نویسنده:آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: کتاب نور مجرد
حضرت آقاى انصارى همدانى رضواناللـهعليه هنگام غذاخوردن، چنگال استفاده نمىكردند و حضرت علامه والد (ره) نيز به تبعيّت از ايشان چنگالها را در منزل جمع كرده و ما نيز ديگر استفاده نمىكرديم. و مىفرمودند:
بنده در عمل به اين سنّت به مرحوم آقاى انصارى همدانى اقتداء مىكنم.
وقتى بعضى علّت اين امر را جويا شده بودند، فرموده بودند:
«بنده خودم شخصا از چنگال استفاده نمىكنم و به كسى هم نمىگويم كه استفاده نكن. ولى رفقاى ما كه با ما هستند چون ديدهاند كه ما از چنگال استفاده نمىكنيم ايشان نيز استفاده نمىكنند.اما بنده كه استفاده نمىكنم بدينجهت است كه پيغمبر خدا و أئمّه عليهمالسّلام استفاده نمىكردند. نقل شده است كه در زمان خلافت أميرالمؤمنين عليهالسّلام ظرفى از حلوا براى حضرت هديه آوردند. حضرت انگشت مباركشان را در ظرف فرو بردند ولى از آن چيزى برنداشتند و تناول نفرمودند. از علّت آن از حضرت سؤال كردند.
فرمودند:
اين غذا طيّب و پاكيزه است و حرام نيست.
ولى إنّى ذَكَرتُ أنَّ رَسولَاللَـهِ صلّىاللـهعليهوءَالهوسلّم لَم يَأْكُلهُ فَكَرِهتُ أَكلَهُ. [۱]
«به يادم آمد كه رسولخدا صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم در تمام مدّت عمرش از اين حلوا تناول ننموده بود و دوست نداشتم از حلوايى كه رسولخدا نخورده است بخورم.» حضرت اين مطلب را در حالى ميفرمايد كه بيست و چند سال از رحلت رسولخدا گذشته است. آيا واقعا اين كار حضرت مطابق منطق عقل است؟ آيا كسى نمىتواند بگويد: اين كار خطاست؛ اين شخص زحمت كشيده و حلوا طبخ نموده و هديه آورده و حلوا نيز كه مفيد و حلال و طيّب است، به چه جهت انسان از آن تناول نكند در حالى كه سالها از رحلت رسولخدا گذشته است؟
در روز عاشورا كه حضرت أبوالفضل عليهالسّلام به كنار آب رفتند و كفّى از آب برداشتند و به ياد عطش حضرت سيّدالشّهداء عليهالسّلام و اهلبيتشان افتادند و آب را ريختند، عقل ظاهرى مىگفت:
بايد حتما آب بخورى تا نيرو بگيرى و بتوانى نبرد كنى؛
ولى در كمون آن عقل، حقيقتى و عقلى عالىتر و ظريفتر و دقيقتر است كه انسان بايد بگردد و آن را بيابد كه آن حكم ميكند و ميگويد:
وقتى ولىّ من و امام من تشنه است من نمىتوانم و نبايد آب بخورم.
وقتى فرزند شيرخوار انسان مريض مىشود، اگر لذيذترين غذا را براى مادرش بياورند نمىتواند بخورد، با اينكه ميداند خوردن غذا براى او مفيد است و ضررى به بچّه نمىرساند، چون غذاى بچّه فقط شير است، ولى آن محبّت فرزند حالى براى او مىآورد كه غذا در كامش تلخ ميگردد.
بنده چنگال استفاده نمىكنم و نمىگويم حرام يا مكروه است.[۲] امّا نعمت خدا را بين دو آهن قرار دادن و خوردن خلاف ادب است. اگر انسان از سنّتهاى رسولخدا صلّىاللـه عليهوآلهوسلّم دور شد؛ روى صندلى نشست و پشت ميز غذا خورد و چنگال در دست گرفت، آرام آرام از آن اصل و مبدأ فاصله مىگيرد و اين امور دست به دست هم داده او را از آن حقيقت دور ميكند.»
