حضرت علاّمه والد مىفرمودند: عمده فائده ظهور براى مؤمنان غير سالك و سالكينى است كه به محضر انسان كامل نرسيدهاند، أمّا مؤمن سالك كه روح او با روح أولياء إلهى همانند آقاى حدّاد متّصل است و از آنان پيروى ميكند، مانند كسى است كه گويا در روزهاى ابرى از ابرها فراتر رفته و به خورشيد دست يافته است. حال آيا صحيح است كه بگوئيم: خورشيد براى اينشخص نيز در پشت ابرها، پنهان است؟
ولايت آقاى قاضى و آقاى حدّاد رضواناللـهتعالىعليهما كلاًّ، ولايت كاملين از أولياء إلهى با ولايت امام زمان عليهالسّلام فرقى ندارد، چون تعدّد در عالم ولايت راه ندارد؛ لذا مَنِ اتّصَلَ بأحَدِهِم فَقَدِ اتَّصَلَ بِالإمامِ عَلَيهِالسَّلامُ وَ مَن دَخَلَ فى وَلايَةِ أحَدِهِم فَقَد دَخَلَ فى وَلايَةِ الإمامِ عَلَيهالسَّلامُ!
نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: نور مجرد صفحه ۵۲۲ تا ۵۲۷
أبوبصير ميگويد: خدمت امام صادق عليه السّلام عرض كردم: جُعِلتُ فِداكَ مَتَى الفَرَجُ؟ «فرج و گشايش چه زمانى مىرسد؟» حضرت فرمودند: يا أبابَصيرٍ أنتَ مِمَّن يُريدُ الدُّنيا؟ مَن عَرَفَ هَذَا الأمرَ فَقَد فُرِّجَ عَنهُ بِانتظارِه.[۱]«اى أبابصير، آيا تو از كسانى هستى كه طالب دنيايند؟ هر كس اين امر ولايت را بشناسد، به واسطه انتظار ظهور دولت حقّ، فرج و گشايش در حقّ او محقّق گرديده است.»
حال كسانى كه كاملين از أولياء إلهى را إدراك نمودهاند، نيز همينطور است؛ زيرا همه اوليا در عالم ولايت متّحدند و هر كدام بابى بهسوى خداوندند كه با اتّصال به آن، راه بر سالك إلى اللـه گشوده شده و ميتواند از آن باب به عالم توحيد وارد شده و به لقاء إلهى برسد. مگر حضرت أميرالمؤمنين عليهالسّلام درباره جناب سلمان نفرمودند: إنَّ سَلْمانَ بابُ اللَـهِ فى الأَرضِ، مَن عَرَفَهُ كانَ مُؤْمِنًا و مَن أَنكَرَهُ كانَ كافِرًا و إنَّ سَلْمانَ مِنَّا أَهلَ البَيتِ.[۲] «سلمان باب خداوند در زمين است، هر كس او را بشناسد مؤمن و هر كس او را انكار نمايد كافر مىباشد و حقّاً سلمان از ما أهل بيت است.» و در زيارت وداع آن جناب عرض مىكنيم: السَّلامُ عَلَيكَ يا أباعَبدِاللَهِ أنتَ بابُ اللَهِ المُؤْتَى [ المَأْتىُّ ـ ظ [مِنهُ وَ المَأخُوذُ عَنهُ.[۳]«سلام بر تو اى أباعبداللـه (اى سلمان) تو باب خداوندمىباشى كه از آن وارد مىگردند و از وى معارف و حقائق أخذ مىشود.»
در اينجا مىبينيم همان طور كه بر رسول خدا و بر أميرالمؤمنين و بر هر يك از أئمّه و خواصّ ذرّيه ايشان همچون حضرت أباالفضلالعبّاس و حضرت علىّاكبر عليهمالصّلوةوالسّلام إطلاق «باب اللـه» مىشود، بر حضرت سلمان نيز اطلاق شده است؛ اگرچه سعه و ظرفيّت اين أبواب مختلف است ولى در اصل اين معنى كه همگى انسان را به خدواند متّصل نموده و به عالم توحيد وارد مىنمايند تفاوتى ندارند و لازمه آن اين است كه اگر كسى توفيق تشرّف به محضر أميرالمؤمنين عليهالسّلام را نيافت ولى به محضر سلمان رسيد، ميتواند از دريچه نفس سلمان به عالم توحيد وارد شده و در حقيقت، أميرالمؤمنين عليهالسّلام را نيز إدراك كرده است.
