدّين گلپايگانى دامت بركاته سلام خالصانه حقير را برسانيد و از طرف حقير عرض كنيد كه: فراموشم نشده كلمه‌اى را كه حين حركت از نجف در بيرون شهر موقع موادعه فرموديد: «به يك پياله مست شدى»؛ آقاى من! ايكاش يك پياله‌اى چشيده بودم‌

مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمرما همچنان به أوّل وصلش هم نرسيده‌ايم‌
حيران شدم حيران شدم، مجنون و سرگردان شدماز بس كه گشتم كو به كو، از بس كه رفتم در به در
از هر رهى گويد بيا، دنبال من دنبال منچون مى‌روم دنبال او، نى زو خبر نى زو اثر
از هر درى گويد بيا، كاينجا منم كاينجا منمچون سوى آن در مى‌روم، بينم كه گردد بسته در

إنّ اللَهَ خِلْوٌ عَنْ خَلْقِهِ- إلخ، بآئِنٌ عَنْ خَلْقِهِ إلخ‌

يا رب اين ترك پرى چهره عجب عيّارى استكه كند تازه ز وصلش غم هجران مرا
من كه مردم ز غم وصل و فراقش هيهاتندهد وصل و نه هجران دل حيران مرا

تَبْدو و تَخفَى؛ پس وصل محال است و هجرانش خيال. عرض كنيد: آقاى من! ترا به حقّ جدّه‌ات زهراى مرضيّه سلام الله عليها دستگيرى كنيد! بُعد منزل نبود در سفر روحانى.

عمرم به آخر رسيده و آفتاب به لب بام است؛ يَحَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِى جَنبِ اللَهِ‌

پهلوى آب و تشنه لب از روى اختياردر جنب يار و منصرف از بوس و از كنار
يا رب مباد كس چو من خسته فكارغرق وصال، سوخته جان از فراق يار

اگرچه مى‌ترسم كه آن آقاى بزرگوار هم بواسطه غلبه احكام ظاهر، آن عنايات سابقه را نداشته و سرگرم به مقام الأحوط فالأحوط شده باشند و آقازاده‌هاى محترم ايشان را سرگرم نموده باشند؛ اگرچه مقام جمع الجمعى تنافى را از بين مى‌برد. سر تا سر وجود أمرٌ بينَ الأمرين است. به هر حال التماس دعا و درخواست دستگيرى دارم و منتظر آثار غيبى تلگرافى آن هستم. و نتيجه را إن شاء الله اطّلاع ميدهم ...»