توضيح اين فرمايش نورانى اينكه:
راه خدا و مسير عبوديّت حضرت حق جز با استفاضه از أنوار مقدّس رسولخدا و عترت طاهرين آن حضرت صلواتاللـهعليهمأجمعين ممكن نيست و استفاضه و بهرهبردن از نفس نفيس رسولخدا فقط در سايه عشق و محبّت و پيوند قلبى و روحى با حضرتش ممكن ميگردد و تحصيل اين عشق متوقّف بر تحصيل سنخيّت و مناسبت با حضرت است، زيرا محبّت همان جاذبه و كشش روحى انسان است كه بين دو نفر كه با يكديگر مسانخت روحى دارند، پيدا مىشود. هر قدر اين تناسب و مسانخت بيشتر شود محبّت بيشتر شده و بهره محبّ از نفس محبوب بيشتر مىشود و بالعكس هر چه كمتر گردد، بهره انسان نيز كم ميگردد.
اگر چه محبّت، حقيقتى است كه ظرف آن نفس بوده و از مرتبه مادّيّات و محسوسات برتر و عالىتر مىباشد ولى چون همه شؤون نفس انسانى به هم پيوسته و متّصلند، براى تحصيل سنخيّت روحى سالك راه خدا علاوه بر تطهير قلب خود از صفات ذميمه و تحلّى به حليه صفات و اخلاق حميده، بايد مجاهده نموده و در شؤون ظاهرى نيز تابع و پيرو نفس مقدّس رسولخدا و أهلبيت أطهار آن حضرت بوده و در ملبس و مسكن و مطعم و سائر امور به مانند ايشان عمل نمايد تا آتش محبّت كمكم تمام وجود وى را فراگيرد و در مقام حبّ متمكّن گردد كه پس از آن در همه شؤون همچون محبوب خود خواهد بود، و حالتى به وى دست مىدهد كه حتّى مخالفت نمودن با سيره محبوب در امور ظاهرى براى او از أشقّ مشاقّ ميگردد.
رعايت نمودن اين امور از منظر ابناء دنيا، بر خلاف حكم عقل تلّقى مىشود ولى سالك إلى اللـه كه عقل وى به نور تقوى و ورع منوّر شده و واجد حقيقت نوريّه عقل گرديده است، مىفهمد كه اين نحوه سلوك و رفتار كاملاً منطبق بر مسير كمال و رشد وى و تقرّب به حرم امن الهى و وفود بر منزل عبوديّت و فناء است و ذرّهاى تساهل در اين امور شايسته طالب لقاء حضرت حق نمىباشد.
امّا توضيح اين حقيقت كه فرمودند:
«نعمت خدا را بين دو آهن قرار دادن و خوردن خلاف ادب است»
اينكه:
از ديد مؤمن حقيقى و سالك إلىاللـه همه موجودات زنده و باشعور مىباشند و سالك إلىاللـه در ارتباط با همه موجودات چون آنها را از سوئى زنده مىبيند و از سوئى مرتبط با خداوند مىيابد، نسبت به همگى نوعى أدب لحاظ كرده و در ارتباط با آنها آدابى را رعايت مىنمايد و تلاش ميكند حقّ هر موجودى حتّى جمادات را أدا نمايد.