و اين امر، بجهت اتّحاد و يگانگى حاصل بين سلمان با أئمّه عليهمالسّلام در سايه اطاعت و تبعيّت است كه سبب مىشود قلب و جان وى با امام يكى شود و هميشه در محضر امام عليهالسّلام باشد. كلام حضرت آقاى حاج سيّد هاشم موسوى حدّاد قدّساللـهنفسه نيز نظر به همين مرتبه از معرفت و اتّحاد با امام عليهالسّلام دارد، آنجا كه مىفرمايند: كور است هر چشمى كه صبح از خواب بيدار شود و در أوّلين نظر نگاهش به امام زمان نيفتد.[۴]
از اين رو حضرت علاّمه والد مىفرمودند: عمده فائده ظهور براى مؤمنان غير سالك و سالكينى است كه به محضر انسان كامل نرسيدهاند، أمّا مؤمن سالك كه روح او با روح أولياء إلهى همانند آقاى حدّاد متّصل است و از آنان پيروى ميكند، مانند كسى است كه گويا در روزهاى ابرى از ابرها فراتر رفته و به خورشيد دست يافته است. حال آيا صحيح است كه بگوئيم: خورشيد براى اينشخص نيز در پشت ابرها، پنهان است؟
ولايت آقاى قاضى و آقاى حدّاد رضواناللـهتعالىعليهما كلاًّ، ولايت كاملين از أولياء إلهى با ولايت امام زمان عليهالسّلام فرقى ندارد، چون تعدّد در عالم ولايت راه ندارد؛ لذا مَنِ اتّصَلَ بأحَدِهِم فَقَدِ اتَّصَلَ بِالإمامِ عَلَيهِالسَّلامُ وَ مَن دَخَلَ فى وَلايَةِ أحَدِهِم فَقَد دَخَلَ فى وَلايَةِ الإمامِ عَلَيهالسَّلامُ!
روزى خدمت حضرت علاّمه والد عرض كردم، خداوند توفيق زيارت حضرت آقاى أنصارى را روزى حقير فرمود و از لطف حضرت پروردگار، محضر حضرت آقاى حدّاد را نيز مكرّرا إدراك نمودم، با اين حال دوست داشتم كه مرحوم قاضى و مرحوم آخوند حاج ملاّ حسينقلى همدانى قدّسسرّهما را نيز زيارت مىكردم.
ايشان فرمودند: «فرقى نمىكند، يكى از أولياء خدا را كه زيارت كنيد، همه آنها را زيارت كردهايد.» و حقّا اين كلام ايشان از حقائق بلند عرفانى بوده و بشارتىاست به سالكان راه خدا تا بدانند خداوند مهربان، با اعطاى نعمت ولايت أولياء خود، ايشان را از سفره فضل و احسانش به طور كامل بهرهمند نموده است.
بارى، معرفت به مقام روحانيّت امام عليهالسّلام، معرفتى است كه انسان براى تحصيل آن، بايد از نان شب خود بزند و از سختىهاى راه، ملول نشود. و إلّا بسيارى از مجاهدات از قبيل بيتوته در مسجد سهله، مسجد جمكران و ديگر عبادات براى معرفت مقام بشرى امام عليهالسّلام و رؤيت آن حضرت، نه تنها مقصود اصلى و نهائى نيست، بلكه انجام اين كارها از سرخود، نوعى حظوظ نفس و چهبسا خارج از ادب عبوديّت در برابر صاحب ولايت كليّه الهيّه است!
منتظر و مشتاق حقيقى كسىاستكه با تبعيّت از آثار حجج إلهى در مقام تهذيب نفس مىكوشد و هر روز رنگ توحيد را در صفحه دل تقويت و با اطاعتو ورع و تقوى، امام عليهالسّلام را در إعمال ولايت و تكميل نفس خود، يارى ميكند و در مقام تسليم، به استقبال از قضا و تقدير إلهى مىرود و در هر حال تسليم است و شاكر. خواه زيارت ظاهرى آن بزرگواران روزى او بشود يا نه! رَزَقَنا اللَـهُ ذلكَ بِمُحمّدٍ و آلِهِ الطّاهرين.