با اينكه مجلس در ظاهر به سكوت گذشت ولى به تعبير علاّمه والد قدّسسرّه: «اين بهحسبظاهر امر بود، أمّا آنچه از گفتار در باطنشان ردّوبدل مىشد و آنچه از تماشاى سيما و چهره همديگر برداشت مىنمودند، حقائقى است كه از سطح أفكار و علوم ما خارج و جز خداوند متعال و رسول او و أولياى به حقّ او كسى از آن مطّلع نمىباشد.
نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: نور مجرد صفحه ۲۳۷
زمانى كه مرحوم حضرت آقاى حدّاد به ايران تشريف آورده و براى زيارت كريمه أهلبيت حضرت فاطمهمعصومه سلاماللـهعليها به قم مشرّف شدند، در خدمت ايشان و مرحوم علاّمه والد به منزل علاّمه طباطبائى رفتيم. علاّمه طباطبائى در يك طرف اطاق و ما همه روبرى ايشان نشستيم و پس از احوالپرسى و پذيرائى، تا پايان مجلس كه حدود يك ساعت به طول انجاميد به سكوت گذشت و بين آن دو بزرگوار سخنى ردّوبدل نشد.
پس از مدّتى، حقير از حضرت والد پرسيدم: نظر علاّمه طباطبائى نسبت به آقاى حدّاد چه بود ؟ فرمودند: من بعدا از ايشان سؤال كردم ـ چون ايشان دائماً با مرحوم علاّمه مراوده داشتند ـ و ايشان فرمودند: «آقاى حدّاد مرد بزرگى هستند.» سپس عرض كردم: نظر آقاى حدّاد چه بود ؟ فرمودند: ايشان هم دقيقا همين جمله را فرمودند: «ايشان ـ علاّمه طباطبائى ـ مرد بزرگى هستند.» يعنى هر دو بزرگوار نسبت به هم يك تعبير داشتند!
با اينكه مجلس در ظاهر به سكوت گذشت ولى به تعبير علاّمه والد قدّسسرّه: «اين بهحسبظاهر امر بود، أمّا آنچه از گفتار در باطنشان ردّوبدل مىشد و آنچه از تماشاى سيما و چهره همديگر برداشت مىنمودند، حقائقى است كه از سطح أفكار و علوم ما خارج و جز خداوند متعال و رسول او و أولياى به حقّ او كسى از آن مطّلع نمىباشد.»[۱]
مباحثى كه در آن حلقه جنون مىرفت | وراى مدرسه و قال و قيل مسأله بود[۲] |
بارى افقى كه مرحوم حضرت آقاى حدّاد در آن سير مىكردند، بسيار برتر و بالاتر از ديگران بود و ممكن نبود ايشان را با كسى مقايسه كرد و برايشان عِدل و نظيرى قائل شد. روى اين جهت حضرت علاّمه والد نسبت به ايشان عشق و محبّتى وافر داشته و ارتباط خاصّى فيمابين آنها برقرار بود.