علاّمه والد أفاضاللـهعلينامنبركاتعلومه در رساله شريفه لبّاللباب، در ذيل مسأله «ارادت» مىفرمايند:
و آن إرادتاست به صاحب شريعت و خلفاى حقّه آن بزرگوار. و در اين ارادت چنان بايد خود را خالص كند كه هيچ غشّى در آن نباشد و بايد در اين مرحله به سرحدّ كمال برسد. زيرا ارادت را در تأثير أعمال مدخليّتى عظيم است و هر چه ارادت بيشتر و بهتر شود أثر أعمال در نفس سالك راسختر و نيكوتر خواهد بود.و چون تمام موجودات مخلوقات خدا هستند، سالك بايد به همه آنها محبّت كند و هر يك را در مرتبه و درجه خود محترم بشمارد. شفقت و مهربانى نسبت به جميع منسوبان پروردگار چه حيوان و چه انسان هريك در مقام و مرتبه خود از آثار محبّت به خداست؛ چنانكه در حديث وارد شده است كه: عمده شعب ايمان همانا شفقت بر خلق خداست. [۳]
در بين اين مخلوقات نگاه سالك إلىاللـه، به أطعمه و أشربه نگاهى خاصّ است. زيرا ظهور إنعام و لطف إلهى هم در قوس نزول و هم در قوس صعود، در آن بيشتر است و انسان مؤمن مىبيند كه سلسله أسباب سماوى و أرضى به دست خداوند به جريان افتاده تا او لقمهاى به كف آرد و تناول كند. و علاوه بر آن؛ انسان به بركت همين مأكولات قوّت و قدرت بر عبادت خداوند و سير به سوى محبوب حقيقى پيدا ميكند و روى همين جهت أدعيه مختلفى از أهلبيت عليهمالسّلام براى شكر بر نعمت غذا وارد شده است كه همگى حكايت از همين نگاه توحيدى مؤمن در هنگام تناول غذا دارد.
روى همين جهت است كه از بريدن نان با چاقو نهى شده و آن را خلاف ادب نسبت به نعمت إلهى شمردهاند و از زيرپارفتن نان يا گذاشتن چيزى بر آن منع فرمودهاند. [۴]
و در شرع مقدّس سفارش شدهاست كه انسان هنگام غذا با ياد خدا، همچون عبد و بنده بر روى زمين نشسته [۵] و براى رعايت أدب در محضر خداوند حتّى از تكيهدادن هنگام غذا اجتناب نمايد. [۶] و دستور دادهاند كه با غذا انس بگيرد و با محبّت با آن برخورد كند، غذا را با سه انگشت يا بيشتر بخورد.[۷] و اگر دستش به غذا آغشته شد با دستمال پاك ننمايد بلكه براى احترام به غذا انگشتان خود را در دهان كرده و پاك نمايد، به طورى كه هيچ أثرى از غذا در آن نماند و ته ظرف خود را نيز بليسد [۸] و از غذا خوردن با دو انگشت نهى فرموده و آن را فعل جبّاران شمردهاند.[۹]
بارى با چنين أدب و تربيتى كه سالك إلىاللـه را بدان دعوت نمودهاند، طبيعةً سالك، قرار دادن نعمت و لطفى كه از جانب محبوب و پروردگارش به او رسيدهاست، در بين دو فلزّ و بيگانه گشتن با آن را خلاف أدب عبوديّت احساس نموده و از آن اجتناب مىنمايد، خصوصا اگر هيئت ظاهرى آن نيز همچون چنگال باشد.
و البتّه تفطّن و توجّه به اين ظرائف و دقائق أدب عبوديّت مختصّ به كسانىاستكه همچون مرحوم آيتاللـه أنصارى و علاّمه والد، در تمام حالات و حركات و سكنات حال خضوع و خشوع و تواضع و محبّت خود نسبت به خداوند متعال را حفظ نموده باشند.
۱. بحارالأنوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷، و ج ۶۳، ص ۳۲۳، و در نقل حليةالأبرار، ج ۲، ص ۲۴۱، به اين شكل آورده است: كُلُّ شىءٍ لم يأكُل منه رسولُاللـهِ صلّىاللـهعليهوآلهوسلّم لا اُحبُّ أن ءَاكُلَ منه.
۲. اين فرمايش ايشان مبنى بر حكم چنگال فى نفسه است، امّا به حسب عناوين ديگرى چون تشبّه به كفّار و غذا خوردن با دست چپ و برخى از عناوينى كه در خلال فرمايش ايشان اشاره شده، شايد بتوان حكم به كراهت آن نيز نمود.
۳. لبّاللباب، ص ۱۱۵ و ۱۱۶.
۴. از أميرالمؤمنين عليهالسّلام روايتاستكه فرمودند: أكرِموا الخُبزَ وَ عَظِّموه ... وَ مِن كَرامَتِهِ أن لايُقطَعَ وَ لايوطَأَ (بحارالأنوار، ج ۶۳، ص ۲۷۰، ح ۴؛ و ص ۲۷۱، ح ۱۴؛ و ص ۴۲۶، ح ۲ و ۳)
۵. از أميرالمؤمنين عليهالسّلام روايتاستكه فرمودند: إذا جَلَسَ أحَدُكُم عَلَى الطَّعامِ فَلْيَجلِسْ جِلْسَةَ العَبدِ وَ لْيَأْكُلْ عَلَى الاْءرْضِ وَ لا يَضَعْ إحْدَى رِجْلَيهِ عَلى الاُخْرَى يَتَرَبَّعُ فَإنَّها جِلْسَةٌ يُبغِضُها اللَهُ وَ يَمقُتُ صاحِبَها. (همان مصدر، ص ۴۱۱، ح ۷؛ و ص ۴۱۷، ح ۲۱؛ و ص ۴۱۹، ح ۳۲)
۶. بشير دهّان از خدمت امام جعفرصادق عليهالسّلام سؤال كرد: كه هَل كانَ رَسولُاللَهِ صَلَّىاللَهعَلَيهِوَ ءالِهِ يَأْكُلُ مُتَّكِئًا عَلى يَمينِهِ أو عَلَى يَسارِهِ؟ فَقالَ: ما كانَ رَسولُاللَهِ صَلَّىاللَـهُعَليهِ وَ ءَالِهِ يَأكُلُ مُتَّكِئًا عَلى يَسارِهِ وَلَكِن يَجلِسُ جِلْسَةَ العَبدِ تواضُعًا لِلَّهِ. (همان مصدر، ص ۳۸۵، ح ۴)
۷. كانَ النَّبىُ صَلَّىاللَهُعَلَيْهِوَ ءالِهِوَسَلَّمَ ... يَأكُلُ بِأَصابِعِهِ الثَّلاثِ: الإبهامِ وَ الَّتى تَليها وَ الوُسْطَى، وَ رُبَّما اسْتَعانَ بِالرّابِعَةِ وَ كانَ صَلَّىاللَهُعَلَيْهِوَ ءالِهِوَسَلَّمَ يَأْكُلُ بِكَفِّهِ كُلِّها. (همان مصدر، ص ۴۱۰، ح ۷؛ و ص ۴۱۲، ح ۱۰؛ و ص ۴۱۴، ح ۱۳)
۸. از امام جعفرصادق عليهالسّلام نقلاستكه: أنَّهُ كَرِهَ أن يَمْسَحَ الرَّجُلُ يَدَهُ بِالمِنديلِ وَ فيها شَىءٌ مِن الطَّعامِ تَعظيمًا لِلطَّعامِ حَتَّى يَمُصَّها أو يَكونَ إلَى جَنْبِهِ صَبىٌّ فَيَمُصَّها.
و همچنين از آن حضرت نقلشدهاستكه: كانَ رَسولُاللَهِ صَلَّىاللَهُعَلَيْهِوَءَالِه يَلْطَعُ القَصْعَةَ. قالَ: وَ مَن لَطَعَ قَصْعَةً فَكَأنَّمَا تَصَدَّقَ بِمِثْلِها. (همان مصدر، ص ۳۶۰، ح ۳۳ و ۳۴؛ و ص ۴۰۵ تا ص ۴۰۷)
۹. كانَ النَّبىُّ صَلَّىاللَهُعَلَيْهِوَءَالِهِوسَلَّمَ... لَميَأكُلْ بِإصْبَعَيْنِ، يَقولُ: إنَّ الأكْلَ بِإصْبَعَيْنِ هُوَ أكْلَةُ الشَّيْطانِ.
و نيز از امام جعفرصادق عليهالسّلام روايت شدهاستكه: أنَّهُ كانَ يَأكُلُ بِالخَمسِ الأصابِعِ وَ يَقولُ: هَكَذا كانَ يَأكُلُ رَسولُاللَهِ صَلَّىاللَهُعَلَيهِوَءَالِهِ، لَيْسَ كَما يَأكُلُ الجَبّارونَ. (همان مصدر، ص ۴۱۰، ح ۷؛ و ص ۴۱۲، ح ۱۰)